زنِ بی‌پول، زنِ قابل تملک

در جامعه‌ای که پول ابزار کنترل است، زنِ بی‌پول به زنِ قابل‌تملک تبدیل می‌شود. استقلال مالی زنان نه یک حق، بلکه رفتاری مشکوک و تهدیدآمیز تلقی می‌شود؛ تا جایی که بسیاری برای حفظ حداقلی از اختیار، به پنهان‌کاری مالی و اقتصاد زیرپوستی پناه می‌برند.

شیلان سقزی

مرکز خبر- در جامعه‌ای که نظم اقتصادی بر پایه سلطه مردانه و کنترل‌پذیری زنان بنا شده، استقلال مالی زنان نه تنها تشویق نمی‌شود، بلکه اغلب به‌عنوان یک رفتار خطرناک، غیرضروری یا حتی نافرمانی تلقی می‌گردد. زنانی که می‌کوشند برای خود حساب بانکی، پس‌انداز یا برنامه مالی داشته باشند، ناخواسته وارد قلمرویی از مقاومت پنهان می‌شوند. از خانواده گرفته تا نهادهای فرهنگی و حتی قوانین، همه در تلاش‌اند تا زن را از کنترل منابع مالی‌اش دور نگه دارند. نتیجه‌ی آن شکل‌گیری اقتصاد پنهان زنانه، جایی میان اضطرار و نبوغ، بقا و اعتراض. یعنی پنهان‌کاری مالی زنان نه نشانه‌ای از فریب‌کاری، بلکه واکنشی دفاعی به ساختارهای نابرابر و سرکوبگر است.

 این گزارش به‌دنبال بررسی سازوکارهای پنهان و آشکار سرکوب استقلال مالی زنان در بافت خانواده‌محور، مردسالار و کنترل‌گر است؛ جایی که زنان برای دستیابی به حداقل‌ آزادی مالی، ناگزیر به اتخاذ راهبردهایی چون پنهان‌کاری، خُرداندوزی، یا خودسانسوری اقتصادی می‌شوند. تمرکز این گزارش بر آن است که نشان دهد چگونه نادیده‌گرفتن، بی‌ارزش‌انگاشتن یا مصادره‌ی تلاش‌های مالی زنان، نه فقط یک رفتار فردی، بلکه بخشی از یک سیاست‌گذاری فرهنگی- اقتصادی نهادینه‌شده است که در راستای حفظ نظم جنسیتی موجود عمل می‌کند. همچنین، این گزارش به ببرسی تاکتیک‌های مقاومت خاموش زنان در برابر این نظم می‌پردازد و آن را به‌مثابه سیاست بقا و کنش انتقادی بازخوانی می‌کند.

 

اقتصاد پنهان زنان علیه نظم پدرسالار

در نظام اقتصادی اجتماعی ایران، زنان به‌طور تاریخی از دسترسی آزادانه به منابع مالی و تصمیم‌گیری اقتصادی محروم شده‌اند. سلطه ساختارهای پدرسالار در خانواده و جامعه، همراه با تبعیض‌های قانونی (مانند ولایت مالی شوهر، نابرابری در ارث، و محدودیت شغلی)، سبب شده بسیاری از زنان برای حفظ حداقلی از استقلال اقتصادی به شکل‌های پنهان و زیرپوستی از پول و منابع مالی خود محافظت کنند.

پدیده‌هایی چون مخفی‌کردن پول خرد، خریدهای شخصی بی‌اطلاع خانواده، یا نگه‌داشتن «پول اضطراری»، پاسخی خلاقانه و مقاومتی به نظم سلب‌کننده‌ای است که زنان را نه تنها از قدرت اقتصادی، بلکه از حق تصمیم‌گیری درباره بدن، زندگی و آینده‌شان دور نگه داشته است.

این پنهان‌کاری اقتصادی، نوعی «مقاومت خاموش» است؛ شکلی از کنش زنانه در برابر انقیاد مالی که در بستر سیاست‌های سرکوب‌گر اقتصادی، نابرابری فرصت‌ها و نظارت دائمی خانوادگی و حکومتی شکل گرفته است. این روند گرچه برای بقا لازم است، اما در بلندمدت نوعی خستگی روانی، اضطراب و احساس دوگانگی در زنان ایجاد می‌کند، چون استقلال‌شان همواره باید در سایه‌ی دروغ و پنهان‌کاری تحقق یابد.

 آسیب‌شناسی این وضعیت نشان می‌دهد که ساختار کلان اقتصادی و فرهنگی ایران، نه‌تنها زنان را نادیده می‌گیرد، بلکه به‌طور فعال آنان را از عرصه قدرت و منابع بیرون می‌راند. در نتیجه، استقلال مالی زنان تبدیل به یک میدان مخفیِ مقاومت شده، جایی که اقتصاد خرد زنان، علیه نظم کلان پدرسالار صف کشیده است، بی آن‌که دیده یا شنیده شود.

 

استقلال در سایه اقتصاد بی‌نام

در جامعه‌ای که پدرسالاری نه فقط در ساختار دولت، بلکه در سلول‌های بنیادین خانواده نهادینه شده، استقلال مالی دختران و زنان اغلب نه تنها حمایت نمی‌شود، بلکه با بی‌اعتنایی، تحقیر یا مصادره مواجه است. این بی‌اهمیت‌انگاری از سوی خانواده، بخشی از پروژه بزرگ‌تر کنترل زنان است؛ پروژه‌ای که تلاش می‌کند هر شکلی از خودمختاری را در نطفه خفه کند، به‌ویژه اگر این خودمختاری از مسیر اقتصاد عبور کند.

وقتی دختر یا زنی کار می‌کند، درآمد دارد یا حتی پس‌انداز می‌کند، در بسیاری از خانواده‌ها این موفقیت به خودی خود مشروعیت ندارد. بلکه یا به حساب «اجازه» و «مساعدت» پدر یا همسر گذاشته می‌شود، یا آن‌قدر نادیده گرفته می‌شود که گویی وجود ندارد. نتیجه این‌جاست، یعنی کار زن دیده نمی‌شود، پول زن از آنِ خودش نیست و استقلال زن به تهدیدی برای نظم خانواده تعبیر می‌شود.

در چنین ساختاری، نهاد خانواده همچون امتداد دولت پدرسالار عمل می‌کند؛ حافظ ارزش‌هایی که زن را وابسته، تابع و ناتوان می‌خواهند. نادیده گرفتن تلاش‌های مالی زنان، تنها مسئله‌ای خانوادگی نیست، بلکه بخشی از خشونت ساختاری است که زنان را از تملک بر خویشتن و منابع‌شان محروم می‌سازد.

 این وضعیت، فشار روانی، بحران هویت و سرخوردگی اجتماعی عظیمی ایجاد می‌کند. زنان به‌رغم تلاش‌هایشان، خود را بی‌صدا، بی‌نام و مصادره‌شده می‌بینند. گویی سرمایه‌گذاری آن‌ها برای رهایی، توسط همان نظامی بلعیده می‌شود که آزادی را امتیازی مردانه تعریف کرده است.

در این نظام نابرابر، استقلال مالی زنان نه به‌عنوان حق، بلکه به‌عنوان امری مشروط و تحت نظارت تلقی می‌شود؛ گویی زن باید بابت هر تصمیم مالی، ولو کوچک، مشروعیتش را نزد خانواده یا مردان خانواده اثبات کند. هر نشانه‌ای از استقلال، با انگ بی‌اعتمادی، «خودسری» یا حتی «انحراف» پاسخ داده می‌شود. اینجاست که خودانگیختگی مالی زنان نه تنها حمایت نمی‌شود، بلکه سرکوب و کنترل می‌گردد.

در موارد بسیاری، زنان حتی برای پس‌اندازهای شخصی یا هزینه‌کرد پولی که خودشان به دست آورده‌اند، ناچار به پنهان‌کاری، کتمان و حتی دروغ‌گویی می‌شوند؛ امری که از منظر روانی، فرساینده و تحقیرکننده است و نشان می‌دهد چگونه خشونت اقتصادی، بی‌سر و صدا و زیرپوستی در دل خانواده‌ها عمل می‌کند. این خشونت، شکل قانونی ندارد، اما اثرش عمیق و مخرب است.

بی‌اهمیت‌انگاری استقلال مالی زنان توسط خانواده‌ها، آن‌ها را در حلقه‌ی بسته‌ای از وابستگی، بی‌قدرتی و احساس بی‌ارزشی نگه می‌دارد. در سطح کلان، این بی‌اعتنایی بازتولید ساختارهایی‌ست که مانع از مشارکت برابر زنان در قدرت، تصمیم‌گیری و اقتصاد می‌شود.

آن‌چه امروز زنان برایش می‌جنگند، از کار نیمه‌وقت خانگی گرفته تا راه‌اندازی کسب‌وکارهای کوچک و آنلاین، در سکوت و بی‌مهری ساختارهای سنتی تحلیل می‌رود. این‌جا مسئله صرفاً پول نیست؛ مسئله، حق زن بر خود، زمان، آینده و انتخاب است و این حقی‌ست که نه باید پنهانش کرد، نه مصادره‌اش، بلکه لازم است آن را فریاد زد و از آن دفاع کرد.

 

 

اقتصاد پنهان و تاکتیک‌های بقا در سایه سلطه‌ مردانه

در ساختارهای پدرسالار، پول تنها ابزار مبادله نیست، ابزار قدرت است. وقتی زنی درآمد دارد یا برای آینده‌اش برنامه‌ریزی مالی می‌کند، عملاً مرزهای کنترل سنتی را به چالش می‌کشد. اینجاست که استقلال اقتصادی زنان از سوی خانواده یا همسر نه فقط بی‌اهمیت، بلکه تهدید‌آمیز تلقی می‌شود. زیرا اقتصاد، در این نظم نابرابر، عرصه‌ای مردانه‌سازی شده است و زن «مستقل»، یعنی زن غیرقابل کنترل.

در چنین فضایی، بسیاری از زنان برای نجات هویت و آزادی خود به «اقتصاد پنهان» پناه می‌برند: پنهان‌کردن درآمد، پس‌اندازهای مخفی، خرج‌کردهای زیرپوستی، همکاری‌های نیمه‌علنی یا فروش‌های خانگی با هویت پوشیده. این اقدامات، تاکتیک‌های مقاومت خاموش‌اند؛ راه‌هایی برای بقا در ساختاری که حقوق و اختیار زنانه را مشروع نمی‌داند.

ساختار فرهنگی-حقوقی موجود، با وابسته نگه داشتن زنان، سعی دارد هرگونه قدرت اقتصادی مستقل را خنثی کند. حتی وقتی زن شاغل است، درآمدش یا نادیده گرفته می‌شود یا مصادره. گویی زن باید از اجازه مرد برای خرج‌کردنِ آنچه خود به‌دست آورده، تبعیت کند. این منطق استعماری در دل خانواده، زن را مجبور به پنهان‌کاری می‌کند.

در پاسخ، زنان شبکه‌های کوچک و غیررسمی ایجاد می‌کنند، یعنی گروه‌های پس‌انداز خانگی، اپلیکیشن‌های خرید با هویت ناشناس، سرمایه‌گذاری‌های کوچک و حتی آموزش فرزندان به استقلال مالی. آنان در دل ستم، تاکتیک‌سازی می‌کنند، اما این تاکتیک‌ها، هرچند خلاق، نشانه‌ای از رنج ساختاری و محرومیت از حق اولیه «اختیار اقتصادی» است.

تا زمانی که برنامه‌های مالی زنان تهدید تلقی شود، این بقا به جای رفاه و پیشرفت، در مدار پنهان‌کاری، ترس و سازگاری اجباری باقی خواهد ماند. مبارزه برای آزادی اقتصادی زنان، بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه سیاسی برای برابری است.