زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق

مشارکت زنان در این بود که به آنها اجازه می‌داد از "نقش‌های جنسیتی و محدودیت‌های اجتماعی-فرهنگی" شکل‌گرفته در طی قرن‌ها فرار کنند و نقش‌های جدیدی برای خود تعریف کنند، هرچند کسی نامی از آنها نبرد.

نوشته: متئو محمد فرزانه

 در سال ۱۹۷۹، روح‌الله خمینی انقلاب اسلامی را رهبری کرد و مخالفت با شاه اکثر پیروان خمینی را متحد کرد. همزمانی که او و روحانیون قدرت خود را تحکیم کردند، روحیه‌ی مقاومت در میان بسیاری از ایرانیان افزایش یافت؛ به ویژه ایرانیان سکولار و لیبرال.

اما طولی نکشید که تعابیر مذهبی سختگیرانه‌ی خمینی، نخستین ضربه‌های سنگین را به زنان وارد کرد. برخی از زنان بلافاصله در اطراف خمینی تجمع کردند - از معروف‌ترین آنها می‌توان به معصومه ابتکار، سخنگوی گروگان‌گیران - اشاره کرد. اما تنها این زنان نبودند، تمام مردم از حجاب اجباری و تلاش‌ برای محدود‌کردن حرفه‌ها و تحصیلات زنان در وحشت به سر می‌بردن و معتقد بودند که حکومت ظالمانه‌ی روحانیون نمی‌تواند دوام داشته باشد.

اما متاسفانه این حکومت ادامه یافت. یکی از دلایل اصلی ادامه یافتن آن جنگ ایران و عراق بود. تهاجم سپتامبر ۱۹۸۰ توسط صدام حسین عراقی، بحرانی را در ایران آغاز کرد که تمام مردم را برانگیخت. تاریخ نظامی و تاریخ سیاسی جنگ ۱۹۸۰-۱۹۸۸ و حتی هنر ایران و طراحی گرافیک آن دوران، همواره به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است، اما قطعه‌ای از این پازل گمشده مانده است. فرزانه، استاد تاریخ در دانشگاه شمال شرقی ایلینوی، این قطعه‌ی گم شده را با یک مطالعه‌ی عمیق و مدون در مورد زنان آن دوران می‌داند و در کتاب اخیرش آن‌ را با جدیت مورد توجه قرار داده است.

فرزانه خاطرنشان می‌کند که میلیون‌ها زن ایرانی در جنگ شرکت کرده‌اند و نامی از آنها برده نشده است. این زنان در کنار مردان، در جمع‌آوری اطلاعات، کار به عنوان پزشک، راننده کامیون، روزنامه‌نگار و داوطلبان اهدای خون فعالیت‌های بسیاری کردند. بسیاری نیز برای تأمین هزینه‌ی جنگ با طلا و پول خودشان کمک کردند. بیشتر آنها کاتالیزوری برای مردان خانواده‌ی خود محسوب می‌شدند و مردان را تشویق می‌کردند تا داوطلب شوند و بجنگند. با این حال، بسیاری از آنها از انواع مختلف خشونت جنسی و فیزیکی به شدت رنج می‌بردند. فرزانه استدلال می‌کند که نکته‌ی مثبت مشارکت زنان در این بود که به آنها اجازه می‌داد از "نقش‌های جنسیتی و محدودیت‌های اجتماعی-فرهنگی" شکل‌گرفته در طی قرن‌ها فرار کنند و نقش‌های جدیدی برای خود تعریف کنند، هرچند کسی نامی از آنها نبرد.

در حالی که فرزانه در کتاب اخیر خود بر جنگ ایران و عراق تمرکز کرده، پیشینه‌ی کافی، هم برای دیپلماسی و سیاست قبل از تهاجم صدام و هم برای وضعیت زنان در دهه‌های قبل از انقلاب اسلامی فراهم می‌کند. او با دقت بین گروه‌های زنان - مذهبی و سکولار، شهری و روستایی، فارس و اقلیت قومی تفاوت قائل شده است و ستم‌های مظاعفی که زنان اقلیت با آن روبرو بودند را نادیده نگرفته است. چنین ظرافت دقیقی با وجود تمام پیچیدگی‌های سیاسی ایران، رویکرد تاریخی فرزانه را از رویکردهای نظری مد روز در برنامه‌های خاورمیانه و مطالعات جنسیتی متمایز می‌کند.

برخی از فصل‌ها‌ی کتاب او تمرکز کاملا جغرافیایی دارند، به‌عنوان مثال، درباره‌ی زنان خرمشهر و آبادان و در کل شهرهایی می‌نویسد که بار عمده‌ی حمله‌‌های اولیه‌ی عراق را متحمل شدند. در بخشی دیگر زنان فعال در دولت و کسانی که سازمان‌های مردمی را تاسیس و در آنها کار می کردند، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. این کتاب همچتنین در فصل جداگانه‌ای درباره‌ی اسیران جنگی زن تحقیق می‌کند و آگاهی جنسیتی پیرامون این جنگ گسترده را افزایش می‌دهد.

فرزانه در دو فصل پایانی خود به تأثیر تداوم جنگ بر زنان، به ویژه زنان متاهل یا مرتبط با مفقودین و کشته‌شدگان، و نقش زنان در جامعه‌ی امروز ایران می‌پردازد. بسیاری از مبلغان ایرانی تلاش کرده‌اند پیشرفت زنان جمهوری اسلامی را تحسین و بزرگ‌نمایی کنند. امل فرزانه مبلغ و توجیه‌گر نیست و رویکرد کاملا صادقانه‌ای دارد.

او خاطرنشان می‌کند: «لیست طولانی انتظارات برآورده‌نشده‌ی زنانی که در جنگ شرکت کردند در دسترس است. در کل می‌توان گفت آموزش و مشارکت زنان در جنگ، برای حقوق آنها و تصمیماتی که پدرسالاری از جانب آنها می‌گیرد، تغییر خاصی فراهم نکرد و نتوانست عقیده‌ی مردم را عوض کند.»