«در ایران، شمار مبتلایان به افسردگی در زنان دو برابر مردان است»

سمیە فلاحی روانشناس و کنشگر حوزەی زنان می‌گوید: هرگاه زنان در جامعه از نقش کم‌رنگ تری برخوردار باشند، میزان ابتلا به افسردگی در میان آنها نیز به طرز عجیبی افزایش می‌یابد.

 

آگرین حسینی

دیواندره - افسردگی یکی از مهمترین و شایعترین انواع اختلالات خلقی است که در بسیاری از موارد دلیل اصلی مراجعه افراد به مراکز مشاوره و روان‌ درمانی محسوب می‌شود. افسردگی انواع مختلفی دارد که از جمله مهمترین آنها افسردگی شدید، خفیف، بایپولار یا دو قطبی، افسردگی بعد از زایمان و افسردگی خلقی می‌باشند. افسردگی علائمی دارد که عمدتا در مرحلەی نخست توسط افراد جدی گرفته نمی‌شود و در صورت ادامه تبدیل به یک بیماری می‌شود که علائم آن با شدت بیشتری همراه است. این بیماری در حال حاضر نیز در جامعەی ایران و با وجود چالش‌های اقتصادی و سیاسی کە حاکم است بە وضوح دیدە می‌شود.   در همین زمینە با سمیە فلاحی، روانشناس خانوادە و کنشگر حوزەی زنان، گفت‌وگویی داشتەایم.

 

«تبعیض‌، خشونت‌ و عدم آگاهی زنان از حقوق خود باعث افسردگی می‌شود»

سمیە فلاحی می‌گوید: افسردگی بسیاری از زنان تنها شکنندگی روحی آنان نبوده و به میزان استرسی که در زندگی روزمره با آن روبرو هستند نیز بستگی دارد. مسئولیت‌پذیری بیش از حد در محیط خانه و کار و رسیدگی به فرزندان، اختلافات خانوادگی، عدم برخورداری از حمایت همسر، درک نشدن توسط او یا طرد شدن توسط خانواده، از دیگر مواردی است که بر میزان افسردگی در زنان تأثیر گذار است.

وی سخنانش را اینگونه ادامه می‌دهد: اغلب افراد به محض احساس درد یا تب به پزشک مراجعه می‌کنند، این میزان در شهرهای بزرگ و کوچک متغیر است. اما زنان در شهر دیواندرە و شهرهای دیگر استان سنه کمتر بە مراکز روانشناختی مراجعە می‌کنند. بسیاری از مردم بر این باورند که تنها «دیوانگان» به روان ‌درمانگر یا روان‌پزشک نیاز دارند و در نتیجه نه تنها مشکلات روحی را جدی نمی‌گیرند بلکە تلاشی هم برای درمانشان نمی‌کنند. . یکی از مراجعەکنندەهای من زنی ۳۶ سالە بە اسم  شرارە بود با یک فرزند کە از افسردگی حاد رنج می‌برد و بە شدت نسبت به اطرافیانش بدبین  بود. این زن در اثر تکرار این اتفاق کاملا افسرده شده بود و توسط خواهرش به مشاوره آمدە بود.

 

«اولین دسته از خشونت‌ها علیه زنان خشونت روانی و کلامی است»

این روانشناس خاطرنشان کرد:  زن تنها به دلیل جنسیت خود مورد خشونت واقع می‌شود و این خشونت موجب اضطراب‌ و افسردگی شدید می‌شود. اولین دسته از خشونت‌ها علیه زنان خشونت روانی و کلامی است. القاء ترس، تهدید، تمسخر، تحمیل افکار و عقاید و دخالت در نوع پوشش و توقعات آزارگرانە، نمونه‌هایی از خشونت روانی هستند که همگی منجر به افسردگی دراز مدت می‌شوند و بر کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعی و تحصیلی افراد تأثیر بسیاری می‌گذارند.

سمیه فلاحی در ادامە تأکید می‌کند: تغییرات هورمونی و تٲثیر آن بر زنان از جمله عادت ماهانه، تغییرات بدن در یائسگی و بلوغ، همەی این عوامل خود زمینەساز افسردگی پایدار در زنان می‌شوند، اما جدا از این عوامل جامعه و خانواده نقش پررنگی دارند. تبعیض‌ها و خشونت‌ها علیه زنان نیز می‌توانند به پرخاشگری و افسردگی منجر شوند. هنوز در جامعەی ما بافتی سنتی وجود دارد که از همان بدو تولد تبعیض علیه زنان شروع می‌شود. آنان همچنان با تبعیض حاکم بر خانواده مواجه بوده و بیش از پسران مورد آزار، خشونت، کنترل، تحقیر و بی‌مهری والدین خود قرار می‌گیرند. تبعیض موجود بین فرزندان دختر و پسر، رفتار خصمانەی والدین با آن‌ها و بەکارگیری روش‌های تربیتی سنتی که در آن دختران جنس دوم محسوب می‌شوند، دلایلی هستند که موجب کاهش عزت‌نفس دختران شده و در نتیجه بر میزان شکنندگی روحیشان می‌افزاید. زنانی که برای مشاوره پیش ما می‌آیند همگی آسیب‌های دوران کودکی خود را به خوبی به یاد دارند که در روستا یا شهرشان تحت سیستم مردسالاری و زن‌ستیزی بودەاند. از ازدواج در سن پایین تا منع از تحصیل و اجبار به بچەداری و همسرداری و... درد دل هر کدام از این زنان پر است از کودکی‌های نکرده و ظلم‌های فراوان و نبود آگاهی از حق و حقوقشان.

 

«زنان بیشتر از مردان مبتلا به افسردگی می‌شوند»

وی با اشاره به اینکه در هر جایی که زنان نقش اجتماعی پررنگ تری را داشته و فعال‌تر باشند، به طور طبیعی میزان افسردگی آنها به مراتب کمتر خواهد بود، بیان کرد: تحقیقات نشان می‌دهد که زنان خانەدار بیش از زنان شاغل دچار افسردگی و اضطراب هستند. علت اصلی آن هم کمبود یا نبود فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی است. در بین مراجعین من بیشتر زنانی که خانەدار هستند و بیشتر اوقات به امور خانه مشغول هستند گریبانگیر این بیماری هستند. متٲسفانه در کشور ما تعداد مبتلایان به افسردگی در زنان دو برابر مردان و بیشتر از آمار میانگین جهانی است. کم رنگ بودن نقش زنان نسبت به مردان در جامعه یکی دیگر از عوامل افسردگی است.

این کنشگر اجتماعی حوزەی زنان در ادامه اظهار کرد: به‌طور قابل توجهی تعداد مراجعەی زنان و سن آن‌ها پایین آمده است. یعنی زنان با سن بالا کمتر حاضر به مشاوره هستند و بیشتر نوجوانان و جوانانی که به مطب مراجعه می‌کنند، درگیر مصرف مواد مخدرند یا سابقه آن را دارند. سرخوردگی و ناامیدی از وضعیت کشور حرف مستقیم و غیرمستیم آن‌هاست. به نظر من درمان در یک سیستم معیوب بیشتر باعث مریضی می‌شود. در ایران زنگ خطر بیماری‌های مختلف از جمله افسردگی برای همه سنین به صدا درآمده است. مسئلەی دیگری که در کنار درمان وجود دارد عدم برخورداری خدمات روان‌درمانی از بیمه، بعضا هزینەهای بالاست. تعداد زیادی از افراد بخاطر عدم توانایی مالی به مشاوره یا پزشک روانشناس مراجعه نمی‌کنند و به خوددرمانی یا گوشه‌گیری روی می‌آورند.

 

«تکیه کردن صرف بر رویکرد روانشناختی غیرمنطقی است»

سمیه فلاحی در ادامە صحبت‌هایش به جامعە سرخورده ایران اشاره می‌کند و می‌گوید: حرف‌هایی که این روزها مردم در مورد ناامیدی، مهاجرت، بیکاری، فقر و... می‌زنند به خوبی بیانگر سرخوردگی آنها از زندگی در ایران است. همین سرخوردگی، انواع بیماری‌های روانی مثل افسردگی و خودکشی را به وجود آورده است. یکی از مراجعین دختری ۱۷ سالە است که می‌گوید «در بین دوستان من کسی وجود ندارد که به آیندەی خودش امیدوار باشد. نمی‌دانم بە زندگی اصلاً باید به آینده امیدوار بود یا نه! همه یا به مهاجرت فکر می‌کنند یا زندگی‌شان را به بطالت می‌گذرانند». تقریباً همەجا از این حرف‌ها می‌شنویی. وقتی شغلی نداری یا همیشه در استرس هستی که به یک بهانەی واهی بازداشت شوی، یا به برادر و خواهر دانشجویت فکر می‌کنی و نگران این هستی که مثل صدها نفری که سال گذشته جانشان را گرفتند در خیابان یا توی خوابگاه کشته شود! دیگر چطور می‌شود برای زندگی آینده‌ تصمیم بگیریم و افسردە نباشیم؟ من خانواده‌هایی را می‌شناسم که تنها درآمدشان پول بی‌مقدار یارانه است! آنها پسر و دختر نوجوان و جوان دارند، با این اوضاع اگر طرف افسرده نشود جای تعجب است.

سمیه فلاحی در پایان عنوان می‌کند: راهکارهای روانشناختی برای معضلاتی که ریشەی اجتماعی دارند بی‌تٲثیر نیست، اما این تٲثیرگذاری آن‌قدر اندک است که تکیه کردن صرف بر این رویکرد، غیرمنطقی به نظر می‌رسد. به‌طور مثال رودخانه‌ای را در نظر بگیرید که آبش آلوده است و ما می‌خواهیم مشکل آلودگی‌اش را رفع کنیم. در اینجا نسخەی روانشناسی می‌گوید که قطره‌ قطره از آب رودخانه را جدا کنیم و آن را پاکسازی کرده و مجدداً به داخل رودخانەی آلوده رها کنیم. درحالی که نسخەی جامعه‌شناسی خشکاندن منشأ آلودگی آب رودخانه است.