پس از ٩ سال اسارت، آرزوی زنان ایزدی: همه زنان آزاد شوند
دو زن ایزدی کە به دستور ۷۴ در ٣ اوت ۲۰۱۴ توسط نیروهای داعش اسیر شدە بودند توسط اداره خودمدیریت شمال و شرق سوریه از اردوگاه هول آزاد شده و از ٩ سال اسارت خود صحبت کردند.
![](https://test.jinhaagency.com/uploads/fa/articles/2023/07/20230713-ayzdy-2023-7-13-jpgc958fe-image.jpg)
مدیا زینو
شنگال- در نتیجه تلاشها برای یافتن زنان ایزدی، نیروهای امنیتی اردوگاه هول متعلق به اداره خودمدیریت شمال و شرق سوریه دو زن جوان را که خواهر هستند از دست گروههای داعش نجات دادند و به خانوادههایشان تحویل دادند. بسه خدیر خلف شمو و عالیە خدر خلف شمو اهل روستای سولاخ شنگال توسط اداره خودمدیریت شمال و شرق سوریه نجات یافتە و در مورد آن سالها صحبت کردند.
دستور ۷۴: خیانت حزب دمکرات کوردستان و عراق
یکی از بدترین دردهایی که جامعه ایزدی تجربه کرد فرمان ۷۴ و بدترین آن خیانتی بود که در حق آنها شد. در زمانی که ١٢ هزار پیشمرگ حزب دموکرات کوردستان عراق و ۶ هزار نیروی عراقی کە بە تظاهر برای محافظت از جامعه ایزدی در شنگال بودند اما با حملە داعش فرار کردە و مردم را رها کردند. براساس آماری کە منتشر شدە است در نتیجه آن حمله ٣ هزار ایزدی کشته، ۶ هزارو ۴۱۷ نفر اسیر، ۷ هزارو ۴۳۲ نفر ناپدید و ۳۶۰ هزار نفر آواره شدند.
داعش تحت تعقیب قرار نگرفت: پذیرش مشروط نسلکشی
علیرغم تلاشهای فراوان و درخواستهای اداره خودمدیریت برای محاکمه باندهای زندانی داعش، ٨ سال میگذرد و این مصائب که برشمردیم بررسی نشده و نیروهای بینالمللی همچنان سکوت کردەاند.
تعداد کمی از دولتها نسلکشی علیه جامعه ایزدی را پذیرفتند. کشورهایی مانند آلمان که شرط پذیرش نسلکشی را تعیین کرده بودند، عدم حضور اداره خودمدیریت دموکراتیک شنگال و نیروهای YBŞ و YJŞ را شرط اساسی معرفی کردند. آنها میخواهند دستوراتی کە از طریق توافقنامه ٩ اکتبر که در سال ٢٠١٩ بین دولت ترکیه، حزب دمکرات کردستان عراق و دولت عراق امضا شد، تحمیل کنند.
عملیات نجات زنان ایزدی در اردوگاه هول
بر اساس دادههای اداره خودمدیریت، بین مارس ٢٠٢٠ تا اکتبر ٢٠٢٢ ، ۶۰ زن و ٢٠٠ کودک ایزدی از اردوگاه هول نجات یافتند. تخمین زده میشود که تعدادی از زنان ایزدی که توسط گروههای داعش ربوده شدهاند، همچنان در کمپ هول که خانوادههای گروههای داعش در آن اقامت دارند بودە و تلاش برای نجات آنها ادامه دارد.
وقتی گزارش شد که بسه خدر خلف شمو و عالیە خدر خلف شمو که در زمان اسارت کودک بودند، از دست داعش فرار کردە و به شنگال رفتند، من به عنوان یک خبرنگار زن هیجانزده شدم و می خواستم آنها را ببینم. هر زنی که از چنگ داعش فرار کرد، لحظه بسیار مهمی برای من و همه زنان بود.
او خود را عایشه معرفی میکند
اولین سؤال را از خواهر بزگتر پرسیدم نام شما چیست؟ گفت «عایشه». نام عایشه در جامعه ایزدی وجود ندارد. گفتم اسم واقعیت چیه؟ اما او به یاد نمیآورد.
بسە خدیر خلف شمو که در سن ٨ سالگی به همراه خواهرش عالیە خدر خلف شمو که در سن ٣ سالگی به همراه بسیاری از اعضای خانوادهاش به دست گروههای داعش افتاد توسط نیروهای امنیتی هول نجات یافت.
بسه خدیر که ١٨ سال دارد زبانش را فراموش کرده است، یادش نمیآید که کورد و ایزیدی است. او خود را به نام عایشه میشناسد. عکسهای کودکیاش را می دید اما همە چیز را فراموش کردە بود.
«سه ماه ما را زندانی کردند»
بسه خدیر با این جملات که به سختی یادش میآید از زمان ربودن خود، مادر، خواهر و برادرش میگوید: با ماشینهای بزرگ آمدند زن و مرد و دختر جوان از هم جدا شده بودند، ما با مادرمان بودیم. زنان و فرزندانشان را سوار ماشین کردند. اما آنها مردان را در یک صف قرار دادند، سپس من آنها را دیگر ندیدم. ما خیلی ترسیده بودیم. سپس من و مادرم را به همراه پسر عمو و برادرم به زندان بردند و حدود ٣ماه در زندان ماندیم بعد از مدتی آمدند مادرم را بردند و گفتند از او سؤال میکنیم و میآوریم. من و خواهرانم را به جایی بردند که زنان زیادی در آنجا بودند. ارتباط برادرم هم با ما قطع شده بود، خیلی کوچک بود. بعد از حدود یک ماه گفتند مادرت فوت کرده است. گفتیم چطور مرد گفتند ما نمیدانیم او چگونه مرده است.
«با شکنجه اسلام را تحمیل کردند»
بسە خدیر از صدای شکنجە مردم میگوید: ما و مادرمان همزمان با زن دیگری در زندان بودیم اما برادرم را به همراه بسیاری از کودکان و جوانان به راهروهای زندان انداختند. ما اغلب صدای ضرب و شتم را میشنیدیم.
«اسم همه بچهها تغییر کرد»
بسه خدیر خلف شمو با ترس و شرم داستانش را تعریف میکند، انگار کلمات به سختی از دهانش بیرون میآیند و میگوید: دو دختر ایزدی با ما در مهمانخانه بودند، اما متأسفانه نامشان درست نبود، داعش نامی برایشان گذاشته بود و فقط خودشان را به این نام میشناختند. گفتند اسم ما اسما و ودفا است. آنها همچنین میدانستند که هر دو ایزدی بودند. دردهای زیادی دیده بودند اما بیان نمیکردند ما همه دختر بودیم و پدر و مادر نداشتیم همه دور هم جمع شده بودیم. زنی به ما نگاه میکرد. ما را به میادین و هجین و شیفه بردند همه جا مهمان خانه بودیم سپس بە باخوز رفتە و از آنجا به اردوگاه رفتیم.
«ما باور نمیکردیم که ایزدی هستیم»
بسه خدیر میگوید: ابتدا باور نمی کردیم که ایزدی هستیم پس از چندین بار، نیروهای امنیتی با ما تماس گرفتند و تحقیقات را آغاز کردند. بعد آزمایش خون دادند و معلوم شد که ما ایزدی هستیم.
بسە خدیر خلف شمو در پایان سخنان خود گفت: امید من این است که همه زنان ایزدی که در اردوگاه هول هستند نجات یابند و به زندگی و کار خود بازگردند.
«سکوت عالیەی ۱۴ ساله»
خواهر کوچکتر عالیە خدر خلف شمو که همیشه ساکت بود و وقتی صحبت میکرد فقط میگفت: «خیلی خوشحالم». نام او نیز به یاسمین تغییر یافت اما در واقع نام او عالیە خدر خلف شمو بود. او همچنین در چند جمله کوتاه با ما صحبت کرد که چقدر جوان است و زندگیاش پر از حوادث دردناک است.
الیا خدیر در جملاتی ساده از دوران کودکی خود میگوید که چگونه یک بازی برایش حسرت داشت و میگوید: چهاردە سال سن دارم و من و خواهرم با هم هستیم. دلم برای برادرم و خواهر دیگرم خیلی تنگ شده است میخواهم آنها نیز نجات یابند، گروەهای داعش بر سر کودکان فریاد میزدند و اجازە نمیدادند بازی کنیم.
تحمیل کشتار نژادی بر کودکان!
الیا خدیر با اشارە بە اینکە برای تغییر مذهب تحت شکنجههای زیادی قرار گرفتهاند میگوید: ما را بە مدرسە بردند چگونه نماز بخوانیم و چگونه قرآن بخوانیم. دخترهای کوچک زیادی بودند، همه آنها درس میخواندند. اولش یاد نمیگرفتم ولی وقتی دیدم همه دارند یاد میگیرند حسودی میکردم و کلی درس میخوندم من و ٢ تا دوستم با هم رقابت میکردیم که ببینیم کی میتونه اول یه فصل رو تموم کنه. یکی از دوستانم اسمش اسما بود، ایزدی بود و مثل ما نجات پیدا کرد.
«آرزوی من نجات همه زنان ایزدی است»
الیا خدیر در زمان کشتە شدن مادرش چهار سال داشت و آن لحظات را بە یاد نمیآورد میگوید: مادرم کمی لاغر و قد بلند بود. آرزوی الیا خدیر مانند امید هر دختر ایزدی بود که پس از نجات از دست گروهکها با خیالی آسوده میگوید: باشد که همه زنان ایزدی نجات یابند و نزد خانوادەهای خود بازگردند، چون زنان ایزدی بسیاری هستند کە تحت شکنجە میباشند امیدوارم کە همەی آنها نجات پیدا کنند.