حیران خانم دنبلی؛‌ زن ناشناخته‌ی شعر ایران

حیران خانم دونبولی اگر چه چندان شناخته‌شده نیست، اما در برخی از کتاب‌ها و مجلات اطلاعاتی در مورد او یافت می‌شود.

 

 

مرکز خبر – حیران خانم (۱۷۹۰، نخجوان – ۱۸۴۸، تبریز) دنبلی شاهر اهل ایران در قرن ۱۸ میلادی و نیمه‌ی اول قرن ۱۹ میلادی بود. این شاعر کورد از طایفه‌ی بزرگ دنبلی‌ و تیره‌ی کنگرلو است.

حیران خانم این شاعر کورد از قبیله‌ی معروف دنبلی کوردها و تیره‌ی کنگرلوی خوی است. دختر کریم خان کنگرلوی دنبلی که حاکم و از فرمانروایان خوی و همچنین شاعر نامدار قرن سیزدهم هجری قمری است. از زندگی و شرح حال وی اطلاع دقیقی در دسترس نیست و هر چه از او به نگارش درآمده، به دست نویسندگان و محققین متناقض می‌باشد. حیران ظاهرا تخلصی برای او بوده نه نام اصلی او.

وی مجموعه‌ای متشکل از پنج هزار بیت و شعر به زبانهای کوردی، فارسی و آذری را به یادگار گذاشت. متولد نخجوان،‌ مدتها در اورمیه زندگی کرده و سپس به تبریز نقل مکان کرد. اگرچه درباره‌ی تاریخ تولد و مرگ او چیزهایی گفته می‌شود، اما واقعیت مشخص نیست. تنها مورد شناخته شده آن است که در حدود دهه ۱۸۳۱ زندگی می‌کرده است. از زندگی و سرگذشت حیران خانم اطلاعات کمی در دست است. با این حال، همه در این زمینه همفکرند که حیران خانم از قبیله دنبلی بوده و ساکن شهر خوی هستند. مقاله‌ای در مورد حیران خانم در هفتاد و دومین شماره روزنامه‌ی آرمانج در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. طبق برخی اسناد، حیران در شهر نخجوان متولد شد و دوران کودکی و جوانی خود را در روستای خانقاه سرخ (خانقاه سور) در ارومیه گذراند.

وی در منطقه‌ی خوی و ارومیه شعرهای بسیاری به زبان‌های فارسی، آذری و کوردی دارد. به غیر از شعرهای حیران خانم، سه دیوان باقی مانده است که گفته می‌شود هنوز به چاپ نرسیده است. وی در بسیاری از شعرهای خود بیان می‌دارد که آنها از قبیله دنبلی هستند و سالها بر منطقه‌ی سلماس و خوی حکومت کرده‌اند. گفته می‌شود که در دیوان شعر حیران خانم حدود پنج هزار بیت کوردی، فارسی و ترکی وجود دارد. بیشتر شعرهای او درباره‌ی عباس میرزا قاجار (معاون سلطان)، مادر و خواهرش بود. یکی از شعرهای وی به شرح زیر است:

این مهر منوّر است یا دوست          این ماه نو است یا که ابروست

مار است سر خزینه خفته              یا اینکه به دوش مار گیسوست

چوگان فلک به روی ماهست        یا در رخ دوست حلقه‌ی موست

این چشم بود که برده دل‌ها         آهوی ختن و یا که جادوست

این حقته لعل یا که سیم است       یا غنچه و یا لب سخنگوست

در است و صدف و یا که دندان      با آنکه به رشته‌ی کرده لؤلؤست

بدگویی دشمنان بی‌دین               سهلست مرا چو پار خوشخوست

گفتم برسم به وصل دلبر             چه فایده عمر در تکاپوست

این طور فکندن تو از چشم          حیران غریب را نه نیکوست

حیران خانم همچنین در برخی از اشعار خود توجهش را به دنبلی‌ جلب می‌کند. طبق برخی منابع، نیاکان وی به دلیل مشکلات و اختلافات درون قبیله دنبلی قبیله‌ی خود را ترک کرده و به مکان‌ها و مناطق دیگری نقل مکان کردند. این ممکن است به این دلیل باشد که موارد مختلفی در مورد وجود این زن مشهور گفته می‌شود یا اطلاعات پیچیده‌ای در مورد او نوشته شده است.

شعر دیگر او نیز چنین است:

حال ما را که کند عرش به جانانه‌ی ما                    شود آگاه ز حال دل دیوانه‌ی ما

جرعه نوشیم ز خُمخانه‌ وصل رخ او                سر بر افلاک کشد ناله‌ی مستانه‌ی ما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هرگز از بزم وصالش دل ما شاد نشد                گویی از باده‌ی غم سیر شده پیمانه‌ی ما

گاه بر سینه‌زنان گاه به سر خاک‌کنان                شده از روز ازل پنجه‌ی غم شانه‌ی ما

حال عالم به غم و محنت ما می‌سوزد              رحم بر ما نکند آن بت فرزانه‌ی ما

شده مشهور جهان حال دل اما چکنم               ندهد دلبر ما گوش بر افسانه‌ی ما

مهر تو ذره منم چون شود از راه کرم                بر نه افلاک رسد پایه‌ی کاشانه‌ی ما

این شرف گر به من زار میسر گردد                   گر بیایی مه من لحظه‌ای بر خانه‌ی ما

لال شد از ستمش بلبل طبع حیران               سوخت در آتش شوقش پر پروانه‌ی ما

 

حیران خانم ذهنی باز و تفکری غنی بوده است، او در نوشتن و بیان تقریباً انواع شعرها خلاق بوده است. محققان بر این باورند که حیران خانم دونبولی از قدرت و غنای زیادی در نوشتن شعر برخوردار بوده است. همچنین وی در شعرهای خود به مشکلات زندگی، مشکلات اجتماعی، دردها و نگرانی‌های مردم توجه می‌کند. گفته می‌شود که دیوان حیران خانم شامل ۴۵۰۰ بیت است.

ارزش حیران دنبلی به عنوان یکی از موفق‌ترین زنان شاعر در دوره‌ی قاجاریه، از آن است که در جامعه‌ای که اغلب زنان بی‌سواد بودند و محدودیت‌های فراوانی برای زنان وجود داشت، به جهان شعر روی آورد، دیوانی دو زبانه در قالب‌های مختلف شعری سرود، به سبک بازگشت ادبی تمایل داشت و غزل‌هایی به شیو‌ی وقوعی و واسوختی سرود، اشعار شاعران بزرگ را استقبال یا تضمین کرد ولی اشعار شخصی و زنانه بسیاری هم دارد. این اشعار دیدگاه زنی شاعر درباره‌ی عشق و زندگی را در دوره‌ی قاجاریه نشان می‌دهد که به سهم خود شناخت ما را از وضعیت اجتماعی و فرهنگی زن درآن زمان و شعر زنانه فارسی بیشتر و دقیق‌تر می‌کند. پژوهش انجام شده نشان می‌دهد که حیران اغلب قالب‌های شعری را آزمود. زمینه‌ی معنایی شعر او مدح و وصف و شکایت از روزگار و سرنوشت ناگزیر است. محتوای شعر او غنایی و حاصل احساس و عاطفه‌ی یک زن است. با تصحیح دیوان و تحلیل اشعار حیران سهم و جایگاه این شاعر در تاریخ شعر زنان بی‌گمان مشخص‌تر خواهد شد.

یکی از بیت‌های وی چنین است:

چه کنم باز فتادم دگر از یار جدا                       بلبل زار صفت از گل و گلزار جدا

ای فلک ناله‌ی من خانه خرابت سازد               که مرا کردی تو از یار، دگر بار جدا

خون ز بهر من غمدیده‌ی هجرا ریزد                باد سیار جدا، ابر گهربار جدا

به رغم فرقت من ناله کشد در گلشن               بلبل زار جدا، خار ستمکار جدا

همه بر حسرت من گریه کند شام و سحر         یار غمخوار جدا دشمن خونخوار جدا

در همه حال خرد است جدایی ز رقیب            حیف باشد نشود یار ز اغیار جدا

آه حیران چه سازم من از این محنت و غم        کرد از یار مرا گردش غدار جدا

 

حیران خانم در شعر نوشتن بسیار ماهر بود و یکی از مشهورترین شعرهایش و در گذر از منابع تاریخی وجود داشته، این است؛‌

میان جمله مهرویان تویی، سردفتر خوبان

رخت چون گوی خورشید و زلفت مانند چوگان

جمالت همچون گلشن، چو گلشن خوبی

خوبی خوبی یوسف، چه یوسفی یوسف کنعان

چو چشم تو ظالم، چه ظالم، ظالم کافر

چه کافری، کافر رهزن، چه رهزن، رهزن ایمان

بود حیران تو را عاشق، چه عاشق، عاشق بی‌دل

چه بیدل، بیدلی واله، چه واله؟ واله‌ی حیران