«ما هیچ حقی نداریم»: نامه‌ی سرگشاده‌ی یک دختر افغان که با ترس دست و پنجه نرم می‌کند

این نامه‌ای است که هدف آن رساندن صدای همه‌ی دختران افغان به گوش جهان است، دخترانی که سکوت تحمیلی و بی‌رحمانه‌ای را به ناچار تحمل می‌کنند.

سه سال از کنترل افغانستان توسط طالبان می‌گذرد. دکتر سیما سمر – معاون سابق رئیس‌جمهور و وزیر امور زنان برای افغانستان و دوست دیرینه‌ی بنیاد اکثریت فمینیست– این نامه، نوشته‌ی یک دختر در افغانستان به نام ثریا محمدی را به اشتراک گذاشته است. ثریا محمدی در آن از جهانیان می‌خواهد که به زندگی زنان افغان تحت رژیم طالبان توجه کنند و ببینند که چگونه زنان و دختران قربانی ظلم نهادینه شده‌اند. آنهم در جامعه‌ی بین‌المللی که نمی‌تواند انسان‌های دور از خود را ببیند و به آنها اهمیت دهد.

 

دوست عزیزم

من این نامه را برای شما و از طریق شما، به دوستانتان، رهبران جهان، سازمان ملل متحد، سازمان‌های حقوق بشر، سازمان‌های حقوق زنان و زنان و دختران در سراسر جهان می‌نویسم.

نام من ثریا محمدی است. من در قلب افغانستان، کشوری که تحت حکومت طالبان است، زندگی می‌کنم. این نامه را با دلی پر از درد و امید می‌نویسم، نامه‌ای که هدفش این است که صدای همه‌ی دختران افغان باشد، دخترانی که سکوت تحمیلی و بی‌رحمانه را به ناچار تحمل می‌کنند.

از رهبران جهان تا زنان سراسر جهان، از شما می‌خواهم که صدای ما باشید. ما را فراموش نکنید، ما را تنها نگذارید.

از روزی که طالبان دوباره قدرت گرفت، زندگی من و هزاران دختر دیگر به یک کابوس بدل شده است. ما از رفتن به مدرسه و ادامه‌ی تحصیل، از کار و داشتن آینده‌ای روشن محروم شده‌ایم. من هر روز از پنجره‌ی کوچک خانه‌ام به بیرون نگاه می‌کنم و آرزو می‌کنم که بتوانم به مدرسه برگردم، کتاب‌هایم را دوباره باز کنم و  رویاپردازی کنم که دکتر، مهندس یا وکیل خواهم شد. اما متأسفانه، این رویاها اکنون تنها کابوسی هستند که ما در بیداری زندگی‌اش می‌کنیم.

زن‌بودن در افغانستان به معنای زندگی در سایه‌ی ترس و بی‌عدالتی ناتمام است. ما نادیده گرفته شده‌ایم، ارزش انسانی ما پایمال شده است و هیچکس صدای ما را نمی‌شنود. وقتی به ما می‌گویند حق تحصیل نداریم، در اصل به ما می‌گویند که ما هیچ ارزشی نداریم. وقتی ما را مجبور به ازدواج‌های سازمان‌یافته می‌کنند، اساساً می‌گویند که نظرات و احساسات ما هیچ اهمیتی ندارد. هر روز که می‌گذرد، حقوق اساسیمان بیشتر از ما دور می‌شود و هیچ کس به کمکمان نمی‌آید.

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که اگر کسی به شما بگوید «حق ندارید» چه احساسی دارید؟ تصور کنید می‌بینید دوستان و هم‌سن‌هایتان در کشورهای دیگر آزادانه به مدرسه می‌روند، کار می‌کنند و آینده‌ای روشن برای خود می‌سازند، در حالی که شما در یک زندان نامرئی گرفتار شده‌اید، چه احساسی دارید؟ ما دختران افغان هر روز با این احساسات دست و پنجه نرم می‌کنیم. هر روز با این واقعیت تلخ روبرو می‌شویم که زندگی ما هیچ ارزشی ندارد و هیچکس به فکر ما نیست.

من هر روز با ترس و وحشت از خواب بیدار می‌شوم. آیا امروز روزی است که بالاخره مرا مجبور به ازدواج می‌کنند؟ آیا امروز آخرین باری است که پا به خانه‌مان می‌گذارم؟ این سوالات بی‌پاسخ، هر روز مرا تا مرز ناامیدی می‌کشاند. اما در میان این تاریکی، بارقه‌ای از امید همچنان باقی است. به امید روزی که این کابوس پایان یابد و بتوانیم دوباره زندگی کنیم، دوباره بخندیم، دوباره بیاموزیم و آینده‌ای روشن بسازیم.

من فقط یک دختر نیستم؛ من نماینده‌ی هزاران دختری هستم که در این سرزمین زخمی زندگی می‌کنند. دخترانی که صرفاً به دلیل زن‌بودن از همه‌ی حقوق اساسیشان محروم شده‌اند. ما حق انتخاب نداریم، حق نداریم در مورد زندگی خود تصمیم بگیریم. حتی حق انتخاب شریک زندگی از ما گرفته شده است. ما را به راحتی مجبور به ازدواج می‌کنند، بدون اینکه نظرمان را بپرسند.

هر روز که از خواب بیدار می‌شوم با احساس خفگی و فشار طاقت‌فرسایی مواجه می‌شوم. هر روز که می‌گذرد احساس می‌کنم بخشی از روح و وجودم در حال نابودی است. تمام رویاهای من به تدریج فرو می‌ریزند و جای خود را به واقعیتی تلخ و تاریک می‌دهند. آینده‌ای که روزی با امید به آن می‌نگریستم اکنون سایه‌ای دور و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.

ما دختران افغان از تحصیل محروم شده‌ایم، از حقوق اولیه‌ی انسانی و زندگی با عزت و احترام محروم شده‌ایم. هر روز که از خواب بیدار می‌شویم با این واقعیت تلخ مواجه می‌شویم که نادیده گرفته شده‌ایم و ارزش انسانی ما دیده نمی‌شود.

هر لحظه از روز ما پر از ترس و اضطراب است، ترس از آینده‌ای مبهم و اضطراب اینکه که شاید هرگز نتوانیم از این زندان ظالمانه فرار کنیم.

از رهبران جهان تا زنان و دختران سراسر جهان، از شما می‌خواهم که صدای ما باشید. ما را فراموش نکنید، ما را تنها نگذارید. درد و رنج ما را بشنوید و برای ما بجنگید. ما به حمایت شما نیاز داریم، ما به شما نیاز داریم که صدای ما را در سراسر جهان به گوش دیگران برسانید. ما هم حق داریم زندگی کنیم، تحصیل کنیم، کار کنیم، انتخاب کنیم. ما هم انسان هستیم و حقوق انسانی ما باید رعایت شود.

با امید به روزی که بتوانیم دوباره آزادانه زندگی کنیم، درس بخوانیم، کار کنیم و رویاهایمان را دنبال کنیم.

با احترام و چشمی اشک‌آلود

ثریا محمدی
دختری از افغانستان

 

منبع: Feminist Majority Foundation