«پخشان عزیزی برای آنچه کرده باید قدر ببیند و بر صدر بنشیند»
حورا نیکبخت، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در واکنش به تأیید حکم اعدام پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی در زندان اوین نامهای منتشر کرد و نوشت: «تو برای آنچه کردهای باید قدر ببینی و بر صدر بنشینی، اما نه بر صدر مجازاتها.»
مرکز خبر- روز یکشنبه ٢٣ دیماه، حورا نیکبخت، ناشر، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامهای به تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و یکی از همبندیهایش در بند زنان زندان اوین، واکنش نشان داد و با مرور فعالیتهای پخشان عزیزی بهعنوان مددکار اجتماعی و امدادرسانی او به زنان و کودکان در اردوگاههای آوارگان جنگ داعش در شمال سوریه نوشت: «کاش این جانیان بفهمند که میخواهند نه تو را «سربه دار» که «سر دار» را با تو «بلند» کنند.»
متن کامل نامه حورا نیکبخت به شرح زیر میباشد:
پخشان جانم
سلام
دارم از اتاق چهار بند، فقط چند متر دورتر با تو حرف میزنم اما میخواهم صدایم خیلی بلند باشد؛ آنقدر بلند که همه بشنوند و آنان که باید گوش بسپرند: پاییز ۱۴۰۱، وقتی در حال تدریس هم نتوانستم جلوی گریهام برای بیگناهی محسن شکاری را بگیرم و کلاس را به دانش آموزان واگذار کردم، به خیالم هم نمیرسید زمانی با کسی که زیر حکم اعدام است همبند شوم و روز و شبهایی را که میگذراند ببینم. با کسی؟ با زنی. با زنی؟ با پخشان عزیزی؛ با زنی که واقعا به شعر نو شبیه است؛ (پخشان در زبان کوردی به معنای شعر نو است) آنقدر شعر و آنقدر نو که حظ کردن از کنارش بودن کار هر کسی نیست.
پخشان عزیزم
در فرهنگ سخن، مقابل «بغی» نوشتهاند بدرکاری، فساد، ستمکاری، سرکشی و نافرمانی معنا بخشیدن به زندگی و تقویت امید به آن در کمپ آوارگان حملات داعش بدکاری است یا فساد یا ستمکاری؟
وقتی به کودکان یاد میدادی که با گِل مجسمه بسازند و با هنرشان حالشان را خوب کنند، خبر داشتی که این کارت مصداق فساد است؟!
وقتی در تخلیهی بار کامیونهای ارزاق یو.ان کمک میکردی، میدانستی داری بدکاری میکنی؟
موقع تمیز کردن زخمهای زنان و کودکان و از بین بردن شپش سر بچهها، از ستمکاریات آگاه بودی؟!
پخش نان و فراهم کردن غذا برای آوارگان کدام شکل از ستم است؟!
جرمهایت را که مرور میکنی، شستن لباس آنها را هم از قلم نینداز!
کمک به آلاها، خضرها، ویانها، دیلانها و بهارها را سرکشی و نافرمانی به حساب نمیآوردی؟!
ماههایی که از خانوادهات دور بودی و هیچ ارتباطی با آنها نداشتی، اما آغوش میشدی که در اوج سرما و باد و باران بارها چادرها را محکم میکردی، با این حال خوابت نمیبرد که نکند محکم کاری نکرده باشی، ستمکاریات برایت محرز نبود؟!
من نه عقلم قد میدهد نه سوادم؛ باز هم خودت قضاوت کن: حتما در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ که بر اثر ناتوانی جسمی بعد از عمل جراحی سراغ ترجمه و پژوهش رفتی، فساد کردی.
ایجاد انقلاب ذهنیتی که قطعا بدکاری وفساد و ستمکاری است؛ این را همه میدانند.
همهی ستمکاریهایت را در کمپ باور میکنم؛ چون بارها شبیهاش را در بند دیدهام؛ وقتی حال یکی از همبندیها حتی ذرهای بد میشود، اولین کسی که به سراغش میآید تویی. تجربهی تو را در کمک به بهبود حال جسمی و روحی اطرافیان هیچکدام از ما نداریم.
میبینم که گیاهخواری و برایمان گفتهای که از سال ۲۰۱۴ خوردن گوشت را کنار گذاشتهای؛ یعنی بیشتر از ۱۰ سال است که قساوت لازم برای ستمکاری را بهدست آوردهای.
باید در ویراست بعدی همهی لغتنامهها مددکاری را هم به معانی بغی اضافه کنند یا اینکه مقابل مدخل مددکاری بنویسند بغی.
همهی پزشکان، روزنامهنگاران و کسانی که به ملیگرایی باور ندارند؛ همه آنها که ماندند و به آوارگان حملات داعش کمک کردند بغی کردهاند و به قتل عمد محکوم میشوند؟!
خواهرم
تو مددکاری و اظهرمنالشمس است که مددکار بودن با حزب وحزبگرایی غریبه است و طبیعتاً بیرون از نظام دولتها وحزبهاست.
حتی پس رنگ داستانی که ساختهاند و تو را بر اساس آن محکوم کردهاند بی جان است. خباثت و نادانی بخش جداییناپذیر وجود جمهوری اسلامی است.
کاش این جانیان بفهمند که میخواهند نه تو را «سربه دار» که «سر دار» را با تو «بلند» کنند.
تکلیف تو با آنچه کردهای مشخص است؛ تکلیف جمهوری اسلامی هم همینطور. در این میان فقط مدعیان فعالیت برای حقوق بشر باید تکلیفشان را مشخص کنند؛ باید در گفتار، رفتار و کردارشان به وضوح نشان بدهند که مدافع حقوق بشرند یا حامی حقوق بشرتر.
اگر شرف دارند، باید برای پخشان عزیزی، زن کورد مددکار محکوم به اعدام، هر کاری میتوانند بکنند. باید از جمهوری اسلامی بپرسند به تو چه داده است که در ازایش جانت را میخواهد؟
پخشان جانم
تو برای آنچه کردهای باید قدر ببینی و بر صدر بنشینی، اما نه بر صدر مجازاتها.