دین، فوتبال و فمینیسم: درسهایی از یک بازی زیبا
السی ایاکوزه مشاور و وبلاگ نویس مستقل روزنامهی میکوچنی، مستقر در دارالسلام، تانزانیا است. او ستونی برای روزنامه هفتگی منطقه ای شرق آفریقا مینویسد.
مرکز خبرـ یک طرفدار فوتبال متعصب چشمان من را به روی جام جهانی زنان باز کرد. جام جهانی برایم بسیار لذتبخش بود، تا زمانی که به یاد آوردم یکی از نخستین تسهیلگران فوتبال زنان هستم.
در واقع خوشحالم افراد با استعدادی پیدا شدهاند تا به زنان فوتبالیست کمک کنند مهارتهای خود را تقویت کنند. کاملا واضح است که اشتیاق آنها روز به روز بیشتر میشود.
زامبیا اولین تیم آفریقایی بود که بازی کرد. در مقدمات این مسابقه، با مربی آنها وارد بحث شدم. از این که آنها درک نمیکردند بازی فوتبال برای زنان چقدر سخت است، آشفته شده بودم. بنابراین تحقیق کردم و مقالهای از گاردین بریتانیا برای او فرستادم که در آن مشکلات مالی تیم فوتبال زنان زامبیا را توضیح میداد، همین مقاله موثر واقع شد.
دین، فوتبال، فمینیسم، احساس عدالت؟
دستیابی به تمامی این مفاهیم تنها کمی تلاش از سوی مربیان و تسهیلگران میطلبد. مربی باید جوانهی رشد پتانسیل و استعداد تیمش را بزند.
طرفداری از تیمها میتواند کاملا اصولی باشد. برای مثال میتوان به سادگی از تیم آمریکا طرفداری کرد، اما باید آگاه باشیم این تیم باشکوه از کشوری است که خدمات باورنکردنی به فوتبال زنان ارائە کرده است. در کل دنبالکردن این بازیها مسئلهای کاملا سیاسی است.
هرچند حامیان فوتبال به شدت با آنچه به نظر آنها دخالت سیاست در توسعهی ورزش است، مخالفاند. اما برخلاف میل عمومی، مداخلات سیاسی در فوتبال روز به روز در حال تشدید است و نباید آن را نادیده گرفت. زیرا کسانی که در قدرت هستند قطعا برای حفظ کنترلشان بر باشگاههای محبوب و تأثیرگذار فوتبال مبارزه خواهند کرد.
شاگردان من نسبت به مسابقات صمیمانهتر و شاید صادقانهتر از اینها برخورد میکنند.آنها از تیمهایی حمایت میکنند که واقعا دوست دارند، تیمهایی که آنها را شایستهی تحسین میدانند. من به خلوص هدف آنها حسادت میکنم. آنها خیلی جوانند، آنقدر که زیر بار هیچ چیزی نمیروند و فقط با قلبشان تصمیم میگیرند.
گاهی با آنها وارد بحثهای جالبی میشوم. آنها میگویند باید کوتاه بیایم. میگویند من همه چیز را سیاسی میکنم و باید به اعصاب خودم مسلط باشم. اما من یقین دارم که آنها باید نسبت به جریانات قدرت، پسااستعمارگرایی، تبعیض جنسیتی و غیره آگاهی بیشتری پیدا کنند. ما به همین منوال، از بازیها و همصحبتی هم لذت میبریم.
من هم دارم چیزهای زیادی یاد میگیرم. از نیات و ظرفیتهای خودم به عنوان یک مربی، شکستها و موفقیتها، درباره کودکان و نوجوانان گرفته تا جنسیت و تعریف مردانگی. من در تلاشم دریابم جو کنونی چگونه است، در تلاشم ترسها و اضطرابهایم را دقیقا بفهمم و یاد بگیرم چگونه آنها را منتقل نکنم. من برای توصیف این تعامل اصطلاح جدیدی را مطرح کردم: تعامل میاننسلی. به عنوان مثال وقتی همگی از بازی تیمهای آسیایی شگفتزده بودیم، یک سخنرانی کوتاه از یکی از شاگردانم، که به سوگیریهای فیفا و علت محبوبیت چین و در کل آسیا میپرداخت، بسیار برایم آموزنده بود.
من این طرز فکر را از استاد قدیمیام آموختم که امسال بازنشسته شد. جامعه شناسی ورزش یکی از دروس او بود. پشیمانم که همیشه در کلاسهای او شرکت نکردم اما خوشبختانه، آنقدر از او آموختم که بدانم حتی کسی که به مهندسی علاقهمند است، میتواند طرفدار ورزش بوده و ورزش را بشناسد.
ما دو نسل کاملا متفاوت هستیم که بازیها را با هم تماشا میکنیم: ما بدن، ذهن، آگاهی اجتماعی و رشد شخصیتیمان را تقویت میکنیم. این زیباست و فقط به لطف بازیهای زنان ممکن شده است.