زنان ایران و افغانستان؛ فریاد آزادی در زنجیر استبداد

از تهران تا کابل، سرکوب و اعدام، ابزار رژیم‌های مستبد است. آیا شعله آزادی خاموش‌شدنی است؟

بهاران لهیب

افغانستان- مردم ایران، همچون افغانستان، سوریه، فلسطین، اوکراین، لبنان، لیبیا و سودان، سال‌ها است که در آتش ظلم و سرکوب می‌سوزد. این خاک، نازنین‌ترین فرزندان خود را در راه آزادی، عدالت و انسانیت قربانی داده است. جنایاتی که در این سرزمین به وقوع پیوسته، در حافظه تاریخ حک شده و فهرست جان‌باختگان، روز به روز بلندتر می‌شود؛ از زنان و مردان گرفته تا پیران و جوانانی که تنها جرم‌شان ایستادگی در برابر بیدادگری بوده است.

هر بار که صدای اعتراض از گلوی آزادی‌خواهان ایران بلند شده، رژیم حاکم با تمام قوا در پی خاموش کردن آن برآمده است. زندان، شکنجه، اعدام و ناپدیدسازی‌های اجباری، ابزارهای همیشگی این دولت برای سرکوب مخالفانش بوده است. خاطرات زندانیانی که از سیاه‌چال‌های رژیم جان سالم به در برده‌اند، حکایت از آن دارد که چگونه از سپیده‌دم تا شب، زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفته‌اند؛ شکنجه‌هایی که برای درهم شکستن عزم و ایمان‌شان به وطن و آزادی طراحی شده است. این جنایات، به‌قدری هولناک و بی‌رحمانه است که حتی در برابر فجایعی که در زمان دولت‌های دست‌نشانده شوروی، جهادی و امارت طالبان در افغانستان رخ داده، رنگ تازه‌ای از وحشت می‌گیرد.

با وجود این‌همه ظلم، آزادی‌خواهان ایران هرگز سر خم نکرده‌اند. برعکس، آنان شجاعانه‌تر از گذشته به مبارزه ادامه داده‌اند و ثابت کرده‌اند که آتش امید به آزادی را نمی‌توان با گلوله و طناب دار خاموش کرد. آنان، مانند آزادی‌خواهان افغانستان، در سخت‌ترین شرایط نیز برای فردایی بهتر ایستادگی کرده‌اند و خون‌های ریخته‌شده‌شان، پرچمی از مقاومت در برابر استبداد را برافراشته است.

در ماه‌های اخیر، موج سرکوب در ایران شدت گرفته است. دولت این کشور، زنان و مردان آزاده را یکی پس از دیگری به بند کشیده، در دادگاه‌های نمایشی محاکمه کرده و حکم‌های سنگین، از جمله اعدام، بر آنان تحمیل نموده است. یکی از این قربانیان، پخشان عزیزی، زن شجاعی است که همراه با هم بندیش به اعدام محکوم شده است. این حکم، خشم و اعتراض جهانی را برانگیخته و صدای حق‌طلبان را در سراسر جهان به فریاد آورده است. 

وسیمه سروش، فعال مدنی و از زنان مبارز ولایت تخار، وقتی خبر این حکم را شنید، چشمانش از خشم و اندوه سرخ شد. او در حالی که بغض در گلویش سنگینی می‌کرد، گفت: «وقتی شنیدم که پخشان عزیزی و هم بندیش را به اعدام محکوم کرده‌اند، لرزه بر تنم افتاد. این مرا به یاد همان روزهایی انداخت که خودم در اسارت طالبان بودم. درد و رنجی که زنان در زیر چکمه‌های مستبدان می‌کشند، هیچ‌گاه فراموش‌شدنی نیست.»

او نفس عمیقی کشید و با لحنی که از خشم می‌لرزید، ادامه داد: «چه در کابل، چه در تهران، دشمنان آزادی از زنان بیش‌تر از هر چیز دیگر می‌ترسند. آنان از آگاهی، شهامت و مقاومت زنان هراس دارند، به همین خاطر تلاش می‌کنند صدای‌شان را خفه کنند. طالبان و برادران عقیدتی‌شان در ایران، شب و روز در فکر سرکوب زنان آزادی‌خواه هستند، اما آنان نمی‌دانند که هر زنی که سرکوب می‌شود، هزاران زن دیگر از خاکستر او برمی‌خیزند.»

وسیمه سروش با اطمینانی که در چهره‌اش موج می‌زد، افزود: «من به این دولت‌های فاشیستی، چه در ایران و چه در افغانستان، می‌گویم که روز حساب نزدیک است. روزی خواهد رسید که همین زنانی که امروز آنان را تحقیر، شکنجه و اعدام می‌کنید، شما را از قدرت پایین خواهند کشید. هیچ رژیمی که بر پایه ظلم و خون‌ریزی بنا شده باشد، پایدار نخواهد ماند. تاریخ گواه است که هیچ مستبدی تا ابد بر سر قدرت نمانده است، پس خود را برای سقوطی تلخ آماده کنید.»