تنها صحبت در مورد احترام به زنان، خشونت علیه زنان را متوقف نخواهد کرد

نویسندە: جس هیل روزنامه‌نگار و مربی استرالیایی

موج جدید قتل‌های ناشی از خشونت خانگی مردم را وحشت‌زده کرده است و رسانه‌ها دوباره جستجو برای پاسخ را آغاز کرده‌اند.

پرونده‌های خاص همچنان در معرض تحقیقات هستند. به طور کلی، وقتی بحث پیشگیری از خشونت به میان می‌آید، پاسخ‌های سیاستمداران و آژانس‌های پیشگیری تقریباً یکسان است:

«ما باید با پسرانمان در مورد احترام به زنان صحبت کنیم.»

«باید مردان اقدام کنند.»

«ما باید هنجارها و نگرش‌های مضر جنسیتی را تغییر دهیم تا بتوانیم این خشونت‌ها را پیش از شروعشان در نطفه خفه کنیم.»

«تک‌تک افراد در پایان‌دادن به خشونت جنسیتی نقش دارند.»

شنیدن این پیام‌ها احساس تهوع‌آور تناقض به من می‌دهد. از یک طرف ما با یک بحران ملی روبرو هستیم و از طرف دیگر تنها راه‌حلی که به ذهنمان می‌رسد فریاد‌زدن «بی‌احترامی» و به چالش‌کشیدن هنجارهای مضر جنسیتی است.

اما اینها فقط پاسخ‌های رسانه‌ای یا غیرواقعی نیستند. این جملات در واقع استراتژی پیشگیری ملی ما را بیان می‌کنند. شیوه‌هایی که با پرداختن به نگرش‌های مضر، بر تغییر محرک‌های اجتماعی اساسی خشونت جنسیتی  تمرکز دارند.

مشکل این استراتژی این است که نتایج خود را به نسل‌های آینده برون سپاری می‌کند. حتی آژانس‌های پیشگیری که این کار را انجام می‌دهند، می‌گویند ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به این زودی نتیجه بگیریم. در واقع، در جدیدترین بررسی نگرش‌های جامعه‌ی ملی، از سال ۲۰۱۷ تا کنون، هیچ بهبودی در نگرش نسبت به خشونت خانگی نشان نداده است.

ما این را به درستی دریافت نمی‌کنیم. وقتی صحبت از پیشگیری به میان می‌آید، ما بیشتر مدیون قربانیان و خانواده‌های آنها هستیم – گذشته، حال و آینده‌ی آنها با سهل‌انگاری‌های‌ ما تباه شده‌ است.

من در طول پنج سال گذشته، به سراسر استرالیا سفر کرده‌ام و در صدها رویداد در مورد کنترل اجباری برای کارمندان، کارگران، کارکنان بهداشت، قضات، پلیس و وکلا صحبت کرده‌ام. من به ترس‌ها و ناامیدی‌های هزاران قربانی و کارگر در مکان‌هایی مانند داروین، واگا، شپارتون و هوبارت گوش داده‌ام. آنها به طور مداوم می‌گویند که موارد خشونت جنسی و کنترل اجباری روز به روز دارد پیچیده تر و شدیدتر می‌شود.

بازماندگان قربانی دیگر تحمل ندارند. آنها سعی می‌کنند زندگی خود را دوباره شروع کنند، خود را تسکین دهند و به فرزندانشان کمک کنند تا از آسیب وارد‌شده کمی بهبود یابند، اما سیستم‌های حمایت از کودکان و دادگاه‌های حقوق خانواده به عذاب، تعقیب و تسلط بر آنها ادامه می‌دهند. آنها در کشمکش هستند که در چنین شرایطی چگونه می‌توانند از قربانی یا مجرم‌شدن فرزندانشان جلوگیری کنند. چکار می‌توان کرد؟ حمایت از کودکان بازمانده به ویژه در مناطق آسیب‌پذیر به هیچ وجه کافی نیست.

 

آنها به ما نیاز دارند. ما باید در زمینه‌ی پیشگیری هوشمندانه عمل کنیم. آنها به ما نیاز دارند تا با تمام توان برای بهبود وضعیت بجنگیم.

در طول سال گذشته، من با پروفسور مایکل سالتر بر روی مقاله‌ای به نام بازاندیشی در پیشگیری اولیه کار کرده‌ام. در این مقاله ما استدلال می‌کنیم که پیشگیری (یا «پیشگیری اولیه»، همانطور که به طور رسمی شناخته می‌شود) نمی تواند و نباید به کل جامعه بسط داده شود. ما به سادگی نمی‌توانیم به یک استراتژی پیشگیری تکیه کنیم که انتظار نمی‌رود تا چندین دهه نتایج خاصی نشان دهد.

در عوض، لازم است دولت ایالتی و فدرال، استراتژی‌های پیشگیری مبتنی بر نتایج نوآورانه‌ای را در اولویت قرار دهند که برای کاهش خشونت در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت پاسخگو باشد.

در این مقاله، چهار قطعه‌ی گم شده از پازل پیشگیری را شناسایی می‌کنیم.      

 

١. پاسخگویی و شناسایی پیامدها:

ما باید از ادامه‌ی خشونت و کنترل اجباری افراد خشن و کنترل‌کننده علیه شریک فعلی، شریک بعدی و سایرین جلوگیری کنیم. اقدامات زیادی باید انجام شود تا پلیس و دادگاه‌ها قادر باشند از قربانیان و بازماندگان محافظت کنند.  پاسخگویی و شناسایی پیامدها صرفاً در حیطه‌ی نظام قضایی نیست. در بسیاری از موارد، پیامدهای دیگر معنادارتر و موثرتر هستند.

 به عنوان مثال، برخی بانک‌های بزرگ موارد سوء‌استفاده‌ی مالی مداوم دارند، دسترسی متخلف را به حساب خود تعلیق، لغو یا منع می‌کنند. فرصت‌های زیادی برای ترویج مسئولیت‌پذیری و توجه به پیامدهای سیستم‌هایی که توسط مجرمان مسلح شده‌اند، وجود دارد. از حمایت از کودکان گرفته تا Centrelink و دادگاه‌های خانواده. سوء‌استفاده‌کنندگان باید توسط این سیستم‌ها شناسایی شده و به درستی با عواقب جرم‌هایشان رو به‌رو شوند‌. نباید اجازه داده شود آنها بدون مجازات به کارهایشان ادامه دهند.

 

٢. بهبودی پیشگیر ی است

کودک‌آزاری و بی‌توجهی به کودکان مصادیق بسیاری دارد. از جمله بزرگ‌شدن با کنترل اجباری، آزار و اذیت جسمی یا جنسی، القای حس شرمساری و نادیده گرفته‌شدن توسط والدین. اقدامات انجام‌شده در زمینه‌ی پیشگیری از کودک‌آزاری، جلوگیری از خشونت علیه زنان، و بهبودی از آسیب و آزار، همگی باید با هم مرتبط باشند. ما باید منابع خط مقدم را برای کار با کودکان بازمانده به درستی تامین کنیم تا آنها بتوانند به درستی بهبود یابند.

 

٣. تنظیم صنایع آسیب‌رسان (از جمله پورن، قمار، الکل و رسانه‌های اجتماعی)

همه‌ی ما در پایان‌دادن به خشونت جنسیتی نقش داریم، اما این نقش‌ها و مسئولیت‌ها برابر نیستند. به عنوان مثال، مسئولیت یک پسر ۱۴ ساله با صاحبان TikTok یا PornHub در پایان‌دادن به خشونت جنسیتی یکسان نیست. پورنوگرافی اعمال جنسی ناهنجار را در جامعه عادی می‌کند. اعمالی که دختران و زنان آن‌ها را دردناک یا ناخوشایند توصیف می‌کنند‌. این رسانه‌ها اعمال خطرناکی مانند آسیب‌های غیرکشنده را در جریان روابط جنسی جوانان قرار می‌دهند.

باید در مورد تأثیر برخی صنایع - به ویژه قمار و الکل - نیز جدی باشیم.

خشونت جنسی در پرونده‌‌های مربوط به این صنایع شیوع بسیاری دارد: قربانیان روز به روز جوان‌تر می‌شوند و آسیب‌ها شدیدتر می‌شوند. ما نباید از تنظیم این صنایع هراس داشته باشیم، دولت فدرال باید در خصوص تعیین محدودیت‌های سنی پورن قوانین اکیدی به کمیسیون امنیت الکترونیکی ارائه دهد.

در رویکرد پیشگیرانه‌ی کنونی، بخش خصوصی عمدتاً از نظر آموزش و پرورش درگیر ایجاد مکان‌های کاری امن و محترمانه است. این مسئله نیز مهم است، اما هیچ اشاره‌ای به مدل‌های کسب‌وکارهایی که در واقع باعث ایجاد یا تشدید خشونت جنسیتی می‌شوند، نمی‌کند. ما باید در مورد تأثیر صنایع خاص - به ویژه قمار و الکل - بر شدت و تأثیر ارتکاب جدی باشیم. حتی اگر قمار یا مشروبات الکلی مشکل ساز را عامل خشونت خانوادگی یا کنترل اجباری ندانیم و صرفاً آنها را عوامل تشدید کننده در نظر بگیریم، آیا این وظیفه‌ی ما نیست که با عوامل تشدیدکننده، به ویژه آنهایی که منجر به آسیب‌های جسمی شدیدتر می‌شود، مقابله کنیم؟

رهبران از مردان می‌خواهند قدم بردارند. شاید زمان آن رسیده که آنها این اقدامات را شخصا به دست گرفته و به کشور نشان دهند که واقعاً «پیشگام‌شدن» چگونه است.

 

۴. بهبودهای ساختاری برای برابری جنسیتی، مانند پرداخت هزینه‌ی مادران مجرد

حدود ۶۰ درصد از مادران مجرد، زنانی هستند که از آزار خانگی فرار کرده‌اند. اما حتی پس از ترک شریک کنترل‌کننده، سیستم‌های اجتماعی ایمن‌بودن آنها را تقریبا غیرممکن می‌سازند. ما باید سیستم‌های خود را - از قانون خانواده گرفته تا حمایت از کودکان - اصلاح کنیم تا آزادی، ایمنی و استقلال مادران مجرد تضمین شود.

آموزش و تلاش برای تغییر نگرش‌های اجتماعی نیز یکی دیگر از راه‌های موثر پیشگیری است. ما باید به درستی بودجه‌ی برنامه‌های مدارسی که رضایت و روابط محترمانه را به دانش‌آموزان آموزش می‌دهند، تأمین کنیم.

شاید تعهد دولت‌هایی مانند آلبانی برای پایان‌دادن به خشونت علیه زنان و کودکان در یک نسل غیرواقعی و دست‌نیافتنی باشد.

اما من می‌گویم بیایید حرف این دولت را قبول کنیم. بیایید ببینیم که جاه‌طلبی اعلام‌شده‌ی آنها تا چه حد با اقدامات پیشرو در جهت متوقف‌کردن مجرمان مطابقت دارد.

  جس هیل، روزنامه‌نگار و مربی استرالیایی در زمینه‌ی کنترل اجباری است. او نویسنده‌ی کتاب «ببین مرا به چه کاری وادار کردی: قدرت، کنترل و سوء‌استفاده‌ی خانگی» است.

منبع: the Guardian