نظام‌های پادشاهی ناقضان حقوق زنان در ادوار مختلف تاریخ؛ ایران (٢)

حقوق زنان موضوعی کە طی حکومت‌های مختلف در ایران نقض شدە و هموارە مردانی کە در رأس قدرت قرار داشتند برای پیشبرد اهداف سیاسی خود و با تبلیغات عوام‌فریبانە و ادعای برابری، از زنان بە عنوان نمادهای نوگرایی و تداوم حکومت مردسالاری استفادە می‌کردند.

مژدە کرماشانی

مرکز خبر- حقوق زنان اصطلاحی است کە در پی نادیدە‌گرفتن مستمر مطالبات در تاریخ و دستیابی بە آن برای آزادی و برابری آنها در جوامع جهانی گسترش پیدا کردە و  در برخی کشورها، این حقوق توسط قانون، عرف و رفتار محلی نهادینه شده یا حمایت می‌شود، در حالی که در برخی دیگر از جملە ایران نادیده گرفته شده و سرکوب می‌شود و این ذهنیت زن‌ستیز و مردسالار طی قرن‌‌های مختلف هموارە با استمرار و بە انزوا کشاندن زنان برای تداوم استعمار و حاکمیت ادامە داشتە است.

 

حقوق زنان در دوران ساسانی

زن در زمان امپراطوری ساسانی به عنوان یک شئ فرض می‌شد كه می‌توانست مال كسی يا حق كسی باشد و خود زن حق نداشت. زن در سلسله مراتب خانوادگی تحت سرپرستی و قيوميت رئيس خانواده به نام «كتک ختای» «كدخدا» بود، اين كد خدا می‌توانست هر كسی از جملە؛ پدر، همسر و در صورت مرگ آنها جانشين‌شان رييس خانواده دارای اختيارات وسیعی بود كه اين اختيارات به ندرت محدود می‌شد و تمام هدايایی كه گاه  به زن داده می‌شد، يا مالي را كه زن با كار و تلاش خود به دست آوردە بود همه متعلق به رئيس خانواده بود و زن از اموال خود نصيب نمی‌برد.

در نظام خانوادگی دوره ساسانيان مقدار ازدواج‌ها در اختيار زن نبود، بلكه از اختيارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هيچ محدوديت نداشتند، مردان بر حسب توان مالی زن می‌گرفتند. مردان كه توان مالی و اقتصاد بالایی داشتند می‌توانستند شمار زیادی  زن در حرمسرای خود داشته باشند در دوره ساسانی مطابق با حقوق ثابت شده آن زمان، انواع متعددی ازدواج وجود داشت كه تاريخ نگاران اين ازدواج‌ها را به سه دسته تقسيم نموده‌اند:

پادشاه زن و چكر زن: اين نوع ازدواج مختص طبقه اشراف بود، بدين معنا بود كه در خانواده اشراف دو طبقه از زنان متأهل وجود داشت، زنی كه دارای مقام اول بود «پادشازن» و زن كه دارای مقام دوم بود «چكر زن» ناميده می‌شد. با وجود كه «پادشاه زن» از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقه‌ی همسر خود بود و كدبانوی منزل محسوب می‌شد ولی حق به عهده مرد بود. «چكر زن» نقطه مقابل «پاد شاه زن» بود. و از خانوادەی پايين‌تر و فقيرتر بود كه بيشتر خدمت كاری می‌كرد و به پادشاه زن ياری می‌رساند او تمام تلاش خود را می‌كرد كه به مقام «پاد شاه زن» ترقی كند، در غير آن تا آخر عمر خدمت كاری می‌كرد. مرد وظيفه نداشت كه مانند پادشاه زن، چكر زن خود را تا آخر عمرش نگه‌داری كند و يا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد.

ازدواج استقراضی: ازدواج استقراضی را ازدواج «عاريتی» می‌ناميدند. بدين معنا بود كه يک زن متأهل مدتئ با مرد ديگری زندگي می‌كرد. در ازدواج استقراضي از لحاظ قانون آن زمان تنها رضايت همسر اول زن لازم بود كه همسر خود را برای مدتی به مرد ديگری قرض بدهد.در اين معامله زن هيچ اختيار به رد چنين تعهدی نداشت، فقط مانند كالایی بود كه می‌توانست، در اختيار هر كسی باشد. جالب‌تر اينكه كودكان كه حاصل ازدواج استقراضی بود، متعلق به همسر اول زن بود و همسر دوم زن كه پدر اصلی كودكان محسوب می‌شد تنها تا زمانی كه مدت زمان ازدواج استقراضی تمام نشده بود، از كودكان سرپرستی می‌كرد، بعد از ختم مدت زمان، زن و كودكان حاصل از ازدواج استقراضی را به منزل مرد اول می‌فرستاد.

ازدواج با محارم: جامعه ايران باستان، ازدواج با محارم را به بهانه‌ی حفظ پاكی نسب و خون خانواده جايز می‌شمرد، آنها معتقد بودند كه ازدواج با محارم گناهان كبيره را از بين می‌برد. از يكي از ايرانيان عصر انو شيروان، چنين نقل شده است: «عدالت خاصه پرستندگان «اهورانردا» به نحوی جاری می‌شود كه مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود ازدواج كند.

 طلاق زن در دوره ايران باستان: در ايران باستان طلاق به معنای امروزی وجود نداشته، در واقع زن حق طلاق گرفتن را نداشت و زمانی كه همسرش او را نمی‌خواست، او را اختيار می‌داد كه به طور مستقل خود را اداره كند. در اين صورت زن می‌توانست، همسر دوم اختيار كند. اما زن مطلقه محسوب نمی‌شد تنها اجازه داشت كه ازدواج ديگری کند، در ازدواج جديد زن «خدمتكار» همسر تازه‌ی خود بود، فرزندان كه در ازدواج تازه و در مدت حيات همسر اولش به دنيا می‌آمد، متعلق به شوهر نخستين بود. بنابراين زن همچنان تحت سرپرستی و قيوميت همسر اول باقی می‌ماند.

 

زنان در دوران مشروطە

یکی از عمده‌ترین درخواست‌های جنبش زنان ایران که از قرن ۱۹ به بعد شکل گرفت، تقاضا برای مشارکت در بازار کار ایران بود. بعد از انقلاب مشروطه، جنبش زنان با تأسیس سازمان‌ها و انتشار مجلات گوناگون، حقوق و آزادی زنان را به‌صورت جدی دنبال کرد و عمده‌ترین درخواست‌های خود را روی آموزش، اشتغال زنان و اصلاحات در قانون خانواده متمرکز کرد، تا پیش از این دوره، زنان در کشاورزی، صنعت فرش و دامداری ایران نیروی کار رایگان خانگی محسوب می‌شدند.

در حالیکە سال ١٣٢٩ بخش قابل توجهی از اقتصاد ایران بر مبنای کشاورزی بود و بیش از ۵۰ درصد جمعیت ایران در مناطق روستایی ساکن بودند در این میان، زنان نقش مهمی در تولیدات کشاورزی، غذایی و صنایع خانگی داشتند. از دهه ۵۰ میلادی زنان به‌عنوان نیروی کار غیرماهر با دست مزد بسیار پایین وارد بازار کار ایران شدند.

در دوره‌ی‌ سلطنت‌ رضاشاه‌، زنان‌ حق‌ شركت‌ در انتخابات‌ را نداشتند و قانون مشروطە در کنار دیوانگان و صغیران زنان را از حق رأی محروم کرد، در دوران‌ سلطنت‌ رضاشاه‌ هرگز نمی‌توان‌ نمونه‌ی‌ خاصی‌ را از مشاركت‌ زنان‌ در سطح‌ توده‌، حتی‌ به‌ صورت‌ غیررسمی‌، ذكر نمود. اساساً در مدت‌ حكومت‌ وی‌ هیچ‌گاه‌ زنان‌ امكان‌ مشاركت‌ سیاسی‌ و حضور در انتخابات‌ به‌ دست‌ نیاورند. با وجود این‌ برخی از طرفداران مشروطە این‌‌گونه‌ وانمود کردەاند كه‌ در دوره‌ی‌ رضاخان‌ حضور روزافزون‌ زنان‌ در فعالیت‌های‌ ملی‌ باعث‌ شد با وجود اینكه فاقد حق‌ رأی‌ بودند، به ‌تدریج‌ احترام‌ خاصی‌ را در مقام‌ اعضای‌ جامعه‌ كسب‌ كنند.

با  سرکارآمدن رضاشاه و ادعای وی مبنی بر مدرنیتە کردن ایران، تغییرات بسیاری برای شرایط زنان رقم خورد با این وجود رضاشاه نه تنها تحمل فضای دمکراتیک بلکه توان پذیرش سازمان‌های مستقل از جمله سازمان‌های زنان را نیز نداشت در نتیجه به دلیل فضای بسته‌ای که در حوزه سیاسی و اجتماعی ایجاد شد سازمان‌های زنان تحت فشاروسرکوب به عقب رانده شدند.

 

حکومت‌ پهلوی‌ تلاش می‌کرد از زنان‌ به‌ صورت‌ نمادی‌ از نوگرایی‌ استفاده‌ کند

رضاشاه‌ از كشف‌ حجاب‌ زنان‌ برای‌ همین‌ منظور بهره‌ می‌جست‌ و محمدرضا نیز بدون‌ اعطای‌ حق‌ مشاركت‌ سیاسی‌ به‌ زنان‌ نمی‌توانست‌ از آنان‌ بهره‌برداری‌ سیاسی‌ نماید. از این‌ رو هر چند زنان‌ از سال‌ ١٣۴١حق‌ شركت‌ در انتخابات‌ و همچنین‌ انتخاب‌ شدن‌ برای‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و سنا را به‌ دست‌ آوردند، اما این‌ امر تنها باعث‌ شد كه‌ برخی‌ از زنان‌ طبقات‌ بالا و خاص‌ جامعه‌ به‌ برخی‌ مناصب‌ و پست‌های‌ سیاسی‌ دست‌ یابند و رژیم‌ نیز از حضور همین‌ تعداد زن‌ در مقام‌های‌ سیاسی‌، فرصت‌ مناسبی‌ برای‌ تبلیغات‌ عوام‌ فریبانه‌ و ادعای‌ برابری‌ حقوق زن‌ و مرد، به‌ دست‌ آورد؛ ولی‌ منظور اصلی‌ اعطای‌ حق‌ رأی‌ به‌ زنان‌، كه‌ فراهم‌ ساختن‌ بستر مناسب‌ برای‌ مشاركت‌ عموم‌ زنان‌ است‌، هیچ‌گاه‌ صورت نگرفت.

دهه ۴۰ شمسی، در ادامه تغییرات مدیریتی محمدرضا، تبلیغ ایدئولوژی تمدن بزرگ نیز در دستور کار پهلوی قرار گرفت. این تبلیغات که به طور جدی، جنبش‌های زنان را دربرداشت، مسیر رفته پهلوی اول را در پیش گرفت و آن عبارت بود از ایجاد یک سازمان دست پرورده دولت برای گنجاندن زنان در روند نوسازی به عنوان سیاست رسمی و در عمل، جهت کانالیزه کردن مشارکت زنان در جامعه و آفریدن شهروندانی وفادار به سلطنت آنها.

با آغاز دوران پهلوی محمدرضا شاە و بعد از کودتای ۲۸ مرداد، شاه به سرکوب همه مخالفان از جمله سازمان‌های زنان پرداخت بعد از آن سرکوب اکثریت سازمان‌های زنان وابسته به دولت به حیات غیرمستقل خود ادامه دادند. در واقع جامعه عصر پهلوی در پایه و اساس هم چنان مردسالار باقی ماند و زنان تنها در بخش کوچکی از فضای عمومی از قبیل؛ آموزگاران مدارس دخترانه، تعداد اندکی پزشک و ماما و پرستار حضور داشتند. هرچند در حکومت پهلوی، دولت اجازه شکل‌گیری به سازمان‌های مستقل زنان را نداد، با این وجود، زنان از هر فرصت یا ضعف دولتی برای اصلاحات در حوزه‌ی حقوقی خود استفاده کردند.

در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، حدود ۱۳ درصد زنان  در بازار کار ایران شاغل بودند.  ۸۷ درصد از روستاهای ایران هیچ مدرسه‌ای نداشت و تنها یک درصد از روستاهای ایران دارای مرکز بهداشتی بود. دولت نهادی برای خدمت به منافع قدرت‌های خارجی و طبقه مسلط در جامعه ایران بود. توسعه ناهمگن و وابسته به نفت، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را برای استخدام یک اقلیتی از زنان شهری فراهم کرد که همچنین مزایایی برای زنان کارگر به همراه داشت.

 در دهه ۵۰ خورشیدی، کارفرمایان موظف به پرداخت مرخصی زایمان شدند. همچنین اگر در محیط کاری بیش از ده زن دارای کودک شاغل بود، موظف به ایجاد مهدکودک در محل کار می‌شدند این در حالی است تنها اقلیتی از زنان از اصلاحات شاه سود بردند و اکثریت زنان سنتی طبقه متوسط وضعیت دردناکی داشتند. آنها دچار تضاد و تعارض بین ارزش‌های سنتی-مذهبی خانواده و مدرنیته شده بودند.

بسیاری از زنان طبقه کارگر از مدرنیته بهره‌ای نبردند و به‌عنوان نیروی ارزان کاری مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. تغییرات اساسی و بنیادینی برای برابری جنسیتی صورت نگرفت و دولت همچنان مشروعیت خود را با اتکا به امتیاز دادن به ایدئولوژی جنسیتی مذهبی حفظ کرد. اگرچه در حکومت پهلوی تغییراتی در شرایط و شکل انقیاد زنان رخ داد اما هویت جنسیتی براساس سنت اسلامی، حفظ سلسله ‌مراتب جنسیتی، تقسیم‌کار جنسیتی و تابعیت زنان همچنان پابرجا بود.

محمدرضا شاه با همه ادعاهایش در مورد تساوی زنان، در یکی از مصاحبه‌های خود نشان می‌دهد هیچ اعتقادی به توانایی زنان ندارد او می‌گوید: زنان به رغم آنکه قانوناً مساوی هستند، از نظر توانایی چنین نیستند.