قتل‌های ناموسی درد پنهان زنان در ولایت کنر

عاقله شریفی زنی کە در بد دادە شدە بود، می‌گوید: ما زنان در جای زندگی می‌کنیم که حق زندگی را نداریم فقط ما زنان دست به دست هم بدهیم و روزگار خود را تغییر دهیم در غیر آن باید همیشه در ترس زندگی کنیم که چه زمانی خود ما، دختر و یا خواهر ما به قتل می‌رسد.

بهاران لهیب

کنر- قتل ناموسی یکی از دردهای دیگریست که زنان کشور‌های تحت حاکمیت بنیادگرایان اسلامی متحمل می‌شوند، با کوچکترین خطایی به قتل می‌رسند. زنان افغانستان به خصوص زنان ولایت کنر درد و شکنجه قتل‌های ناموسی را بیشتر در دل دارند در طول بیست سال گذشته متأسفانه نە تنها که قتل ناموسی کاهش نیافت، بلکه افزایش پیدا کرده بود. چون هیچگاهی دولت‌های پیشین جلو این جنایت را نگرفتند و حتی در بعضی موارد نقش ترویج کننده را داشته‌اند. اکنون هم طالبان عاملان اصلی هستند و گاهی هم حکم قتل‌ را صادر می‌کنند.

چند قبل ما سفری به ولایت کنر در ولسوالی ناری‌ داشتیم. یکی دو روز قبل از رسیدن ما به این ولسوالی زنی به اسم لیلا فدا در اتهام رابطه داشتن با مردی، توسط همسرش به قتل رسیده بود. بعد قتل لیلا، همسرش محل را ترک کرده و فرار نمود، اما زمانی این مرد به دست طالبان افتاده از وی استقبال نمودند و گفته‌اند: «آفرین به غیرتت».

از قتل‌های ناموسی روایات زیاد و درد‌آوری وجود داشت، ما س.ف، زنی را از قریه شاه مسیر که بلندترین آمار قتل ناموسی در همین قریه وجود داشت. ملاقات کردیم.  وی از دوستان نزدیک لیلا ولایت یکی از زنانی کە تحت خشونت خانگی قرار گرفت و  بە قتل رسید، بود.  برای ما از اتفاق دردناک قتل لیلا توسط برادرش گفت:«لیلا ۱۹ ساله پسری را دوست داشت، پسره در دولت پیشین نظامی بود، در جریان سال‌های ۱۳۸۸ زمان حاکمیت حامد کرزی، در مسیر راه مرکز ولایت کنر اسعدآباد و ولسوالی ناری بە دست طالبان ‌افتاد، پسره تلاش نموده که قبل مرگش تلفن همراهی خود را از بین ببرد تا تصاویر لیلا به دست کسی نیفتد ولی موفق نمی‌شود. بعد قتل پسره، عکس لیلا در تمام ولسوالی توسط طالبان پخش می‌شود با پخش تصاویر لیلا، سران قوم تصمیم می‌گیرند و به پدرش حکم می‌کنند که برای پاک کردن «این لکه ننگ» لیلا را نیز به قتل برساند. بالاخره لیلا در روز دوم عید در خانه کاکایش(عمو) بعد مقاومت زیاد توسط برادرش به قتل می‌رسد.»

 خود س.ف بدون رضایتش به پسر کاکایش(عمو) به همسری داده شده بود. همسرش مرد بی‌سواد و در عین حال هر دو چشمش بینایی خود را از دست داده بود. س.ف کارمند صحی کلنیک همان محله و مسئولیت همسر نابینا و سه فرزند خود را داشت.

م.ج زنی دیگر بود که روایت قتل ناموسی رابعه نسیم را برای ما بیان داشت: «در سال‌های ۱۳۹۸ رابعه پسری را که دوست داشته با وی فرار می‌کند در مسیر راه بین این دو نوجوان دعوا صورت می‌گیرد. پسره، رابعه را از موتر(ماشین) پایین پرت می‌کند در این جریان دست رابعه می‌شکند. برای این که کسی از واقعە خبر نشود. رابعه به خانه عمە  خود می‌رود. بعد گشت چند ساعت به خانه بر می‌گردد همه کارهای خانه را در کنار پنج خواهر دیگرش با دست شکسته انجام می‌دهد. دو روز بعد برادرش از حادثه با خبر می‌شود آن پسر را به قتل می‌رساند و به خانه می‌آید. جریان را به برادر بزرگ خود بازگو می‌کند. برادر بزرگترش به همه خواهرانش اعلام می‌دارد که کدام‌شان بوده، در غیر آن به خاطر که برادرم کشته نشود ما مجبور هستیم همه‌تان را بکشیم رابعه از ترس اینکە دیگر خواهرانش به قتل نرسد خود را افشا می‌سازد و به شکل بی‌رحمانه وی را هر دو برادرش به قتل می‌رسانند.»

در کنار این که زنان رابطه عاشقانه می‌داشته باشند تحت خشونت قرار می‌گیرند. اگر مردی با مردی دیگر اختلاف پیدا کند یکی از آن مردهای طرف دعوا خود را می‌کشد ولی برای این که خودش کشته نشود همسر، خواهر و یا دختر خود را که هیچ ارتباطی در این جریان ندارد به قتل می‌رساند با هر زنی در ولسوالی ناری هم صحبت شدیم ترس در چشمان‌شان هویدا بود. ولی متأسفانه حضور ۲۰ سالە آمریکا در افغانستان تحت شعار تأمین «حقوق زن» در جنایت علیه زنان افزوده است.

یک پسر دیگر با دختری که دوستش داشت و خواهرش که آن‌ها را کمک کرده بود تا فرار کنند توسط برادر دختر دستگیر می‌شوند وهر سه در یک روز تیر باران می‌شوند.

در مچمنه یکی دیگر از قریه‌های ولسوالی ناری در کنار قتل ناموس بد دادن(اگر مردی کسی را به قتل ‌برساند و یا دختر کسی را فرار بدهد برای ختم دشمنی‌ خواهر و یا دختر همان فرد به خانواده مقابل به نکاح یکی از مردان آن در می‌آید مطرح نیست که زن و یا مردی که نکاح می‌کند در چه سن و سالی هستند و یا رضایت زن است یا نه، آن خانواده که دختری را در بد گرفته‌اند بدترین برخورد را می‌داشته باشند.) زنان مروج است.

ما عاقله شریفی زنی ۴۷ ساله را ملاقات کردیم که در بد داده شده بود وی زندگی ابتر را که پشت سر گذشتانده، چنین بیان داشت: «دختر ۱۳ ساله‌ای بودم برادر بزرگتر از من با دختر همسایه ما فرار کرد و تا امروز برنگشتند بنا به فیصله سران قوم مرا به پسر معلول‌شان که مشکل روانی هم داشت و در عین حال ۷ سال  بزرگتر از من بود به نکاح در آوردند از آن روز تا حال من زندگی پرمشقتی را پشت سر می‌گذرانم.»

عاقله بعد سکوت طولانی با کشیدن آهی ادامه می‌دهد: «فقط زن برادر همسرم، از من بزرگتر بود در هر کار تلاش نموده مرا حمایت کند و مرا تنها نگذاشته است.»

عاقله تا صنف سه مکتب خوانده بود وی در آن قریه زنی باسواد و آگاه‌تر شمرده می‌شد در جریان سخنان خود اشاره کرد: «ما زنان در جای زندگی می‌کنیم که حق زندگی را نداریم فقط ما زنان دست به دست هم بدهیم و روزگار خود را تغییر دهیم در غیر آن باید همیشه در ترس زندگی کنیم که چه زمانی خود ما، دختر و یا خواهر ما به قتل می‌رسد. دولت قبلی هم کاری برای ما زنان نکرده است. طالبان قتل ما زنان را به هر بهانه واجب می‌دانند.»