«ترجیح می‌دهم دخترم شاد و مستقل باشد حتی اگر پوششی خلاف میل من انتخاب کند»

همزمان با سرکوب و فشارهای حاکمیت برای تحمیل حجاب اجباری، مقاومت زنان نیز تشدید یافتە و رد حجاب اجباری به سطح برگشت‌ناپذیری رسیده است.

ژوان کرمی

 

کرماشان - تحمیل حجاب اجباری از همان آغازین روزهای حکومت جمهوری اسلامی با مقاومت زنان همراه بوده است و در طی چهار دهەی گذشتە تقابل میان زنان و حاکمیت را درپی داشتە است. اما این مقاومت هرگز به گستردگی چند ماه گذشتە نبوده و درواقع درپی قتل حکومتی ژینا امینی در شهریورماه ۱۴۰۱ و آغاز انقلاب ژن ژیان آزادی، مقاومت در برابر حجاب اجباری به نمادی برای مقاومت زنان در برابر همەی تبعیض‌های جنسیتی و ستم بر زن در رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شد. این مقاومت نە تنها اصرار بر آزادی پوشش و حق مالکیت بر بدن خود، بلکه همەی خواستەهای زنان را برای رهایی از فرودستی و ظلم و ستم جنسیتی را نمایندگی می‌کند.

در کرماشان این مقاومت بی‌نظیر در سال ۱۴۰۲ نیز به طرز چشمگیری ادامه داشتە است و هرچه به فصل گرما نزدیکتر می‌شویم برجستەتر و آشکارتر نیز می‌شود. در پارک معلم کرماشان با افسانه که آشکارا حجاب اجباری را کنار گذاشتە بود، علی‌رغم خطراتی کە گفت‌وگو برای او داشت توانستیم هم‌کلام شویم. وی که فرزندش را برای بازی و تفریح به پارک آورده بود، در پاسخ به این پرسش ما که دیدگاهتان نسبت به حجاب اجباری چیست عنوان کرد: ما به عنوان زن باید همچون مردان و هر انسان دیگری خود پوشش خود را انتخاب کنیم. باید مالکیت و مسئولیت بدن من بر عهدەی خودم باشد، اگر بخواهم آن را می‌پوشانم و اگر نخواهم نمی‌پوشانم. پوشاندن یا نپوشاندن بدنم را در شرایطی آزاد، آب و هوا و حس زیبایی‌شناسی من تعیین خواهد کرد، برخلاف شرایط کنونی که تحریک شدن یا نشدن مردان و سیاست‌های مذهبی و مردسالارانە آن را تعیین می‌کند. ما برای رد حجاب اجباری با تهدیدها و فشارهای فراوانی روبرو هستیم، اما مصمم هستیم که این راه را ادامه دهیم.  

در نوبهار نیز زنی میانسال به نام مریم که همراه دخترش برای خرید به بازار آمده بودند، توجه ما را به خود جلب نمود. وی با وجود محجبه بودن خودش، مشکلی با پوشش آزاد دخترش نداشت و این حق انتخاب پوشش را برای دخترش روا می‌دانست. دلایل وی را برای اتخاذ چنین موضعی جویا شدیم و او پاسخ داد: انسان فقط زمانی مسئولیت رفتار و کارهایش را می‌پذیرد که خودش آنها را انتخاب کرده باشد و ناچار به قبول کردن آنها نشده باشد. اگر من پوشش دلخواه خودم را به دخترم تحمیل کنم باید مسئولیت ناراحتی‌ها و افسردگی‌اش را به عهده بگیرم، باید مسئولیت پیامدهایی که این تحمیل عقیده برای روان و شخصیت او درپی دارد را نیز به عهده بگیرم. در نتیجە من حق انتخاب پوشش را به خود او واگذار می‌کنم تا مسئولیت آن نیز به عهدەی خودش باشد. من ترجیح می‌دهم دخترم دختری شاد و مستقل باشد حتی اگر پوششی خلاف میل من انتخاب کند، به جای اینکه پوشش دلخواه خودم را به وی تحمیل کنم و به قیمت افسردگی و احساس اسارت کردنش تمام شود.