«زن سوژه انقلابی ماست و به تبع آن نوروزمان هم زنانه است»

باوان بیستون می‌گوید: فعل و انفعالات سیاسی روز است که تعیین می‌کند اهریمن زمانه کدام است؟ پدرسالاری، ضحاک یا نمرود یا ترکیبی از همه اینها. حال و هوای این روزهای کوردستان زنانه است. زن سوژه انقلابی ماست و به تبع آن نوروزمان هم زنانه است.

 

گلاره گیلانی

کرماشان - نوروز امسال در روژهلات کوردستان یکی از به یادماندنی‌ترین نوروزها در چند دهەی اخیر بود و شهرهای مختلف روژهلات کوردستان با جشن‌های باشکوه و بی‌باکانه در زیر فشارهای امنیتی، تغییرات اجتماعی و سیاسی پس از جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی را به واضحترین شیوه به نمایش گذاشتند. نوروز امسال روژهلات کوردستان می‌تواند و باید موضوع مطالعات و تحقیقات فراوانی قرار بگیرد که از مجرای آن بتوان به کنه تغییرات اجتماعی و سیاسی روژهلات و ایران پی برد. ما در همین رابطه با یک تحلیلگر سیاسی اجتماعی ساکن شهر کرماشان با نام مستعار باوان بیستون گفت‌وگویی داشتیم که وی در چارچوب چند پرسش و پاسخ، تحلیل خود را در این باره به زبان آورد.

 

بسیاری از صاحب نظران نوروز را آیینی مربوط به دوران مادرتباری می‌دانند و برخی هم آن را به دوران پدرشاهی و افسانەهای کاوه و ضحاک، نمرود و آساکو و... نسبت می‌دهند. نظر شما در این رابطه چیست؟

در این رابطه رویکردهای تاریخی گوناگونی وجود دارد. در این دایره نمی‌توان سندیت تاریخی بی‌چون‌و‌چرایی یافت که یکی از این رویکردها را ثابت و بقیه را از درجه اعتبار ساقط نماید، چنین رخدادی فرهنگی می‌تواند در طول زمان معانی و تفاسیر گوناگونی به خود گرفته باشد. با این حال می‌توان درون‌مایه مشترکی میان تمامی این تفاسیر یافت و آن هم نوعی قیام فرودستان علیه اهریمنان و حکام زمانه است؛ در واقع فعل و انفعالات سیاسی روز است که تعیین می‌کند اهریمن زمانه کدام است؟ پدرسالاری، ضحاک یا نمرود یا ترکیبی از همه اینها. حال و هوای این روزهای کوردستان حال و هوایی نه فقط اما تا حدود زیادی زنانه است. زن سوژه انقلابی ماست و به تبع آن نوروزمان هم زنانه است.

 

با توجه به اینکه نوروز آیین شادباش بهار یعنی فصل "زایندگی طبیعت" است چه ارتباطی میان نوروز و زن یا نوروز و جنسیت می‌بینید؟

روایت است که اجداد آریایی ما تقویمشان دو نیم‌سال تابستانی و زمستانی داشته است و نیم‌سال تابستانی را با نوروز و نیم‌سال زمستانی را با مهرگان جشن می‌گرفته‌اند. با این تفسیر نوروز فارغ از درون‌مایه‌ها و مضامین اجتماعی و فرهنگی پیام‌آور زایش و زایندگی بوده است. در افسانه‌ها و روایت‌های ما زمین همواره مادر بوده است، مادری مهربان که فرزندانش را با گوشت و خون خود می‌پرورد و هنگام زایندگی و زندگی را تجسمی دوباره می‌بخشد. زن همواره ارتباطی عمیق با طبیعت داشته است، این را فدریچی در کالیبان و ساحره با جزئیاتی کامل به تصویر کشیده است و زن کورد این تصویر را با وضوحی بیشتر به نمایش گذاشته است. می‌توانید گل‌های بهاری را روی لباس زنان کورد ببینید که چگونه شکوفان می‌شوند و سیمای رنگ‌رنگ زمین را در این ایام به چه زیبایی و چه شکوهی تصویر می‌کنند. من فکر می‌کنم زنان کورد تجسم طبیعتند و رابطه‌ای عمیق و ناگسستنی با نوروز دارند.

 

رژیم‌های ایران، ترکیه و طالبان در همەی این سال‌ها و در طی نوروز امسال به طور ویژه به سرکوب نوروز و مخصوصا مشارکت زنان در جشن‌های نوروزی پرداختەاند. علت آن را در چه می‌بینید؟

چنانچه در سوالات پیشین ذکرش رفت نوروز در میان مردم ما روایتی طبیعی از زنانگی و انقلاب است. در تمام تاریخ نوروز همواره میدان مبارزه علیه مستبدان زمانه بوده است. به تصور من قیام ژن، ژیان، ئازادی؛ را می‌توان به صورت‌های متکثری صورت‌بندی کرد، و در تمام این صورت‌بندی‌ها نوروز میدان رزم است. رزم زنان علیه جامعه پدرسالار شرقی، رزم فرودستان علیه سرمایه‌داران، رزم اتنیک‌ها علیه فاشیست‌ها و رزم فرهنگ شادی علیه فرهنگ تعزیه و اندوه. و در تمام این میادین مفاهیم انقلابی زن، لباس کوردی، شادی و پایکوبی است که می‌درخشند. به سادگی می‌توان تصور کرد که ارتجاع فاشیستی و مذهبی آک‌پ، جمهوری اسلامی و طالبان که هرگز سر آشتی با زن، کورد و  پایکوبی و شادی نداشته‌اند نمی‌توانند با نوروز هم از در مصالحه درآیند.

 

جشن‌های نوروز امسال در روژهلات کوردستان تفاوت چشمگیری با سال‌های گذشته چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی داشت. آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ارتباطی میان این جشن‌های بزرگ با جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی وجود دارد؟

بیش از یک سال از نبردهای خیابانی جنبش ژن، ژیان، ئازادی می‌گذرد؛ با این حال دو سوی این منازعه همگی از یک چیز مطمئن هستند: «آن نبرد به پایان نرسیده است». آن روزها چیزی در این جغرافیای غم‌زده شروع شد که پایانی بر آن نمی‌توان متصور شد. با اطمینان خاصی می‌توانم بگویم بله. نوروز امسال صحنه نمایش اراده خلق کورد و بویژه زنانی بود که در جریان جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی آینده سیاسی ایران را برای همیشه تغییر دادند. دستگاه سرکوب دولتی امسال توان مقابله با خیل عظیم مردمانی که نوروز را جشن گرفتند نداشت چرا که جنبش اخیر نیروهای پنهانی را در بطن جامعه ایران، علی‌الخصوص کوردستان آزاد کرد که اراده‌ای استوار در پاسداشت این آیین کهن و باستانی داشتند. در این رابطه تنها کافی است شمار جشن‌ها و مناطقی را که در این جشن‌ها سهیم بودند یا شمار کسانی که در این جشن‌ها شرکت نمودند را با سال‌های پیشین مقایسه کنید. در کنار این مسئله حضور گسترده مردمانی از سایر نقاط کشور در این مراسمات نیز شایان توجه بود. کسانی از سایر اتنیک‌ها که لباس کوردی می‌پوشیدند و دوشادوش کوردها می‌رقصیدند و نوروز را جشن می‌گرفتند. نوروز  امسال پیام‌آور آشتی و همزیستی مسالمت‌آمیز خلق‌های ایران بود، خلق‌هایی که آمده بودند سیمای زیبای زن کورد را این بار در آیینه نوروز ببینند.

 

پدیدەی دیگری که بسیار برجسته بود، جشن‌های بزرگ و باشکوهی بود که در کرماشان و ایلام با مشارکت زنان و مردان برگزار شد. به نظر می‌رسد پروژەی جداسازی کوردها و آسیمیلاسیون دیرپایی که بر این مناطق تحمیل شده، شکست خورده است. نظر شما چیست؟

در سال‌های ابتدایی حاکمیت مذهبی در ایران مناطقی از جنوب روژهلات کوردستان مورد بی‌توجهی و بی‌مهری جریان‌های سیاسی کوردی قرار گرفتند و طبیعتا با شدت بیشتری در معرض آسیمیلاسیون فرهنگی قرار گرفتند. این مسئله دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد که در این قال شایان بحث نیستند. آنچه اهمیت دارد این است که طی دو دهه گذشته جریاناتی با نگرشی نو در این مناطق شروع به فعالیت کردند که امروز هویت کوردی در این مناطق زنده‌تر از هر زمان دیگری است، به نحوی که امسال نوروز در ایلام و شاباد و... باشکوه‌تر از بسیاری نقاط دیگر و با رنگ و بویی تماما کوردی برگزار شد. این نکته‌ای بسیار مهم و حساس و صدالبته مبارک است که خلق کورد در آستان نوروز تفاوت‌های مذهبی و ملی خود را کنار گذاشته، یکدل و یکرنگ تاریخ خود را پاس می‌دارند. مردم ما نوید روزی نو و روزگاری نو می‌دهند.

 

سرکوب‌ها و ممنوعیت‌های پرشماری که در ایران اعمال می‌شود، شادی را تا حدود زیادی برای مردم ناممکن کرده است. علت سرکوب شادی و آزادی مردم و به ویژه زنان از سوی رژیم ایران چیست؟

در واقع این سرکوب‌ها و ممنوعیت‌ها هویت حاکمیت و بنیان تئوریک آن در ایران هستند.

ظرف ۴۵ سال گذشته قدرت اجتماعی همواره حول بدن زن در جریان بوده و بر بدن زن جاری گشته است. این مسئله تازگی ندارد و مبارزه با آن هم تازگی ندارد، سرنوشت زنانی را که در همان ابتدای انقلاب در اعتراض به پوشش اجباری به خیابان آمدند را به یاد بیاورید تا ماهیت حاکمیت در ایران را بهتر درک کنید. جمهوری اسلامی اقشاری مرتجع و مردسالار را در جامعه ایران نمایندگی می‌کند که زن آزاد را تهدیدی بر موجودیت اجتماعی خود می‌بیند. آنان پاسداران فرهنگ تعزیه هستند و شادی را بر ایران و ایرانی، بویژه زنان روا نمی‌دارند.

با این همه اما زن آزاد بزرگترین تهدید برای به چالش کشیدن نظام سیاسی و اجتماعی حاکم است. برای دهه‌ها جامعه ایران انشقاق عمیقی یافته بود و در یک ساختار موزائیکی توان صورت دادن اعتراضات باشکوهی همچون جنبش ژن، ژیان، ئازادی نداشت. به راستی چه سوژه دیگری جز زنان می‌توانست تمامیت یک سرزمین بزرگ را اینچنین علیه حاکمیت تباهی و سیاهی بسیج نماید؟