«خودکشی زنان مصداق زنکشی است»
خودکشی زنان در جوامع مردسالار و در بسیاری از موارد میتوان جزو آمار زنکشی قلمداد شود؛ چراکه قوانین حاکم در چنین جوامعی، تحت فشار قرار دادن زن و عدم توجه به حقوق زن که ریشه آن در فقر دانش و خرد است، در موارد بسیاری دلیل خودکشی زنان است.
سایدا شیرزاد
سنە- حیات و حفظ و بقای آن، مهمترین و پایهایترین نیاز انسان است. با این حال، انسان آمادگی دارد تا حیات خود را به دست خویش به پایان برساند و یا به خود اجازه میدهد در مورد حق حیات فردی دیگر تصمیم بگیرد و زندگی فرد دیگری را به پایان برساند. به طور کلی، عمل خودکشی با نیاز دوست داشتن تضاد آشکاری دارد. خودکشی و قتل، بسیاری از مسائل روانشناختی، جامعه شناختی و حتی اعتقادات مذهبی را به چالش می کشند.
در درجه نخست باید اعلام کرد که بررسی آمار مربوط به میزان خودکشی زنان و حتی زنکشی نمیتواند نشانگر میزان واقعی خودکشی و زنکشی در یک منطقه باشد؛ چراکه در وهله اول همهی موارد اتفاق افتاده رسانهای نمیشوند و در وهلههای بعد باید خاطرنشان کرد که خودکشی و زنکشی مربوط به منطقه و یا مکان خاصی نیست و در هر کشور و یا شهری می تواند اتفاق بیافتد اما نکته حائز اهمیت این است که در کشورهایی با حاکمیت مردسالار به دلیل قوانین زن ستیزانه و عدم توجه به حقوق زن، این آمار به مراتب بیشتر است.
در روانشناسی، بیش از هر چیز به مسائل روانشناختی و بعد روانی مسائل پرداخته می شود که تا حدودی شامل خلقیات فرد می باشد. با این حال، بررسی خلقیات هر شخص ریشه در جامعه و خانواده ای دارد که فرد در آن به دنیا آمده و نمو پیدا کرده است. از این رو، بررسی مسائل جامعه شناختی در خصوص موارد ذکر شده بیش از هرچیز الزامی است.
گاها یک بحران روانی در جامعه منجر به خودکشی میشود و گاهی نیز می تواند عمل خودکشی و حتی قتل را بسیار کاهش دهد. به عنوان مثال، پیشتر بررسیهایی انجام شده است در خصوص افزایش خودکشی زنان افغانستان پس از تسلط طالبان بر این کشور و این همان بحران اجتماعی است که گریبانگیر زنان شده است.
یا در جریان خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» در ایران، گزارش خودکشی و قتل زنان بسیار کاهش پیدا کرده بود. شاید به دلیل پوشش اخبار مربوط به اعتراضات خلق های ایران، انتشار این اخبار کمتر صورت گرفته باشد اما به طور کلی در جریان خیزش انقلابی ژینا، خودکشی زنان و قتل آنها توسط مردان خانواده و با عنوان «قتل ناموسی» کاهش چشمگیری داشت.
در گزارش پیش رو، دو مقولهی خودکشی زنان و قتل زنان با عنوان قتل ناموسی تحت بررسی قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که موضوع این گزارش، از منظر روانشناختی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است و هر کدام جداگانه به شرح میرسند.
خودکشی و زنکشی از دیدگاه روانشناختی
«قوانین وضع شده در ایران شاید به ظاهر در حمایت از زنان ایراد میشود اما در واقع بسیار متفاوت است»
ک.ب، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، خودکشی و زنکشی را دو پدیده جداگانه دانست و گفت: بحث خودکشی زنان و زن کشی دو پدیده جداگانه است. خودکشی بسیار پیچیده تر است. هم بعد روانی دارد و هم اجتماعی. از لحاظ روانی بیشتر بحث افسردگی و یک سری اختلالات روانی است که برای افراد پیش میآید که اگر تشدید شود میتواند منجر به خودکشی شود. حتی بحثهای هیجانی نیز می تواند منجر به خودکشی شود ولی بیشتر به عنوان یک پدیده اجتماعی به آن نگاه می شود و نه به عنوان یک آسیب که علت آن هم این است که افراد به خواسته هایشان نمی رسند و در بین وضعیت مطلوب و وضعیت موجود شکاف فوق العاده ای احساس می کنند و هیچی از آن جامعه آنها را ارضا نمی کند و ناکامی های بسیاری را نیز مشاهده می کنند. بلاخص در زنان که بحث تبعیض هایی است که از کودکی در آنها شکل می گیرد و تا زمانی که ازدواج می کنند و حتی بعد از آن نیز ادامه دارد و آن چیزی که برایشان مطلوب است و از جامعه انتظار دارند، برایشان برآورد نمی شود، در نتیجه این امر، برخی از زنان خودکشی می کنند.
وی با شاره به «خودکشی سریالی پزشکان زن»، اظهار داشت: برای زنان موارد بسیاری وجود دارد. علاوه بر تبعیض بسیار، بحث نابرابری های جنسیتی که وجود دارد نیز می تواند عاملی برای خودکشی باشد. مثلا چندی پیش شاهد خودکشی های سریالی پزشکان زن بودیم. این زنان به ظاهر در اجتماع جایگاه خاصی دارند، حتی ممکن است آزادی هایی فراتر از آزادی های سایر زنان داشته باشند. ولی شاید بحث آنها آن کرامت انسانی باشد که زن انتظار دارد. مسئله مردسالاری و کم ارزش انگاشتن زن و حتی کالاانگاری زن گاها توسط خود زنان توسعه داده می شود و زنانی که متفاوت هستند و این موارد مورد انتظار و مورد تایید آنها نیست، خودکشی می کنند.
وی همچنین با اشاره به محدودیتهای اجتماعی موجود در جامعه که از «تفکرات مذهبی، نگاه به زن و عرف اجتماعی» سرچشمه میگیرد، بر ایجاد جایگاه و شکل گیری انتظارات برای زنان تاکید کرد و عدم برآورده کردن انتظارات زنان توسط جامعه را عاملی برای ناکامی زن دانست. او در این خصوص افزود: خودکشی در بحث اجتماعی شرایطی است که دورکایم می گوید شرایط آنومیک؛ یعنی یک نوع آشفتگی اجتماعی که از جنسیت گرفته تا یک نوع انتظارات هویتی، اجتماعی و اقتصادی که برآورده نمی شود و در نتیجه فرد گاها دست به خودکشی می زند. در بحث زنان من بیشتر معتقد هستم بیشتر بحث کرامت انسانی و بحث تبعیضاتی است که وجود دارد و این در هر جایگاهی اتفاق می افتد و ربطی به این ندارد که یک زن سواد دارد یا نه؛ بلکه بستگی دارد چه انتظاراتی داشته باشد و چقدر دچار ناکامی شود. مثلا ممکن است یک زن پزشک بیشتر با مزاحمات یا تعارضاتی روبه رو شود نسبت به زنی که تحت کنترل است یا در خانه است و با اوضاع اجتماعی مواجه نمی شود. انسان وقتی در معرض قضیه قرار می گیرد، برعکس آزادی ها، فضا یا زمینه هایی که وجود دارد به علت اینکه آزادی بیان و آزادی های مشروع انسانی ما به خاطر محدودیت های اجتماعی از بحث مذهب گرفته و نگاهی که به زن دارد تا عرف اجتماعی که دارد، باعث شده زن ها علی رغم جایگاهی که به دست می آورند اما انتظاراتی که با آن جایگاه به دست آورده اند تا برایشان ظرفیتی پیش بیاورد تا آزادانه عمل کنند و دچار تعرض و برخی مسائل نشوند، برآورده نمی شود (جامعه جایگاهی برای زنان ایجاد می کند، انتظاراتی را در آنها به وجود می آورد اما به دلیل محدودیت های اجتماعی آن انتظارات را برآورد نمی کند). در نتیجه باعث می شود با مواردی از قبیل خودکشی مواجه شوند و این در اقشار مختلف هم وجود دارد.
این روانشناس بالینی در خصوص زنکشی نیز با اشاره به وضعیت یکی از مراجعان خود در اتاق درمان بیان کرد: در زنکشی، مرد که بیشتر از نزدیکان زن است به خود اجازه می دهد به زندگی زن پایان دهد. بعضا اظهار می کنند که در آن لحظه دچار نوعی جنون شده اند اما این جنون از کجا آمده و ریشه در چه مواردی دارد بسیار مهم است. به یقین یکی از بزرگترین و شدیدترین انتقاد به قانون بی قانونی در ایران است. قوانین وضع شده در ایران شاید به ظاهر در حمایت از زنان ایراد می شود اما در واقع بسیار متفاوت است. از طرفی عادی سازی موارد زنکشی در جامعه دال بر تکرار این جنایت و افزایش آن است.
او افزود: در ماههای اخیر مراجعی داشتهام که در اوایل دهه ١٣٨٠ همسر خود را به دلایلی به قتل رسانده بود. او پس از چند سال و با رضایت خانواده همسرش از زندان آزاد شده و مجدد ازدواج کرده و حتی الان دارای یک فرزند دختر و یک پسر است. این مرد دچار عذاب وجدان شدیدی شده است و آنطور که می گوید آن زمان به دلیل عدم آگاهی دست به چنین اقدامی زده است؛ چراکه در تعاریف انجام شده برای او، یک زن با عنوان خواهر، همسر، دختر و حتی مادر، باید کاملا مطیع مردان باشد و اگر چنین نبود مرد حق دارد به عنوان مالک و صاحب اختیار او به زندگی زن پایان دهد. جالب اینجاست این مرد بعد از اینکه فرزند دخترش به دنیا آمده کم کم دچار تردید شده است و خودش نیز اقرار کرده که بعد از اعتراضات ١۴٠١، بیشتر به این مورد فکر کرده است و درنتیجه با احساس گناه شدیدی به مرکز مشاوره مراجعه کرده است.