اسلام سیاسی علیه جامعه و زنان - بخش اول

دین و باورها در آزادسازی و سازماندهی جوامع، تحولاتی انقلابی پدید آورده‌اند. باور در درازنای تاریخ نقش مهمی در شکل‌گیری جامعه اخلاقی و سیاسی ایفا کرده است. اما با آغاز دوران پدرسالاری، مشکلات اجتماعی نوینی پدیدار شد.

گلاویژ برخودان

جهان هستی موجودیتی زنده دارد و انسان آشکارترین گواه این حقیقت است. روند تکاملی ۱۳.۸ میلیارد ساله کیهان و ۲.۵ میلیون ساله انسان، همانندی‌های بسیاری با دوران ۹ ماه و ۱۰ روزه رشد جنین در رحم مادر دارد. این امر از نظر علمی به ما ثابت می‌کند که روند تاریخی پیدایش و تکامل، همچنان پویا و زنده است. تنها با بررسی دقیق و همه‌جانبه تاریخ است که می‌توانیم به تحلیل‌ها و راهکارهای صحیح دست یابیم.

تاریخ مکتوب کنونی با نگرش مردسالارانه به نگارش درآمده است. بر این اساس، ضروری است تاریخ معاصر را به مثابه روایتی جنسیت‌زده مورد بازخوانی قرار دهیم. نگاه ما به تاریخ موجود باید همواره با رویکردی نقادانه همراه باشد. برای ما زنان، قرائت و تفسیر معکوس تاریخ باید به عنوان روش‌شناسی بنیادین همواره مد نظر قرار گیرد.

 

باورهای برآمده از بنیان‌های خاورمیانه

در جامعه خاورمیانه، باورها نخستین عنصری بودند که توسعه یافتند. این باورها در مسیر تکامل خود به فلسفه و اندیشه تبدیل شدند و به تدریج به شکل‌دهندگان ساختار جامعه بدل گشتند. باورها در روند تکامل خود به دین تبدیل شدند. خاورمیانه به دلیل آنکه زادگاه باورها و اندیشه‌هاست، پیوندی ژرف با معنویت دارد. در این جغرافیا، باورها نقشی تعیین‌کننده در نظام اجتماعی داشته‌اند؛ با این حال، این باورها به طور مستقیم در قالب فلسفه یا ایدئولوژی تعریف نشده و عموماً در سطح باور باقی مانده‌اند. تاریخ خاورمیانه عمدتاً بر محور دین و اسطوره‌ها شکل گرفته است.

این گفته که «حقیقت همواره در تاریخ نهفته است» در اینجا معنای ویژه‌ای می‌یابد. انسان‌های نخستین به توتم‌ها باور داشتند و آنیمیسم (جاندارانگاری) رواج داشت. امروزه فیلسوفان و دانشمندان میان فیزیک کوانتوم و آنیمیسم پیوند برقرار می‌کنند و به زنده بودن تمام هستی باور دارند. دانشمندان اکنون در حال بررسی مراحل شکل‌گیری هستی هستند. بر پایه باور یا فلسفه آنیمیسم، روابط طبیعت-انسان، طبیعت-جامعه و انسان-جامعه در کلیتی تفکیک‌ناپذیر تکامل می‌یابد. امروزه می‌توانیم این موضوع را با شواهد عینی متعددی اثبات کنیم. در این چارچوب، جوامع به اسطوره‌ها باور دارند که بسیاری از آنها روایتگر روابط زن-مرد، انسان-طبیعت و جامعه-طبیعت هستند. البته باید توجه داشت که هر تحولی در خاورمیانه لزوماً به پیشرفت منجر نشده است. با این حال، شالوده‌هایی که در این سرزمین بنیان نهاده شد، به تدریج به اروپا و دیگر قاره‌های جهان راه یافت. غیرممکن است این جغرافیا که گهواره تکامل جهان بوده، خصلتی جهان‌شمول نداشته باشد.

 

«دین» برآمده از باور

دین و باورها در آزادسازی و سازماندهی جوامع، تحولاتی انقلابی پدید آورده‌اند. باور در درازنای تاریخ نقش مهمی در شکل‌گیری جامعه اخلاقی و سیاسی ایفا کرده است. اما با آغاز دوران پدرسالاری، مشکلات اجتماعی نوینی پدیدار شد. خاستگاه دین، در جستجوی راه‌حل برای مسائل انباشته شده در جامعه نهفته است. ادیان در واکنش به بی‌عدالتی‌ها و مشکلات رشدیافته در جامعه پدید آمدند و نقش تعیین‌کننده‌ای در جوامع داشته‌اند. به طور کلی، خاورمیانه زادگاه تمامی ادیان است. در خاورمیانه به واسطه ادیان، همگرایی، اتحاد، همبستگی و پیوندهای نیرومندی میان جوامع پدید آمد. روند اجتماعی شدن از رهگذر ادیان در خاورمیانه تا سده دوازدهم، پیشرفت‌های چشمگیری را در خدمت به خلق‌ها به ارمغان آورد. خاورمیانه تحت تأثیر دین، در حوزه‌های متعددی شاهد تحولات بنیادین بود و زادگاه بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان شد. از این رهگذر، خاورمیانه نقش مهمی در تکامل تمدن ایفا کرد. در سده‌های میانه، دوره بین قرن‌های هشتم تا پانزدهم به عنوان عصر زرین اسلام شناخته می‌شود؛ برخی این دوره را رنسانس اسلامی نیز می‌نامند.

 

موزاییک شکل‌گرفته از باورهای آریایی

در مزوپوتامیا، باورهای بسیاری با خاستگاه آریایی از دیرباز تاکنون به حیات خود ادامه داده‌اند. باورهایی چون یارسان، مزدکی و قرمطی در میان جوامع با ریشه آریایی و کورد پذیرش یافته‌اند. دروزی‌های ساکن سوریه نیز دارای باوری با خاستگاه آریایی هستند. یارسان یا کاکه‌ای و دروزی‌ها در اصل دارای نظام‌های اعتقادی بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. ایزدی‌ها و علوی‌های مستقر در باکور کوردستان نیز آریایی و پیرو مزدک هستند. این باورها با ویژگی‌ها و ساختارهای اجتماعی متمایز خود تکامل یافته و تا به امروز به حیات خود ادامه داده‌اند.

امروزه این جوامع با پاسداشت باورهای خود به زندگی ادامه می‌دهند. هرچند در گذر زمان دگرگونی‌هایی رخ داده، اما این باورها همچنان تا حد زیادی جوهره خود را حفظ کرده‌اند. موزاییک غنی اعتقادی خاورمیانه، اساساً بر این باورها استوار است. این تنوع، سرچشمه نیرویی مهم برای دموکراتیزه شدن خاورمیانه است. تنوع فرهنگی و رنگارنگی، دموکراسی را تغذیه و تقویت می‌کند. اما سرمایه‌داری می‌کوشد این موزاییک باورها را در راستای منافع خود تکه‌تکه کرده و از نو شکل دهد. ریشه بحران‌ها و مشکلاتی که امروز خاورمیانه با آن روبروست، همین است.

 

غزالی و خشمی که بر خاورمیانه نازل شد

در سده‌های یازدهم و دوازدهم، جستجوی حقیقت در میان خلق‌ها فزونی می‌گیرد. جنگ‌های صلیبی آغاز می‌شود و یورش یونانیان به خاورمیانه شدت می‌یابد. این هجوم‌های خارجی، موجی از هراس را در جهان اسلام برمی‌انگیزد. اسلام برای حفاظت از خود، درون‌گراتر می‌شود و کاوش فلسفی در جامعه محدود می‌گردد. بسیاری از طریقت‌هایی که به پژوهش و گسترش دین می‌پرداختند، برچیده می‌شوند. در این دوران، امام غزالی به عنوان یکی از برجسته‌ترین متفکران جهان اسلام ظهور می‌کند. او به عنوان یکی از فیلسوفان اندیشه اسلامی شناخته می‌شود و با موضع‌گیری خود علیه فلسفه توجهات را به خود جلب می‌کند.

غزالی با رویکردی بازدارنده در برابر فلسفه، دو دلیل اصلی برای این ممنوعیت ارائه می‌دهد: نخست، این دیدگاه که «تفسیرهای افراطی به تضعیف معنویت می‌انجامد». دوم، این نگرانی که «فشار جنگ‌های صلیبی و حملات یونانیان می‌تواند به انحراف از دین اسلام بینجامد». غزالی از وضع موجود اسلام دفاع می‌کند و مخالف هرگونه توسعه و روشنگری بیشتر است. از نظر او، دین اسلام در این مقطع به کمال رسیده و نباید بیش از این پیشرفت کند. این اندیشه سبب می‌شود خاورمیانه درهای خود را به روی عصر رنسانس و روشنگری ببندد.

در این دوران بسیاری از فیلسوفان به قتل می‌رسند، کتابخانه‌هایی با یک میلیون کتاب به آتش کشیده می‌شوند و تنها ۳۰ کتاب به دوران ما می‌رسد. بسیاری از دانشمندان اظهار می‌دارند که با همین ۳۰ کتاب بازمانده توانستند به راز شکافت اتم دست یابند و چنانچه همه کتاب‌ها حفظ می‌شدند، می‌توانستند به کشفیات بسیار متفاوتی درباره سیارات نائل آیند. آنچه به دست اسلام آفریده و پرورده شده بود، به اروپا انتقال یافت و در خدمت جوامع اروپایی قرار گرفت. از این نقطه، روند پیشرفت در خاورمیانه متوقف می‌شود. در مقابل، اروپا با روشنگری و رنسانس جهشی عظیم می‌کند و به پیشرفت‌های چشمگیری در عرصه علم دست می‌یابد.

 

مبارزه طریقت‌ها

در دوران افول خاورمیانه، طریقت‌هایی ظهور کردند که موفق به حفظ و تداوم حیات جوامع شدند. طریقت‌ها نقشی همانند سازمان‌های جامعه مدنی ایفا کردند. همه طریقت‌ها در تقابل با اسلام قدرت‌گرا شکل گرفته بودند. شالوده طریقت‌ها بر آموزه‌های معنوی استوار است و رویکردی در مخالفت با مادی‌گرایی دارند. با این وجود، برخی طریقت‌ها اندکی پس از شکل‌گیری به قدرت نزدیک شدند. تصوف، باطنی، خارجی و بسیاری طریقت‌های دیگر، به توسعه هویت ملی و مردمی شدن انجامیدند. ده‌ها طریقت از این دست در گذر زمان رشد یافتند و همگی در ذات خود جنبش‌هایی هستند که در برابر اسلام قدرت‌گرا ایستاده‌اند. اسلام در شکل‌گیری هویت ملی فارس‌ها، عرب‌ها و ترک‌ها نقش محوری داشته است. اما کوردها در این مسیر با گزینش طریقت‌ها، هویت مردمی و ملی خود را شکل دادند. کوردها و بسیاری از خلق‌ها و باورهای دیگر به واسطه طریقت‌ها از هویت خود پاسداری کردند. طریقت‌های قادری و نقشبندی در سرزمین کوردها به‌ویژه در این زمینه نقشی تعیین‌کننده داشتند. پیشتازان بخش عمده‌ای از خیزش‌های کورد پیرو همین طریقت‌ها بودند.

طریقت‌های پدیدار شده در خاورمیانه و فرآیند اجتماعی شدن اسلام، در سده دوازدهم با مانعی جدی روبرو شد. پس از این مانع، موج قتل‌عام‌ها، نسل‌کشی‌ها و غارت‌ها در خاورمیانه افزایش یافت و در سده بیستم تحت تأثیر سرمایه‌داری به نقطه اوج رسید. تا سده بیستم، طریقت‌ها در خدمت جوامع بودند و با پرهیز از قدرت، موفق به حفظ خلق‌ها از طریق پیوندهای معنوی نیرومند شده بودند. اما پس از سده بیستم، با نفوذ سرمایه‌داری به خاورمیانه، حاکمان طریقت‌ها را به استخدام خود درآوردند. طریقت‌ها با بهره‌گیری از نفوذشان در جامعه، به ابزاری برای تداوم حاکمیت تبدیل شدند. طریقت‌های نقشبندی و قادری در خدمت منافع حاکمان قرار گرفتند.

بیشتر طریقت‌های شکل‌گرفته در سده بیستم، به خدمت گرفته شده و در مقابل جنبش‌های مبارزاتی در جوامع خاورمیانه به کار گرفته شدند. دین که در اصل نیرویی پویا در تحول و دگرگونی جوامع بود، پس از سده بیستم این برتری به ضعف بدل شد. با ورود سرمایه‌داری به خاورمیانه، تمامی نیروهای خدمتگزار به جوامع زیر کنترل سرمایه‌داران قرار گرفتند. این وضعیت آشکارا در میان جوامع عرب، فارس، کورد و ترک قابل مشاهده است.

 

اخوان المسلمین و ترکیه

جنبش اخوان المسلمین که در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البناء در مصر بنیان نهاده شد، پس از دهه ۱۹۸۰ به نقش‌آفرینی فعال پرداخت. این جنبش در قیام حماه سوریه، به شدت از سوی رژیم بعث سرکوب شد. در ترکیه، خط فکری اخوان به‌ویژه در دهه ۱۹۸۰ از طریق حزب عدالت و توسعه شروع به شکل‌گیری کرد. سیاست اسلام‌گرایان امروز ایران نیز در اساس بر خط فکری اخوان استوار است. در افغانستان نیز ایدئولوژی پرورش یافته توسط جنبش‌های اسلام‌گرای افراطی، در مسیری نزدیک به اخوان شکل گرفته است. همه این جنبش‌ها در اصل برای رویارویی با اتحاد شوروی پدید آمدند.

اخوان المسلمین اگرچه خود را نماینده اسلام میانه‌رو معرفی می‌کند، اما در واقعیت نماینده اسلام افراطی است. هر دو جریان اسلام افراطی و میانه‌رو، اساساً برساخته‌های سرمایه‌داری و نمودهای اسلام سیاسی هستند. این جنبش‌ها نه به واقعیت خاورمیانه تعلق دارند و نه برخاسته از ساختار تاریخی آن هستند. اینها ساختارهایی هستند که با هدف از میان بردن ثبات، ایجاد تنش‌های پیوسته، پراکندن بذر کینه و نفرت، و تجزیه خاورمیانه پرورش یافته‌اند. اسلام سیاسی در تمام نقاط با اهداف مشابه عمل می‌کند و پیوندهای درونی با یکدیگر دارد.

 

وهابیت و القاعده

وهابیت طریقتی ساختگی است که در سده نوزدهم از سوی نیروهای خارجی برای استثمار بیشتر خاورمیانه پدید آمد. انگلیسی‌ها به توسعه آن پرداختند. عثمانی‌ها به جای وهابیت، نقشبندی را برگزیدند؛ به همین دلیل وهابیت در دوره‌های آغازین نتوانست گسترش چشمگیری در خاورمیانه بیابد. وهابیت به عنوان طریقتی که احکام جزمی و سخت‌گیرانه شریعت اسلامی را تحمیل می‌کند و حیات اجتماعی را نفی می‌کند، شناخته می‌شود. این جریان به گسترش اندیشه جهاد می‌پردازد.

با فروپاشی رژیم صدام حسین، وهابیت به شکلی گسترده‌تر نمود یافت. افراط‌گرایان، نژادپرستان و ملی‌گرایان خود را با نام بعثی‌ها و صدامی‌ها معرفی کردند. وهابی بودن نیروهای منطقه عامل تعیین‌کننده‌ای در واگذاری موصل به داعش بود. این وضعیت سبب شد موصل در عمل به داعش تسلیم شود.

القاعده نیز برآمده از طریقت وهابیت است. این گروه در سال ۱۹۷۸ از طریق خانواده هفده نفره اسامه بن لادن سعودی در افغانستان پایه‌گذاری شد. از طریق بانکی وابسته به آمریکا، میلیون‌ها دلار به این خانواده منتقل شد و بدین‌گونه گروه مزدور القاعده شکل گرفت. این واقعیت در سطح جهانی آشکار است.

پس از دهه ۱۹۵۰، انگلیسی‌ها طریقت‌ها و گروه‌های مزدوری را که برای خاورمیانه تدارک دیده بودند، در عرصه سیاست عملی به آمریکا واگذار کردند. آمریکا همان سیاست‌های انگلستان را در منطقه پی گرفت. نظام سرمایه‌داری، انقلاب شوروی را تهدیدی برای منافع خود تلقی کرد و القاعده را به‌عنوان نیرویی شبه‌نظامی در برابر اتحاد شوروی سازمان داد. در دهه ۱۹۸۰، کمربند سبز اخوان به تقویت القاعده پرداخت و این گروه را به مدت ده سال علیه شوروی به جنگ واداشت. سرانجام این نبرد به فروپاشی اتحاد شوروی انجامید.

 

جنبش سلفی و پیدایش داعش

جنبش سلفی در بنیان خود دارای برداشتی است که هسته مرکزی داعش را شکل می‌دهد. سلفی‌ها پیرو ایدئولوژی‌ای هستند که هرگونه فعالیت اجتماعی را منع می‌کند. برای مثال، برپایی آیین‌های سوگواری، تفریح و سرگرمی، یا هر فعالیت اجتماعی که موجب گردهمایی مردمی می‌شود، به نام دین ممنوع گردیده است. آنان رویکردی را دنبال می‌کنند که به فروپاشی بافت جامعه می‌انجامد. تفکر سلفی، برداشتی به غایت سخت‌گیرانه از اسلام ارائه می‌دهد و هرگونه همبستگی اجتماعی را نفی می‌کند. گرچه خود را «اسلام‌گرای افراطی» می‌نامند، اما معمولاً از آشکار کردن هویت وهابی خود پرهیز می‌کنند.

با سقوط رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳، بعثی‌ها، صدامی‌ها و اسلام‌گرایان سنی، آشکارا پذیرش اندیشه‌های وهابی را اعلام کردند. در این فرآیند، از بازماندگان القاعده، گروه مزدور داعش زاده شد. می‌توان سال ۲۰۰۳ را نقطه آغاز شکل‌گیری داعش دانست. داعش نخستین بار در سال ۲۰۱۴ با نام جبهه النصره اعلام موجودیت کرد. اگرچه این گروه گاه با نام‌های گوناگون ظاهر شده، اما همه آنها در اصل داعش هستند و ریشه در القاعده دارند. همان‌گونه که القاعده برای مقابله با اتحاد شوروی ایجاد شده بود، داعش نیز برای رویارویی با انقلاب روژاوا و دیگر انقلاب‌های مردمی در خاورمیانه پدید آمد.

انقلاب اداره خودمدیریتی شمال و شرق سوریه همچون جنبشی که در سراسر خاورمیانه طنین‌انداز شد و ماهیت انقلاب مردمی داشت، گسترش یافت. این انقلاب به طور هم‌زمان در قامت انقلاب زنان، انقلاب اندیشه و انقلاب کوردستان تجلی یافت. پاسخ نیروهای سرمایه‌داری به این انقلاب، آفرینش داعش بود. داعش سازمان مزدوری است که هم برای مقابله با جنبش‌های انقلابی منطقه و هم برای حفاظت از منافع سرمایه‌داری در خاورمیانه ایجاد شده است.

فردا: نقشه راه اسلام میانه‌رو و افراطی