انتخابات نمایشی ایران و نقش کاندیدای زن
انتخابات ایران در طول ۱۲ دوره و طی سالهای اخیر نمایشی بودن خود را بیش از پیش آشکار کرده است، زنان همیشه ابزاری برای گرم کردن بازار انتخابات بودند.
سارا ارومیه
زنان در ایران کمترین جایگاه را در سطح اجتماعی و سیاسی داشتند پستهای مدیریتی کلان و پستهای سیاسی مهم در اختیار مردان بوده، اینکه در انتخابات سال ١٤٠٠ امیدی به تغییر و حضور درست زنان در عرصەی سیاسی بوجود خواهد آمد یا نه، باید منتظر تعیین صلاحیت داوطلبان از طرف شورای نگهبان شد چون هنوز کاندیداهایی که صلاحیت آنها تایید شده معرفی نشدەاند.
با نگاهی ساده به سوابق گذشتەی این نظام میتوان چنین تحلیل کرد که این انتخابات بیش از گذشته شکل فرمالیته و نمایشی دارد، نمایشی که هیچ تماشاگری ندارد و در واقع عدەای قلیل تحت حاکمیت علی خامنەای گردانندگان این نمایش هستند و قطعا بازیچه بودن زنان در این وهله برای داغ کردن تنور انتخابات و جلب اذهان عمومی جهت شرکت و دادن رای آشکاراست.
اما اینکه امیدی به تغییر هست یا نه باز جای بسی تردید دارد چرا که اگر تغییر اساسی در ریشەی این نظام فاسد که شامل قوانین و نحوەی ادارەی سیستم این حکومت است شکل نگیرد حتی اگر رئیس جمهوری زن نیز بر سر کار آید تحول آنچنانی صورت نخواهد گرفت، و همان تفکر و همان سیستم قدرت را از مرد به زن منتقل میکند و این نقطەی عطف مسئلەی انتخابات است.
آیا رئیسجمهور شدن زنان قانونی است؟
به موجب اصل ۱۱۵ قانون اساسی گفته میشود که تنها رجل سیاسی میتوانند در انتخابات شرکت کنند و در قانون اشارهای به حضور ''نساء یا زنان'' نشده است.
اما موافقان حضور زنان در انتخابات ریاست جمهوری میگویند منظور از رجل سیاسی در قانون، افراد شاخص و برجستەی مذهبی و سیاسی است و منظور اشاره به جنس خاصی نیست.
مشکل حضور زنان در انتخابات ریاستجمهوری بە دلیل حقوقی، مخالفان بر عدم صلاحیت زنان برای ریاست جمهوری عبارت ''رجال مذهبی و سیاسی'' در اصل ۱۱۵قانون اساسی است که گفته شده این اصل حضور در انتخابات را تنها برای مردان یا همان رجل سیاسی مجاز دانسته و زنان امکان حضور در کارزار انتخابات ریاست جمهور را ندارند.
سال گذشته عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان گفته بود ''زنان میتوانند در انتخابات آیندهی ریاستجمهوری به عنوان نامزد ثبت نام کنند ولی موضوع رجل سیاسی در شورای نگهبان هنوز به نتیجهی نهایی نرسیده است''. سخنانی که برخی را امیدوار کرد که شاید شورای نگهبان قرار است در تعریف خود از رجل سیاسی تجدیدنظر کند.
اما بسیاری معتقدند این گفتهی کدخدایی یک اظهارنظر عادی و فردی است و موضع شورای نگهبان نیست.
برخی دیگر معتقدند که ممکن است شورای نگهبان حضور زنان را به رسمیت بشناسد تا تنور انتخابات را داغ کند.
در این بین زنانی چون فائزه هاشمی که از زمان مرگ پدرش اکبر هاشمی رفسنجانی در رسانەها حضور پررنگی داشته و به جهت مخالفتهایی که با عملکرد جمهوری اسلامی داشت مسبوق به سابقەی کیفری است از جمله زنانی بود که مبحث رئیسجمهور زن را در محافل و شبکەهای اجتماعی گرم کرد چنانچه وی پیشتر اعلام کرده بود: ''از آن جایی که من سابقەی زندان، پرونده و حکم دارم قطعا رد صلاحیت میشوم، اما از آن جایی که اعتقادم به ثبت نام زنان در انتخابات است اگر لازم باشد این کار را بهصورت نمادین انجام خواهم داد.''
یکی دیگر از زنانی که در جمهوری اسلامی پست سیاسی داشت زهرا شجاعی است وی سیاستمدار اصلاحطلب بوده و در دولت خاتمی، ریاست مرکز امور مشارکت زنان را بر عهده داشت و همچنین در دانشگاه تهران و دانشگاه الزهرا تدریس کرده و مدتی مشاور وزیر کشور بود.
اخیرا زهرا شجاعی، کاندیدای سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، در رابطه با نگاه شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری گفت: ''اگر شورای نگهبان بررسی دقیق و کافی را در مورد سوابق کاری، تخصص و تجربهام بدست آورد قطعا میتواند صلاحیت بنده را احراز کند. به نظر من شورای نگهبان نمیتواند دلیلی برای رد صلاحیت من داشته باشد، این صلاحیت را در وجود خودم دیدهام که پا در عرصه گذاشتهام''. این در حالیست که در همان ابتدای امر، ثبتنام وی در جمع خبرنگاران انجام نگرفت و به گفتەی خودش او را به سالنی که داوطلبان در حضور رسانەها ثبتنام میکردند نبردند و وی را به جای دیگر جهت نامنویسی انتقال دادند.
آیا انتخاب رئیسجمهور زن تغییری در جایگاه زنان و حل مشکلات زنان ایجاد خواهد کرد
همانگونه که بر بسیاری از مردم و اغلب متفکران اجتماعی و جامعەشناسی مبرهن است انتخاب رئیسجمهور زنی که تابع ایدئولوژی این نظام است برای مرتفع کردن مشکلات زنان کاری از پیش نخواهد برد، این قشر از زنان در اغلب موارد مشی محافظهکاری نسبت به کاستیهای جامعه در پیش دارند و در مجموع اعتنایی به نجات مردم از بحرانهای اقتصادی و زیستمحیطی، خواستههای عموم مردم، آزادیهای مدنی و وضع معیشتی نخواهند داشت؛ چرا که هرگز اعتقادی به دگراندیشی و بنیانهای دموکراسی یا توسعه به معنای واقعی، در کلام و بیان ندارند و چه بسا در منصب ریاستجمهوری ایران، سرسپردهوارتر جامعه را به ورطەی نیستی بکشانند.