جمهوری اسلامی و انقلاب فرهنگی

انقلاب فرهنگی مجموعه اقدامات و پاکسازی‌هایی بود که بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی و سرکار آمدن حکومت جمهوری اسلامی به شکل سرکوبگرانه‌ای در ایران انجام شد و عوامل جمهوری اسلامی استادان و فرهنگیانی کە مخالف سیاست‌های آنان بود را اخراج و یا اعدام کردند.

مژدە کرماشانی

 مرکز خبر- نابرابری‌‌های اقتصادی و اجتماعی، فساد موجود در بین طبقەی حاکم و محدودیت‌های سیاسی از جملە عواملی بودند کە منجر بە قیام خلق‌های ایران، سقوط نظام سلطنتی و  تغییر حکومت شد. در این بین، دانشجویان با اعتراضات خود در داخل و خارج دانشگاه نقش مهمی در پیروزی انقلاب ایفا کردند و دانشگاه‌ها، صحنه تظاهرات و ناآرامی‌های سازماندهی شده دانشجویی ضد نظام سلطنتی بودند. در عوض، دولت امتحانات را لغو نمود و مانع فارغ‌التحصیلی دانشجویان گردید. دانشگاه‌ها عملاً در یکسال منتهی به پایان حکومت سلطنتی بسته بودند. پس از وقوع انقلاب، طیف‌هایی از روحانیون اقدام به حذف چپگرایان، ملی‌گرایان و روشنفکران کە در پیروزی انقلاب نقش داشتند نمودند. بعد از حضور خمینی در ایران و در دست گرفتن امور، اصلاح کردن جامعه و حکومت و در واقع تصفیە حساب با استادان، دانشجویان و اشخاص مخالف حکومت جدید تشدید شد. حکومت جمهوری اسلامی با هدف پاکسازی کسانی کە از دید این حکومت غربزدە محسوب می‌شدند، اسلامی‌سازی دانشگاەهای مدرن و از بین بردن فاصلەی بین دو نظام آموزش عالی مجزای حوزوی و دانشگاهی انقلاب فرهنگی خود را گسترش داد و آزادی‌‌هایی کە در ماەهای اول انقلاب وجود داشت بە تدریج محدود شد.

 

آغاز انقلاب فرهنگی

بعد از بە قدرت رسیدن نظام جمهوری اسلامی دانشگاەها بازگشایی شد و پس از یکسال بە کانون اصلی مخالفان جمهوری اسلامی مبدل شد. سپس شورای انقلاب کە مهمترین نهاد جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب بود مقرر کرد که دانشگاه باید از حالت ستاد عملیاتی گروه‌های گوناگون خارج شدە و برای برچیده شدن دفاتر و تشکیلات سیاسی در دانشگاه‌ها سە روز مهلت دادە شد و اعلام کردند که امتحانات دانشگاهی باید تا ۱۴ خرداد به پایان برسد و از ۱۵ خرداد ۵٩ دانشگاه‌ها تعطیل و هرگونه اقدام استخدامی و مانند آن در دانشگاه متوقف گشته و نظام آموزشی کشور بر اساس موازین انقلابی و اسلامی طرح‌ریزی شود. پس از تعطیل رسمی دانشگاه‌ها، خمینی  در روز ٢٣ همان ماە فرمانی مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر و بە مدت دو سال دانشگاەها تعطیل و هزاران استان و دانشجو اخراج شدند.

بعد از دستور خمینی کە نقشی کلیدی در شتاب گرفتن روند انقلاب فرهنگی داشت و اقدامات انجام شدە بخشی از برنامەی مبارزە با فرهنگ غرب در ایران محسوب شدە و یکی از اهداف آن وحدت حوزەی علمیەی قم و دانشگاە بود. در طی این دوران محتوای بسیاری از کتاب‌های درسی و علمی طبق دیدگاه موجود شورای انقلاب فرهنگی، مورد بازبینی قرارگرفت. در طی این دوران محتوای بسیاری از کتاب‌‌های درسی و علمی طبق دیدگاە موجود شورای انقلاب فرهنگی مورد بازبینی قرار گرفت و دیدگاەهای موسوم بە چپ و لیبرال از دانشگاە حذف شد و تغییراتی با هدف اسلامی کردن دانشگاە و اجرای شریعت اسلامی اعمال گردید کە در نتیجەی آن بسیاری از فرهیختگان  ایران را ترک کردند.

 

تشنج در دانشگاەها و آغاز خشونت

در  ۲۶ فروردین سال ۵۹  هاشمی رفسنجانی عضو وقت شورای انقلاب، برای ایراد چند سخنرانی به تبریز رفت و در سالن دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز به سخنرانی پرداخت، پس از پایان سخنرانی قرار شد در مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه به پرسش‌های دانشجویان پاسخ دهد ولی اجتماع دانشجویان به تشنج کشیده شد و هاشمی رفسنجانی به دلیل آشفته شدن جلسه، بدون شرکت در جلسه سخنرانی بعدی دانشگاه تبریز را ترک کرد.

در پی وقوع این حادثه دانشجویان موافق نظام جمهوری اسلامی در تبریز به ساختمان مرکزی دانشگاه رفتە و مسئولان و کارکنان ساختمان مرکزی را بیرون کرده و آنجا را به تصرف خود درآوردە و  اعلام کردند تا زمانی که انقلاب فرهنگی انجام نشود و پاکسازی در سطوح دانشجویی، اعضای هیات علمی و کارکنان دانشگاه صورت نگیرد، ساختمان مرکزی را ترک نخواهند کرد.

اعلام تعطیلی دانشگاه‌ها با موافقت‌ها و مخالفت‌های فراوانی مواجه شد. از جمله ۲۷ فروردین سال ۵۹ درگیری‌هایی بین مدافعان و مخالفان تعطیلی دانشگاه‌ها در دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) رخ داد. در همین حال دکتر حسن حبیبی، وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی اعلام کرد که دانشگاه ها باید تا آخر سال به کار خود ادامه دهند و پس از آن اگر کاری لازم باشد انجام خواهد شد.

با وجود این جو تنش و التهاب همچنان در دانشگاه‌ها بالا بود، به طوری که شورای انقلاب طی اطلاعیه‌ای در خصوص وقایع دانشگاه‌ها اعلام کرد کسانی که دلشان برای انقلاب اسلامی نمی‌تپد و درک دیگری از دانشگاه دارند با ایجاد بحران در امور دانشگاهی و تبدیل آن به ستاد عملیات سیاسی تفرقه‌آور مانع دگرگونی بنیادی دانشگاهی شده و باعث نارضایتی همه علاقه‌مندان به تعلیمات عالیه متعهد گردیده‌اند.

تحرکات و درگیری در موسسات مختلف آموزش عالی از جمله مدرسەی عالی بیمه، مدرسەی عالی متحدین (دانشکده دختران)، موسسه آموزش عالی تکنولوژی انقلاب، موسسەی هنرهای تزئینی، دانشکدەی پزشکی فیروزگر، مدرسەی عالی کامپیوتر، تصرف مدرسه عالی اراک، اشغال دانشکده کشاورزی زنجان، تصرف دانشگاه کرمان و حوادث دانشکدەی علوم اقتصادی و اجتماعی بابلسر شرایطی را فراهم آورد که منجر به صدور اعلامیه دوم شورای انقلاب شد. دانشجویان و مردمی که دست به تصرف دانشگاه‌ها زده بودند خواستار «تصفیه و پاکسازی عناصر ناباب» در محیط آموزشی دانشگاه ها شدند.

 

بیانیەی دوم شورای انقلاب

شورای انقلاب در بیانیەی دوم خود تصریح کرد دانشگاه‌ها تا پایان روز اول اردیبهشت تعطیل است و مردم و دانشگاهیان و دانشجویان باید دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی را ترک کردە و اعلام کردند: تصمیم شورا در مورد برچیدن ستاد‌ها در دفاتر سیاسی گروه‌های مختلف شامل تمام مراکز، دفترها و اتاق‌هایی است که به نحوی به گروه‌ها مربوط می‌شود و کتابخانه‌ها و دفترهای هنری، ورزشی و نظایر این‌ها را شامل می شود. شورا از همه مردم خواست تا آمادگی خود را برای اجرای این تصمیمات حفظ کنند و در عین حال برای آسان کردن کار تخلیه ستادها از تجمع در حول و حوش دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی خودداری کنند و  بدیهی است در هر لحظه که شورای انقلاب لازم بداند با یک پیام رادیویی از مردم خواسته می‌شود که همراه رئیس جمهوری و شورای انقلاب به دانشگاه‌ها بروند.

 در پی بالا گرفتن فضای تشنج، بسیاری از دانشگاه‌های ایران با اوج گرفتن درخواست انجام انقلاب فرهنگی تصرف شد. اشغال دانشگاه مشهد و دانشگاه شیراز توسط برخی از دانشجویان و گروه‌هایی از مردم، اشغال دانشکده علوم بانکی که با ضرب و شتم صورت پذیرفت و نیز زد و خوردهای وسیع در دانشگاه تربیت معلم تهران از حوادث مهم زمینه‌ساز انقلاب فرهنگی بود. خودداری برخی گروه‌ها از تخلیه مقرهای خود درگیری‌های گسترده‌ای به بار آورد که حدود ده روز در سراسر ایران به طول انجامید. بعد از این درگیری‌ها دانشگاه‌ها یکی پس از دیگری به کنترل دانشجویان و حوامل جمهوری اسلامی درآمد و آنچنان که شورای انقلاب اعلام کرد، دانشگاەها از پانزدهم خرداد ماه به مدت نامعلومی تعطیل شدند.

پایان کار دانشگاه‌ها در خرداد ۵۹ و آغاز فعالیت‌های ستاد انقلاب فرهنگی منجر به اجرای طرح‌ها و برنامه‌هایی مانند تشکیل جهاد دانشگاهی، تدوین برنامه‌های آموزشی جدید، ادغام و انحلال برخی از دانشگاه‌ها، بررسی مدیریت دانشگاه‌ها، تدوین لایحه تربیت مدرس، تامین گزینش استاد، تشکیل مرکز نشر دانشگاهی، تشکیل کمیته اسلامی کردن دانشگاه‌ها، طرح اعزام محصل به خارج و طرح تقسیم مناطق آموزشی و هماهنگی با تقسیمات کشوری شد.

در شهریور ماه سال ۶۲ با توجه به سخنان خمینی مبنی بر لزوم ترمیم و تقویت ستاد و مخصوصاً حضور مسئولین اجرایی در آن، به دنبال نامه رییس جمهور وقت، طی نامه‌ای به پیشنهاد رئیس‌جمهور مبنی بر ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی پاسخ داد و بعد از بازگشایی دانشگاەها ستاد بە فعالیت خود ادامە داد و اواسط آذرماه سال ۱۳۶۴  خمینی، روسای سه قوه و تعداد دیگری از مسئولان امور و اندیشمندان فرهنگی ایران را به جمع اعضای ستاد افزود و به این ترتیب ستاد انقلاب فرهنگی پس از حدود ۵ سال فعالیت، این بار تحت عنوان شورای انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرد.

از سال ١٣۵٩ ، ایران از طریق دو دور قبلی انقلاب فرهنگی، اول در سال‌های ١٣۶٠-١٣۶۵در زمان  خمینی و دوم در سال‌های ١٣٨۵-١٣٨٩در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، سعی در کنترل دانشگاه‌ها داشته است. شورای اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها که زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی است، دستگاه اصلی ناظر بر این طرح بوده است. اخراج دانشجویان و اساتید دانشگاه از سال ١٣۵٩ انجام شده است. در جریان انقلاب فرهنگی اول، تقریباً ۵٠٠٠٠ دانشجوی مخالف جمهوری اسلامی  اخراج شدند و بیش از یک سوم اعضای هیئت علمی به دلیل سرکوب سیاسی یا اخراج یا مهاجرت کردند.

 

تداوم انقلاب فرهنگی بعد از جنگ تحمیلی و محروم‌شدن اشخاص مخالف جمهوری اسلامی

این در حالی است که جمهوری اسلامی با ایجاد نظام سهمیه‌بندی، پذیرش مربیان و دانشجویان حامی نظام را تسهیل کرده است. تقریباً ٧٠ درصد از کرسی‌های دانشگاه به دانشجویان دارای صلاحیت سهمیه، از جمله افراد یا اعضای خانواده با «ایثارگران» یا سازمان‌های مختلف بسیج اختصاص دارد. علاوه بر این، رژیم نیازمند تفکیک جنسیتی و اعمال پلیس اخلاقی، حذف کتب درسی با محتوای غیراسلامی یا فلسفه مادی و ترویج مطالعات اسلامی خود در همه رشته‌ها است.

شورای انقلاب در سال ١٣٩٢ «سند دانشگاه اسلامی» را تصویب کرد که در آن اهداف و راهبردهای جدیدی برای اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها ترسیم شد. اما این سند در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به دلیل عدم اعتماد دولت به پروژه اسلامی سازی به طور کامل اجرا نشد. به عنوان مثال، روحانی در مقطعی این پروژه را به تمسخر گرفت و گفت: «هیچ ریاضی، فیزیک و شیمی اسلامی وجود ندارد... با گذاشتن قرآن در محفظه دستکش ماشین، آن ماشین اسلامی نمی‌شود». طبق دستورات شورا، دانشجویان معاند فعال باید از تحصیلات تکمیلی منع شوند، اما در سال ٢٠١٩، دولت روحانی لایحه‌ای را برای تسهیل بازگشت دانشجویان محروم سیاسی به دانشگاه‌ها به مجلس فرستاد.

با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی در سال ١۴٠٠، لایحه اصلاحات را به عنوان اولین گام برای به دست گرفتن کنترل مجدد دانشگاه‌ها و از سرگیری پروژه اسلامی‌سازی پس گرفت. این جابجایی حتی در اولین مبارزات انتخاباتی وی برای ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶ نیز بخشی از برنامه وی بود. به گفته رئیسی، دانشجویان نباید از دین و اخلاق جدا شوند. از این رو وی از تشکل‌های دانشجویی، استادان، کارکنان دانشگاه و تک تک دانشجویان خواست تا به دولت در پیگیری طرح اسلامی‌سازی کمک کنند.

موج سوم نیز مانند موج‌های قبلی انقلاب فرهنگی، شاهد اخراج اساتید و دانشجویان دگراندیش و تلاش برای تشویق به استخدام افراد حامی نظام به‌ویژه در علوم اجتماعی و انسانی بود. استفاده از اساتید بسیجی درست همان چیزی است که معاون سیاسی سپاه از دولت رئیسی خواسته بود. وی اظهار کردە بود دولت رئیسی فرصت طلایی را برای نظام فراهم می‌کند تا دانشگاه‌ها را اسلامی کند، زیرا ناهنجاری‌ها و مشکلات امروز در ایران به دلیل اصلاح نشدن دانشگاه‌هاست و این بار باید این کار انجام شود.

اسلامی کردن دانشگاه‌ها بخشی از طرح بزرگی است که خامنه‌ای برای دهه‌ها از آن حمایت می‌کرد. بر اساس دیدگاه او، زمان آن فرا رسیده است که یک جامعه و تمدن اسلامی به طور کامل ایجاد شود. از سال ١٣٩٨ و همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب، او با قرار دادن پیروان رادیکال و جوانان خود در مناصب غیر منتخب مانند نمایندگان دانشگاه، فعالانه به ایجاد حکومت اسلامی کمک کرده است.

از یک منظر، با توجه به اینکه دو موج قبلی انقلاب فرهنگی، خودمختاری دانشگاه‌های ایران و متعاقباً کیفیت آموزش ارائه شده، به‌ویژه در علوم انسانی و اجتماعی را از بین برد، چنین اقداماتی معکوس به نظر می‌رسد. در نتیجه، دانشگاه‌های ایران به طور مداوم در رتبه پایین‌تری نسبت به سایر کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی قرار دارند. این کاهش با وجود افزایش گسترده تعداد دانشگاه های ایران (از ٢٢ به بیش از ۶٠٠) و دانشجویان (از ١٧۵٠٠٠ به ٣٢٠٠٠٠٠) از سال ١٣۵٨ اتفاق افتاده است.

کاهش کیفیت آموزشی و افزایش سرکوب اجتماعی و سیاسی منجر به مهاجرت گسترده دانشجویان و اساتید شده است. در نتیجه، تصور می‌شود که ایران یکی از بالاترین نرخ‌های فرار مغزها را در جهان تجربه کرده است و هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیل کرده و ماهر را به کشورهای دیگر از دست می‌دهد. به گفته محمد وحیدی، نایب رئیس اول کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، ایران یکی از کشورهایی است که در بین ۹۸ کشوری که نخبگان خود را با مهاجرت از دست داده اند، بالاترین آمار را دارد. به همین ترتیب، دیده‌بان مهاجرت ایران اخیراً دریافت که ٣٧ درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانش‌آموزی و ٢۵ درصد از اعضای بنیاد نخبگان کشور را ترک کرده‌اند و ١۵ درصد از دانش‌آموزانی که در بین ١٠٠٠ نفر برتر کنکور سراسری رتبه‌بندی شده‌اند.

انتخاب رئیسی و انحصار قدرت او در دست تندروها تنها میل به مهاجرت را افزایش داده است. بر اساس گزارشی که اخیرا درباره دارالترجمه‌ها در ایران منتشر شده است، «تعداد درخواست‌ها برای ترجمه اسناد در سال گذشته در مقایسه با ده تا پانزده سال قبل بسیار افزایش یافته است» با اشاره به مدارک هویتی، مدارک آموزشی و سایر مطالب. نیاز در هنگام جابجایی برای محدود کردن خروج نخبگان، دولت هزینه‌های ترجمه اسناد رسمی محضری را افزایش داد. علاوه بر این، از ترس فرار مغزها ، رژیم از دانشگاهها خواست که ریز نمرات انگلیسی برای دانشجویان صادر نکنند و اساتید را تشویق کرد که توصیه نامه برای دانشجویانی که قصد دارند برای دانشگاههای خارجی درخواست دهند، ننویسند.

علیرغم همه آن سیاست‌های محدودکننده، میل به مهاجرت در میان دانشجویان و اساتید قوت گرفت نه تنها به دلیل سرکوب سیاسی، بلکه به این دلیل که ایرانیان امید خود را برای اصلاحات معنادار از دست دادەاند و اکنون نسبت به آینده کشور خود هراس دارند. با عبرت گرفتن از تاریخ جمهوری اسلامی، موج سوم انقلاب فرهنگی در ایجاد نظام دانشگاهی مطیع و تربیت دانشجویان فداکار عقیدتی ناکام خواهد بود. در عوض، با اخراج باهوش ترین ذهن‌ها از نهادهای ملی و متقاعد کردن آنها به خروج از ایران، هزینه گزافی برای ایران خواهد داشت.