تنبور، تارهایی که آزادی مینوازند
در سرزمینی که زن بودن خود تابوییست، دستانی زنانه تنبور مینوازند؛ سازی ظاهراً بیخطر که لرزه بر پایههای مردسالاری انداخته. چرا نوای یک ساز ساده، چنین هراسانگیز شده است؟

نسیم احمدی
کرماشان- در طبیعت تنیده شده در پیچ و خم کوههای کرمانشاه، زنانی وجود دارند که با وجود خفقان و سکوتی که مردسالاری بر زنان تحمیل کرده، تنبور مینوازند و رها از هر سرکوب و سکوتی، نوای آزادی سر میدهند. اما چرا تنبور نمادی از آزادیخواهی بسیاری از زنان کرمانشاه شده است.
زن، محصور در چهارچوبهای خدمت
زنان در تمام دوران همیشه محکوم بودهاند که در حاشیهترین و تاریکترین جاهای زندگی حضور داشته باشند و هر چیزی که به آنها اندکی قدرت و یا استقلال دهد برای آنها منع شده باشد. وظیفه زنان در جامعه تنها خدمت و اطلاعت تعریف شده است و هر کار دیگری هم که مجزا از خانهداری انجام دهند به نوعی باید به یک کار زنانه که مردان آنرا از پیش تعیین کردهاند ختم شود. در جامعه زن تنها میتواند مشغول خانهداری، همسر داری و بچهداری باشد و کلیه فعالیتهایش نیز باید در همین راستا برنامهریزی شود چرا که زن به تعریف مردان جز وظایفی از پیش تعیین شده، حق ندارد فعالیت دیگری داشته باشد. البته گاهی نظام مردسالاری به زنان اجازه فعالیت دیگری هم مانند کار خیاطی، آرایشگری و... هم میدهد که تنها دلیل آن این است که در این مشاغل، زن در یک اتاق حبس میشود و تنها با زنان در ارتباط است و در نهایت این فعالیت نیز نوعی خدمت زنانه است که زن قرار نیست هیچگونه استقلال مالی داشته باشد و یا جایگاهی کسب کند. حال با تعاریف بالا تصور کنید ناگهان چنین زنی کاری انجام دهد که نه خدمت به مرد است و نه یک کار زنانه از پیش تعریف شده، بلکه فعالیتی است که به زن جایگاه و موجودیت میدهد چرا که این کار تنها در جهت جایگاه دادن به خود آن شخص است و قرار نیست نتیجهای در جهت رضایت کسی حاصل شود و آن کار داشتن یک ساز و نواختن آن است.
ساز زنانهای که برای مردان خطرناک است
مردسالاری تلاش میکند که همیشه فعالیت زنان در جهت حاصل شدن نتیجهای برای مردان باشد. غذا پختن زنان در جهت سیر نگه داشتن مردان، زاد و ولد در جهت ادامه نسل، سلب استقلال زنان جهت تحت فرمان ماندن آنها و هزاران مثال دیگر که تنها در جهت منافع مردان است. اما زنی که موسیقی بیاموزد و سازی بنوازد میتواند یک تهدید جدی برای مردان باشد چرا که فعالیتی است که جز جایگاه دادن به زن نتيجهای برای مردان ندارد.
سحر و جرقهای که شعلهور شد
سحر مغان پناه(اسم مستعار) از تجربهاش از آموختن تنبور چنین میگوید: «پس از زلزله کرمانشاه در سال ۹۶ گروهی تنبور نواز مرد و زن به روستای ما آمدند و شروع به تنبور نوازی کردند. این اولین بار بود که از نزدیک میدیدم زنی، سازی به دست گرفته و میتواند آن را بنوازد. همیشه فکر میکردم زنانی که بسیار ثروتمند و از خانوادههای اصیل هستند میتوانند سازی بنوازند و یا اجرای موسیقی داشته باشند. در طول تنبور نوازی آنها گریه کردم و این گریه به خاطر این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. بعد از اجرا با آن دختر دوست شدم و با وجود مخالفتهای شدید خانواده، ساز تنبوری از طریق همان دختر تهیه کردم و نواختن تنبور را آغاز کردم و در کمتر از یک سال کاملا نواختن آن را یاد گرفتم. شروع تنبور نوازیام با چالشهای بسیاری بود و مردم پشت سرم حرف های زیادی میزدند اما کم کم دخترهای دیگر هم در روستا دورم جمع شدند و علاقهمند شدند که یاد بگیرند و کم کم مردم به کار من علاقهمند شدند تا جایی که حتی مردها هم اجراهای ما را نگاه میکردند. حالا بعد از سالها توانستهام به ده ها دختر در روستایمان تنبور بیاموزم و آن ها را با این حس زیبا آشنا کنم. تنبور باعث شد ما دختران روستا دور هم جمع شویم و یک کار گروهی انجام دهیم. اگر بخواهم در یک جمله تنبور را توصیف کنم میتوانم بگویم تنها چیزی است که ما دختران در این روستا صاحب واقعی اش هستیم و هیچکس نمیتواند آنرا از ما بگیرد.»
انقلاب دختران یک روستا
نواختن ساز توسط گروهی از دختران یک روستا که در فضایی کاملا سنتی زندگی میکنند نوعی ایستادگی در برابر بایدهای تعیین شده توسط مردان تلقی میشود که چهارچوب های مردسالاری را در هم شکسته است. اینکه تعدادی دختر در یک محفل دور هم جمع شوند و چیزی فراتر از بچه و شوهر داری به یکدیگر آموزش دهند در واقع شروع تغییرات بزرگ دیگری است که میتواند آغازگر فعالیتهای دیگری هم باشد.
تغییرات، با حضور بیگانه آغاز میشود
جمیله مشیرزاده(اسم مستعار) فعال اجتماعی ساکن تهران در این باره میگوید: «در طول سالها فعالیتم در مناطق مختلف یک موضوع برای من بارها اتفاق افتاده است و آن هم این است که شروع کننده بسیاری از تغییرات در یک سری مناطق حتما باید یک عامل خارجی باشد چرا که مردم از اینکه خودشان یا اطرافیانشان آغاز کننده باشند هراس دارند. دیدن این صحنه از نزدیک که دختری غریبه وارد یک روستا میشود و سازی را مینوازند یک نوع تابوشکنی برای مردم روستاست چرا که یک عامل بیرونی محرک یک تغییر شده است که حالا افراد تحت تاثیر قرار گرفته با وحشت کمتری میتوانند پیرو او باشند. اگر سحر خود آغازگر آموزش تنبور در آن روستا بود قطعا از ترس آبرو و حرف مردم پس از مدتی کار او متوقف میشود.
اما چون یک عامل بیرونی آغازگر و در هم شکننده تابوها بوده است بنابراین مسیر استقبال از این تابو شکنی برای دخترهای دیگر هموارتر شده است. به طور کلی میخواهم بگویم فعالیت های اجتماعی میتوانند در تغییر بسیاری از شرایط حاکم بر نحوه زندگی زنان موثر باشند.»
زن، آزادی و میل همیشگی به رهایی
تمایل به رهایی از قوانین از پیش تعیین شده در وجود هر انسانی وجود دارد؛ انسان ذاتا یک موجود طالب آزادی است و پیرو هر مسیری است که او را به اندکی رهایی برساند. میل به آزادی در زنان بیشتر است چرا که در طول سالها حاکمیت مردان بر جامعه هر قوانینی که تعیین شده نخست منافع مردان را درنظر گرفته است و در واقع زنان را به حاشیه رانده و آنان را از فعالیت های مختلف زیادی منع کرده است.
اینکه سحر تحت تاثیر یک زن دیگر تصمیم گرفته تنبور بیاموزد و توانسته تنبور را به دختران دیگری آموزش دهد و آنان را تشویق به انجام این فعالیت کند در واقع نوعی میل به آزادی و رهایی است چرا که این فعالیت به آنها نوعی موجودیت میدهد که در نوع خود در بین تمام کارهایی که در طول زندگی خود انجام دادهاند بینظیر است.
انقلابی در پنجاه سالگی
الهه مشیری(اسم مستعار) مربی آموزش تنبور در کرمانشاه میگوید: «اگر از دختران جوان بگذریم، زنان بسیاری در سنین بالای ۴۰ سال طالب یاد گرفتن تنبور هستند چرا که بسیاری از این زنان هیچگاه در هیچ فعالیتی حضور نداشتهاند و حال موسیقی باعث شده از فضای زن خانه بودن خود بیرون بیایند و در جایگاه جدیدی قرار بگیرند. تنبور در کرمانشاه و بسیاری از مناطق مقدس است و همین مسئله تقدس باعث شده زنان با آسایش بیشتری و به دور از فشارهای خانواده بتوانند این ساز را دنبال کنند و حتی در جشنوارههای مختلف در شهرهای دیگر شرکت کنند. من زنان بسیاری را تعلیم دادهام که توانستهاند در مسابقات مختلف مقامی کسب کنند و از آنها در رسانهها نام برده شود. چنین زنانی قطعا میتوانند الگوهای از رهایی فارغ از سن باشند چرا که در جامعه ما زنی که نزدیک به ۵۰ سال سن دارد فقط باید وظایف مادرانه و همسر داری خود را به جای بیاورد اما وقتی زنی در این سن سازی به دست میگیرد و مینوازد قطعا انقلابی عظیم است.»
تنبور، پژواک سرکوبشدگان
با وجود فشارهای حاکم از سوی سیستم مرد سالار، در نهایت زنان راهی برای ایستادگی و به چالش کشیدن قوانین مردانه خواهند یافت و آنچه که زنان بسیاری را در کرمانشاه به سوی تنبور نوازی سوق میدهد همان مسئله ایستادگی در برابر معیارهای از پیش تعیین شده مردانه است که زنان را جز در جایگاه و چهارچوبی مطیع پرور، جای دیگری تصور نمیکند. اما در نهایت آنچه که این زنان کرمانشاهی را به نواختن تنبور واداشته است همان صدای مشترک زنانی است که سالها در سایهی خفقان مردانه خفته بود و حال از طریق تارهای تنبور به صدا در آمدهاند و نوای آزادی سر میدهند.