روژآوا در تنگنای کمپ‌های داعشی بخش(۱)

روژآوا، پس از نقش کلیدی در شکست داعش، امروز زیر فشار بحران کمپ‌های داعشی، انزوای سیاسی و جنگ روایت‌ها قرار دارد؛ بحرانی که ناکامی عدالت بین‌المللی را آشکار می‌کند.

شیلان سقزی

مرکز خبر- در شرایطی که کمتر از چند سال از جنایات فاجعه‌آمیز تروریسم اسلام‌گراها در روژآوا می‌گذرد، نه تنها حمایتی نسبت به آنها شکل گرفته، بلکه جبهه مقاوم و ضدتروریستی روژآوا که اصلی‌ترین نیروی مقابله با این تهدید بوده، اکنون از هر سو تحت فشار است و همزمان، سازمان‌های حقوق بشری وابسته، رسانه‌های عربی و فارسی با جنگ رسانه‌ای هدفمند، سعی در مخدوش کردن تصویر روژآوا کرده و مسئولیت دفاع و حمایت از این جبهه مقاومت را نادیده می‌گیرند. این تناقض آشکار، نشان‌دهنده بازی‌های قدرت و سیاست‌های پنهانی است که به جای عدالت و حقیقت، منافع ژئوپلتیک را در اولویت قرار می‌دهد.

این گزارش دنبال بررسی و تحلیل جامع وضعیت سیاسی، اجتماعی و امنیتی روژآوا است، با تمرکز ویژه بر چالش‌ها و تناقضات موجود در حمایت قدرت‌های جهانی، نقض حقوق بشر، فشارهای دیپلماتیک و رسانه‌ای علیه این منطقه خودگردان کوردها است. همچنین هدف گزارش ارائه چشم‌اندازی انتقادی درباره نقش بازیگران بین‌المللی، تأثیر سیاست‌های امنیتی، حقوقی و راهکارهای برای حمایت از عدالت، امنیت و حقوق انسانی در این بحران پیچیده است.

 

        

 

روژآوا؛ زندانبانی ناخواسته در نظم جهانیِ تبعیض

نگهداری از خانواده‌های داعشی چند ملیتی در کمپ‌های روژآوا نه یک انتخاب، بلکه محصول اجبار ساختاری و واگذاری مسئولیت توسط دولت‌های ملی و نهادهای بین‌المللی است. درحالی‌که بسیاری از اعضای داعش و خانواده‌هایشان تابعیت کشورهای اروپایی، عربی، یا آسیایی را دارند، این کشورها با بی‌عملی عامدانه از پذیرش مسئولیت حقوقی خود سرباز می‌زنند. این وضعیت، نقاب اخلاقیِ نظم بین‌الملل را کنار می‌زند، یعنی عدالت و امنیت تا جایی مطالبه می‌شود که هزینه‌اش بر دوش دیگری بیفتد.

برای روژآوا که هنوز از سوی هیچ دولت یا نهادی به رسمیت شناخته نشده، تبدیل‌شدن به نگهبان هزاران زن و کودک چند ملیتی مرتبط با داعش، فشاری عظیم امنیتی، اخلاقی و اقتصادی است. از نظر حقوق بین‌الملل هم این وضعیت با «اصل برابری تابعیت»، «حق محاکمه عادلانه» و «ممنوعیت مجازات جمعی» در تضاد است، اما چون در وضعیت فعلی روژآوا بازیگری غیررسمی است، بار «حکمرانی خاکستری» را بدون دسترسی به منابع رسمی به دوش می‌کشد.

از سوی دیگر این کمپ‌ها به «مناطق تعلیق» بدل شده‌اند، جایی که قوانین جهانی نه اجرا می‌شوند و نه لغو. یعنی فشار دائمی برای مدیریت خطر، بدون ابزار حقوقی، روژآوا را به قربانی سیاست‌های دوگانه غرب و منطقه بدل کرده است، به عبارت دیگر از یک سو، پشتیبانی محدود نظامی، از سوی دیگر واگذاری پرونده‌ای که هیچ کشوری مسئولیتش را نمی‌پذیرد.

در نهایت، این وضعیت محصول یک نظم جهانی نابرابر است که در آن، بازیگران غیردولتی باید هزینه شکست‌های سیاسی-نظامی بازیگران قدرتمند را بدون مشروعیت، بدون منابع و بدون چشم‌انداز عدالت بپردازند.

 

چرا جغرافیای مقاومت، بی‌صدا دفن می‌شود؟ 

در دل تناقض‌های آشکار نظم بین‌الملل، این پرسش کلیدی سربرمی‌آورد که چگونه ممکن است ساختاری چون روژآوا که در خط مقدم جنگ جهانی علیه داعش ایستاد و به نیابت از جامعه جهانی هزینه‌های سنگین انسانی و سیاسی پرداخت، امروز نه تنها فاقد هرگونه مشروعیت حقوقی رسمی باشد، بلکه همچنان از شناسایی بین‌المللی محروم بماند؟ 

درحالی‌که روژآوا ستون فقرات مبارزه علیه خلافت داعش بود، امروز به‌جای حمایت، بار کامل مدیریت بازماندگان داعش، از جمله هزاران زندانی و خانواده‌ آن‌ها، بر دوش این حکومت خودگردان نوپا افتاده است. قدرت‌های جهانی با اتخاذ سیاست‌های حساب‌شده‌ی بی‌تفاوتی- بازنگرداندن اتباع خود یا تعویق در بازگشت آن‌ها- در واقع مسئولیت سیاسی، حقوقی و انسانی خود را به ساختاری منتقل کرده‌اند که نه عضو سازمان ملل است، نه ابزارهای رسمی حکمرانی دارد و نه از حمایت مالی باثبات برخوردار است. این شکل از برون‌سپاری بحران، نه فقط یک شکست اخلاقی ا‌ست، بلکه شکاف عمیق در نظم بین‌المللی‌ای را نشان می‌دهد که در آن «سیاست‌زدایی از مقاومت» و «امنیت‌زایی از درد دیگران»، به ابزار مدیریت قدرت بدل شده‌اند.

 


        

روژآوا، خط مقدم فراموش‌شده

ظهور داعش در سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴، زمانی که خلافت خودخوانده‌اش را از موصل تا رقه گستراند، جهان را در بهت فرو برد، اما برای مردم روژآوا این نه شوک خبری، بلکه آغاز جنگی تمام‌عیار برای بقا بود. درحالی‌که جهان غرب در تدوین راهبردهای ضدتروریسم تعلل می‌کرد و ارتش‌های رسمی منطقه‌ای درهم‌شکسته بودند، نیروهای مردمی کورد به‌ویژه یگان‌های مدافع خلق ((ی.پ.گ)) و بعدها نیروهای دموکراتیک سوریه ((ه.س.د))، بدون حمایت جدی بین‌المللی، خط مقدم جنگ علیه داعش شدند که نبرد کوبانی (۲۰۱۵- ۲۰۱۴) نقطه عطف این مقاومت بود. درحالی‌که داعش با تجهیزات غنیمت‌گرفته از موصل و حمایت آشکار ترکیه‌ی عضو ناتو، در حال پیشروی بود، کوبانی به نماد مقاومت بدل شد.

بیش از ۱۰۰۰ مبارز (ی.پ.گ) در این نبرد - بر اساس گزارش(۲۰۱۸) دیدبان حقوق بشر سوریه - و هزاران غیرنظامی آواره کشته شدند. سرانجام پس از کوبانی، عملیات‌های نیروهای کورد در هماهنگی با ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا گسترش یافت، نبرد شهرهای منبج (۲۰۱۶)، طبقه (۲۰۱۷) و نبرد بزرگ رقه (۲۰۱۷) از دیگر نقاط محوری بودند که در آن‌ها، نیروهای (ه.س.د) نقش کلیدی در شکست داعش ایفا کردند. تنها در نبرد رقه، طبق گزارش عفو بین‌الملل، بیش از ۱۶۰۰ غیرنظامی کشته شدند و شهر تقریباً به‌طور کامل ویران شد.

هم‌زمان، نیروهای یگان های مدافع زن (ی.پ.ژ) با حضور پررنگ خود، روایتی جهانی از مقاومت زنان علیه بنیادگرایی اسلامی خلق کردند، این نیروی زن‌محور، خلاف کلیشه‌های ارتش‌های خاورمیانه به بخشی نمادین از مبارزه بدل شد.

هزینه انسانی مقاومت روژآوا به طرز چشم‌گیری بالا بود. طبق گزارش UNHCR و منابع میدانی روژآوا، بیش از ١١ هزار مبارز (ه.س.د) در جنگ با داعش جان باختند و بیش از ٢٠ هزار نفر زخمی شدند، اما این  ایثارگری‌ها، در سایه سیاست‌های قدرت‌های جهانی، اغلب نادیده گرفته شدند.

اما با پاک‌سازی نظامی خلافت داعش، ماموریت (ی.پ.گ)/(ه.س.د) تمام نشد، سلول‌های خفته داعش با حمایت ترکیه همچنان فعال‌اند و عملیات‌های ضدتروریستی روزمره ادامه دارد. با این حال، روژآوا به‌رغم پرداخت بهای سنگین انسانی، هنوز رسمیت سیاسی ندارد، نه به‌عنوان یک سیستم خودگردان، نه حتی به‌عنوان یک شریک برابر.

درنتیجه تاریخ مبارزه روژآوا با داعش، تاریخ نبردی است میان قدرت‌زدایی جهانی و کنش‌گری محلی، میان بی‌عملی ساختارهای رسمی بین‌المللی و فداکاری نیروهای بدون فاکتو. در این شکاف، آنچه قربانی شد، نه فقط جان هزاران کورد، بلکه حقیقت عدالت و مسئولیت جهانی بود.

 

با این‌همه، روایت مقاومت و فداکاری روژآوا تنها نیمی از واقعیت امروز این منطقه است. سوی دیگر این واقعیت، در ساختارهایی نهفته است که پس از شکست نظامی داعش شکل گرفتند: اردوگاه‌ها، زندان‌ها و وضعیت‌های معلقی که در آن، قانون، حقوق و مسئولیت بین‌المللی در حالت تعلیق قرار گرفته‌اند. بخش نخست این گزارش نشان داد که چگونه روژآوا به خط مقدم فراموش‌شده‌ی مبارزه با تروریسم بدل شد، بخش دوم به این پرسش می‌پردازد که این فراموشی چگونه در قالب بحران کمپ‌ها، خلأ حقوقی و امتناع دولت‌ها از پذیرش مسئولیت، به یک بن‌بست انسانی و امنیتی تبدیل شده است.