کودکان کار در روز جهانی مبارزه با کار کودکان

عموماً به کودکی، کودک کار گفته می‌شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد و با تحصیل وی تداخل پیدا کند و تعریف آن بر اساس نوع کار و حداقل سن مناسب متغییر است.

سروشا آمین

مرکز خبر- کودکان کار به گروهی از کودکان گفته می‌شود که به کار در بیرون از خانه اشتغال دارند. این نوع فعالیت طیف وسیعی از فعالیت‌ها از جمله انواع کار واقعی و کاذب، کارگری غیر حرفه‌ای، گدایی، واکس زدن، فروش کالاهای کم ارزش، زباله گردی و غیره را شامل می‌شود.

کار کودکان در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشته اما با آغاز سواد آموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان، مورد بحث و نقد عمومی قرار گرفت اما می‌توان گفت کار کودکان همچنان در جاهایی که سن ترک مدرسه پایین است شیوع دارد.

عموماً به کودکی، کودک کار گفته می‌شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد و با تحصیل وی تداخل پیدا کند.

 

 کودکان کار به چند دسته تقسیم می‌شوند

دسته‌ای از آن‌ها در خیابان‌ها کار می‌کنند و آخر شب‌ها به خانه بازمی‌گردند و احتمالاً به مدرسه می‌روند و لزوماً در دام بزه نمی‌افتند. گروهی دیگر از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی‌بهره هستند، ارتباطشان با خانواده در شرف قطع شدن است، سلامت روحی و جسمی آن‌ها تهدید می‌شود و زمینه بزهکاری برای این دسته فراهم‌تر است. دسته‌ای دیگر به مدرسه نمی‌روند و همراه خانواده خود در خیابان‌ها زندگی می‌کنند. عده‌ای هم از اساس خانواده‌ای ندارند و در خیابان رشد می‌کنند و ناگزیر تن به کار می‌دهند.

کودکان کار بر اساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف می‌گردند: ۱- نوع کار  ۲- حداقل سن مناسب برای آن کار.

سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین می‌گردد، بر این اساس، سازمان بین‌المللی کار برای مشاغل مختلف حداقل سنی را تعیین کرده که اگر کودکی که سنش پایین‌تر از این سن است مشغول به فعالیت در آن شغل باشد، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته می‌شود. این سنین عبارتند از: ۱۸ سال برای مشاغل پرخطر(مشاغلی که سلامت جسمی، روانی یا اخلاقی کودک را به خطر می‌اندازد)، ۱۳ تا ۱۵ سال برای مشاغل سبک (مشاغلی که سلامت و امنیت کودک را تهدید نمی‌کند و کودک را از تحصیل بازنمی‌دارد)، البته سن ۱۲ تا ۱۴ سال ممکن است تحت شرایط خاصی در کشورهای فقیر پذیرفتنی باشد.

کار کودکان می‌تواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپی‌گری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی یا کارهای نامتعارف باشد.

 ناپذیرفتنی‌ترین شکل کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن فروشی کودکان است.

 

تاریخچه کار کودکان

کار کودک عمری بر درازای تاریخ پیدایش جهان و تولد انسان دارد. از همان دورانی که انسان برای ادامه بقای خود به کار ساختن سرپناه و تأمین غذا مشغول شد، کودکان نیز با راه‌های گوناگون به کار گرفته شدند و متناسب با توانایی‌های جسمی خود، مؤظف بودند در کارها مشارکت کنند. با گذشت زمان و تغییر سبک زندگی انسان، این مشارکت همواره گسترده‌تر نیز شده است. چنان‌چه مطالعات باستان شناسی نشان می‌دهد، استفاده از کودکان در اجتماعات مبتنی بر شکار و گردآوری خوراک نسبت به جوامع متأخرتری که از طریق کشاورزی غذا به دست می‌آوردند به مراتب کمتر بود.

با این حال روند استفاده از کودکان برای کار بعد از انقلاب صنعتی شتاب بیشتری به خود گرفت. انقلاب صنعتی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد، دوره‌ای که دنیا با عطش شگفت‌انگیز تولید روبه‌رو شد و برای سرعت بخشیدن به فرآیند تولید ماشین‌آلات مکانیکی جایگزین کار انسانی شد و کارخانه‌های بزرگ و کوچک ابتدا در بریتانیا و سپس در ایالات متحده و دیگر کشورهای دنیا گسترش پیدا کرد. صاحبان کارخانه‌ها می‌بایست برای کار با ماشین‌آلات، نیروی انسانی استخدام می‌کردند، اما کار با آن دستگاه‌ها به قدرت و تخصص خاصی نیاز نداشت؛ بنابراین کارفرمایان تمایل شدیدی به استخدام کودکان پیدا کردند که نسبت به بزرگسالان دستمزدشان کمتر بود.

استفاده از کودکان به عنوان نیروی کار ارزان از قرن نوزدهم در کارخانه‌جات کوچک و بزرگ آن‌قدر گسترده شد تا آن‌که صدای اقشار مختلف جامعه بلند شد و زمینه برای ایجاد قوانین محدود کننده استفاده از کودکان در سنین پایین مهیا شد.

انگلیس اولین کشوری بود کە قوانینی دربارە کار کودکان وضع کرد. بین سال‌های ۱۸۰۲ تا ۱۸۷۸ میلادی مجموعه قوانینی وضع شد که به تدریج باعث کاهش ساعات کار و بهبود وضعیت کودکان کارگر در محیط کار می‌شد. بر اساس این قوانین، حداقل سن برای کار کودکان نیز افزایش پیدا کرد.

 

عوامل اثر گذار در کار کودکان

موضوع کودکان کار، موضوع نسبتا پیچیده‌ای است و عوامل گوناگونی در آن اثرگذار هستند، ولی با این حال سازمان جهانی کار در مقاله‌ای با عنوان (آینده‌ای بدون کار برای کودکان) دلایل کار کودکان را به سه دسته کلی تقسیم کرده است.

دلایل بی‌واسطه؛ کمبود یا نداشتن پول یا غذا، افزایش قیمت کاالاهای اساسی، مقروض بودن خانواده، شوک‌های خانوادگی همچون مرگ و بیماری سرپرست خانواده،کمبود برداشت محصول، تقاضا برای کارگر ارزان در کارگاه‌های کوچک غیر رسمی، عدم توازن کسب وکار، نبود مدرسە یا وجود مدارسی با سطح کیفی پایین و وضعیت یا مواد درسی نامربوط.

دلایل نهفتە؛ از هم پاشیدگی خانوادەهای گستردە و سیستم‌های حمایت اجتماعی غیر رسمی، والدین تحصیل نکرده‌ی بی‌سواد یا کم سواد، نرخ باروری بالا، انتظارات فرهنگی از کودکان درباره‌ی کار و آموزش، دیدگاه‌های تبعیض آمیز بر اساس جنسیت (به طور مثال برخی از فرهنگ‌ها اعتقاد دارند که پسر باید کار کند تا مرد شود، یا دختر نیاز به تحصیل ندارد چون باید زود ازدواج کند و درنتیجه به جای تحصیل در مدرسه کارهای خانه را انجام می‌دهد تا برای ازدواج آماده شود). وضعیت مالی خانوادە، قومیت، ملیت، مذهب، نژاد، آرزو برای مصرف کالا و استانداردهای زندگی بهتر، احساس فشار کودکان از سوی خانواده.

دلایل ساختاری؛ کاهش درآمد ملی، نابرابری بین ملت‌ه او مناطق مختلف و وضعیت نامطلوب تجارت و کسب وکار، شوک‌های اجتماعی مانند جنگ، بحران‌های مالی و اقتصادی (شوک‌های منفی لزوماً منجر به افزایش کودکان کار نمی‌گردند و همچنین شوک‌های مثبت نیز لزوماً منجر به کاهش کودکان کار نمی‌گردند). مهاجرت، ایدز، تعهدات سیاسی یا مالی ناکافی برای آموزش خدمات اساسی و حمایت اجتماعی (در کشورهای توسعه یافته که بازارهای مالی و اعتباری از نقض کمتری برخوردار هستند، خانواده‌های نیازمند می‌توانند وام‌های دراز مدت دریافت کنند و با آن وام فرزندان خود را به مدرسه بفرستند، این وام در نهایت توسط خود فرزندان بعد از اتمام تحصیلات و ورود به بازار کار بازپرداخت می‌شود). حمکرانی بد و ضعیف، محرومیت اجتماعی گروه‌های حاشیه‌ای،کمبود قانون‌مندی یا عدم تقویت مؤثر آن. (مجموع علل ساختاری منجر به مهاجرت به کشورهای همسایه برای کار با دستمزد بیشتر می‌شود).

 

کودکان کار در ایران

بر اساس آمارهای موجود بیش از ۲۵۰ میلیون کودک (۵تا ۱۴) ساله که معمولا زیر سن قانونی کار می‌کنند، در کشورهای فقیر وجود دارند.

در ایران نیز تعداد کودکان کار به دلایل گوناگون رو به افزایش است اما آمار دقیقی در مورد کودکان کار وجود ندارد؛ زیرا شناسنامه هویتی برای کودکان کار تشکیل نشده و آمارها متنوع و در بسیاری از مواقع متناقض‌اند.

عواملی نظیر گسترش فقر، افزایش تورم، طلاق، بالا رفتن هزینه تحصیل، بحران‌های طبیعی چند سال اخیر (نظیر سیل، زلزله و...)، مهاجرت کودکان کشورهای همسایه و کودکان شهرهای توسعه نیافته به شهرهای برخوردار و وجود چرخه بین نسلی کار از مهمترین عوامل بروز کار کودکان در ایران بوده است.

 طبق آخرین آماری که مقامات ایران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ دادند، تنها در تهران ۱۴ هزار زباله گرد وجود دارد که یک سوم آن‌ها یعنی ۴ هزار و ۷۰۰ نفر کودک هستند.

شهردار تهران می‌گوید حدود نیم میلیون کودک کار در تهران کار می‌کنند که با فقر دست‌ پنجه نرم می‌کنند. تعداد قابل توجهی از این کودکان نیز تابعیت قانونی ندارند. درصدی از آن‌ها در خیابان‌ها مشغول دست‌فروشی یا زباله‌گردی یا فال فروشی هستند. در طرح‌های کوتاه‌مدتی که برای این مسئله طراحی شده اجرا کنندگانی چون شهرداری، سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی بیشتر این کودکان را جمع‌آوری و نگهداری کرده‌اند؛ اما آنچه مشهود است جمع‌آوری مقطعی نمی‌تواند چاره‌ی کار باشد.

با توجه به اینکه در قانون کار ایران، مواردی برای کار کودکان لحاظ شده است؛ اما شواهد گویای آن است که هیچ یک از موارد مندرج شده در قانون کار ایران رعایت نمی‌شوند و علی‌رغم مشاهده‌ی شمار زیادی از کودکان کار که در شرایط نامناسب مشغول به کار هستند، هیچ نهاد یا مقام مسئولی در این خصوص اقدامی انجام نداده‌اند.

این دسته به دلیل حضور دائم در محدوده‌های ترافیکی یا فعالیت در حوزه‌ی بازیافت زباله در معرض خطر هستند و به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شوند.

یکی از مهمترین طبعات جمع‌آوری کودکان از خیابان و تهدید آنان به رد مرز شدن (کودکان افغان) به سرعت جذب شدنشان به کارگاه‌های زیرزمینی با دستمزدهای بسیار کمتر است؛ یعنی هر تهدیدی که درباره کودکان کار در خیابان شود، قریب به اتفاق آن‌ها را وارد کار زیرزمینی می‌کند و از آن‌جایی که این کارگا‌ه‌ها نظارت نشده و ماهیت پنهان دارند باعث رونق و تثبیت کارگاه‌های زیرزمینی می‌شود.

عموماً گسترش تجارت جهانی می‌تواند منجر به افزایش کودک کار در کشورهای فقیر شود. گسترش تجارت، تقاضا برای کالاهایی که این کشورها تولید می‌کنند و در تولید آن مزیت نسبی دارند را افزایش می‌دهد. این کشورها عموماً کالاهایی را تولید می‌کنند که تولیدشان به تخصص و مهارت کمی احتیاج دارد (مانند تولید محصولات کشاورزی، معدنی، فرش، صنایع دستی و ...) افزایش تقاضا برای این کالاها منجر به افزایش تولید آن‌ها می‌شود و برای افزایش تولید کالا، تقاضا برای نیروی کار کم مهارت بالا می‌رود، در نتیجه تقاضا برای استفاده از کودکان در فرآیند تولید بیشتر می‌گردد، زیرا کودکان ارزان‌ترین نیروی کار کم‌ مهارت در دسترس هستند.