خاوران؛ سمبل جنبش دادخواهی مردم ایران است!

خاوران؛ سمبل جنبش دادخواهی مردم ایران است! گورهای فردی و جمعی مبارزان مقاوم و شجاع که بر آرمان‌های خود ایستادند و مخفیانه کشته و سر به نیست شدند و سمبل جنبش دادخواهی مادران و خانواده‌های خاوران است و همواره نیز زنده و ماندگار خواهد ماند.

منصوره بهکیش

ما را از دیوارهای بتنی بلند و زشت و دوربین‌های مدار بسته‌ی سر به فلک کشیده‌تان در اطراف و داخل خاوران نترسانید. خاوران؛ پیکر عزیزان ما را در گورهای فردی و جمعی در دل خود دارد و همواره زنده است و به هیچ طریقی نمی‌توانید آنجا را محو و نابود کنید، حتی اگر استخوان‌های عزیزان ما را برده باشید. خاوران؛ تاریخ ۴۱ ساله‌ی سرکوب‌های وحشیانه و مداوم شما برای محو آثار جنایت‌های‌تان است و ما شاهد بوده‌ایم و هیچ‌گاه فراموش نخواهیم کرد و باید پاسخ‌گو باشید. خاوران؛ تاریخ ۴ دهه مقاومت‌های پیگیرانه و شجاعانه مادران و خانواده‌های خاوران و دیگر دادخواهان را در دل خود دارد و آرام نخواهیم نشست و تا روشن شدن حقیقت و برقراری عدالت دادخواه خواهیم بود.

خاوران؛ نه تنها در دل تمام خانواده‌های خاوران و فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران، بلکه در دل تمام خانواده‌های خاوران و دیگر خانواده‌های دهه‌ی شصت و فعالان سیاسی و اجتماعی ایرانی در سراسر دنیا جا دارد و زنده است و حکومت نمی‌تواند آثار جنایت‌هایش در خاوران و دیگر گورهای بی‌نام و نشان در سراسر ایران را پاک کند. خاوران دیگر تنها نیست که صدای اعتراض ما خانواده‌ها در میان خودمان محدود بماند، بلافاصله پخش و نشر شده و به سراسر دنیا می‌رسد.

خاوران؛ در دل میلیون‌ها ایرانی دگراندیش و مبارز که خواهان پایان دادن به حکومت‌های دیکتاتوری هستند و عزیزان‌شان در طی ۴۴ سال گذشته در زندان‌های ایران بازداشت، شکنجه یا کشته شده‌اند و پیکر عزیزان‌شان را زیر سرکوب‌های حکومت به خاک سپرده‌ و خانواده‌های‌شان را پشت دیوار زندان‌ها و در گورستان‌ها یا در خانه‌ها مدام مورد اذیت و آزار قرار داده‌اند، جای دارد.

به خاوران نمی‌توانند تابلوی ورود ممنوع بزنند، هم‌چنان که در گذشته نتوانستند، با اینکه بارها خانواده‌ها را بازداشت، سرکوب، تهدید، تبعید و بارها خاوران را تخریب و تمام نشانه‌ها را از بین بردند و حتی پادگانی کردند و درب اصلی خاوران را بستند، ولی نتوانستند جلوی حضور خانواده‌ها را بگیرند، زیرا به شدت می‌ترسند که اگر جلوی ورود خانواده‌ها و دیگر دادخواهان به خاوران را سد کنند، شاید خانواده‌ها و فعالان سیاسی و اجتماعی با عکس‌های عزیزان‌شان به میدان‌های شهر بروند و دیگر خانواده‌های دادخواه نیز با آن‌ها همراه شوند. در آن‌ صورت یک جنبش عظیم دادخواهی به راه خواهد افتاد که دیگر هیچ نیروی سرکوب‌گری امکان آرام کردن این جنبش عظیم زخم خورده و دادخواه اجتماعی را نخواهند داشت و این هشداری شدید به حکومت است.

بخصوص با سرکوب‌ها، بازداشت‌ها و کشتارهای مستقیم و هر روزه‌ی حکومت در زندان‌ها و در خیابان‌ها و حمله‌ی وحشیانه به تجمع‌های مردم معترض که جان‌شان به لب رسیده، چه غیرمستقیم با ساختاری سراپا ارتجاعی، فاسد، رانت‌خوار و سودمحور که با بی‌عدالتی‌های سیستماتیک و عامدانه و تبعیض‌های عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مردم را با گرانی سرسام‌آور و تورم شدید و عدم پرداخت حق و حقوق عادلانه؛ دچار فقر، گرسنگی، بی آبی، بیکاری، بیماری، فساد، اعتیاد، فحشا، بدی آب و هوا، زن کشی، خودکشی و دیگرکشی کرده‌اند و می‌کشند. یک نمونه‌ی آشکار این فساد سیستماتیک، آوار کردن ساختمان متروپل در آبادان به سر مردم است که تا کنون صدها کشته، مفقود  و مجروح داشته و به جای پاسخ‌گویی به مردم معترض، آن‌ها را دوباره با خشونت بسیار سرکوب و بازداشت کرده و به گلوله می‌بندند و بی تردید این جنبش‌ها روز به روز عمیق‌تر و گسترده‌تر شده و به هم می‌پیوندند و پایه‌های این نظام مرتجمع و فاسد را خواهند شکست.

آرزویم این است که با مبارزات پیگیر و دادخواهانه‌ی همگی ما و پیوستن جنبش‌های مستقل و مردمی به همدیگر، بتوانیم جلوی این سرکوب‌ها، ستم‌ها، بی‌عدالتی‌ها و تبعیض ها را بگیریم و حقیقت تمام جنایت های حکومت در طی ۴۴ سال گذشته روشن شود و تمامی آمران و عاملان شریک در این جنایتٰ‌ها را در دادگاه‌هایی عادلانه و علنی محاکمه و مجازات کنیم. امید که بتوانیم استخوان‌های عزیزان‌مان در گورهای فردی و جمعی خاوران در دهه شصت و دیگر گورهای بی‌نام و نشان تمامی آزادی‌خواهان در سراسر ایران که به دست ماموران و مزدوران این حکومت جنایت‌کار کشته شده‌اند را شناسایی کنیم و آن‌گونه که شایسته‌شان است، مزارشان را بیاراییم و اسامی تک‌ تک‌شان را در دل تاریخ مبارزات مردم ایران با افتخار ثبت کنیم.

 


         


        

جنبش مادران و خانواده‌های خاوران چگونه شکل گرفت؟ 

از خرداد سال ۱۳۶۰ حکومت تصمیم گرفت که چپ‌ها و غیر مسلمان‌ها یا کافران را که نجس می‌دانست، جدا از گورستان‌های عمومی، مخفیانه و به دور از چشم جامعه و خانواده‌ها زیر خاک پنهان کند و گورستانی در جنوب شرقی تهران در جاده‌ی خاوران پشت گورستان ارامنه در نظر گرفت و آن را لعنت‌آباد نامید، ولی ما خانواده‌ها آن را گورستان یا گلزار خاوران نامیدیم. در تیرماه سال ۱۳۶۰ پیکر تعدادی از زندانیان سیاسی اعدام شده‌ی سازمان پیکار را برای اولین بار به خاوران بردند و در خاوران مخفیانه و به دور از چشم خانواده‌ها در گورهای فردی زیر خاک پنهان کردند. همان اوایل پاسداران به ماشین یکی از خانواده‌ها حمله کردند و شیشه‌ی ماشین‌شان را خرد کردند. پیکر سعید سلطان پور، تقی شهرام و چند نفر دیگر از فعالان سیاسی اعدام شده چپ را از بهشت زهرا به خاوران منتقل کردند و خانواده‌ها هر جمعه به خاوران می‌رفتند و این‌گونه بود که مقاومت‌ خانواده‌ها در خاوران شروع شد. از همان روزهایی که عزیزان ما را هر روز به وحشیانه‌ترین شکل ممکن در خیابان‌ها و در خانه‌ها می‌گرفتند و بدون محاکمه عادلانه، همان شب یا در زمانی بسیار کوتاه در زندان‌ها زیر شکنجه می‌کشتند یا تیرباران می‌کردند. در اوایل دهه‌ی شصت، تنها نشانی که به خانواده‌ها برای دفن عزیزان‌شان در گورهای فردی خاوران در قطعه‌ی پایینی می‌دادند، این بود که شماره‌هایی بر دیوار می‌نوشتند و شفاهی به خانواده‌ها می‌گفتند که چند قدم به جلو یا راست و چپ بروند تا به گور عزیز خود برسند. برخی خانواده‌ها تن به خطر می‌دادند و چندین گور را مخفیانه و شبانه می‌کندند تا عزیز خود را بیابند و نشانی بر آن بی‌نشانان بگذارند و این نشانه‌ها را نیز پاسداران و سایر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بارها تخریب کردند.

پس از آن شاهد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بودیم، زندانیان سیاسی که پیشتر حکم زندان داشتند یا حکم‌شان پایان یافته بود و منتظر آزادی بودند را با حکم یا فتوای روح الله خمینی و توسط هیات‌های مرگ در فاصله‌ی ۵ هفته از ۸ مرداد ۱۳۶۷ تا ۱۵ شهریور ۱۳۶۷ در زندان‌های تهران و شهرستان‌ها حلق آویز کردند و کشتند و پیکر نازنین‌شان را انباشته بر همدیگر با کامیون‌ها  به خاوران و دیگر گورهای بی‌نام و نشان بردند. پس از چند ماه، در آبان و آذرماه به خانواده‌ها در تهران شفاهی اطلاع دادند که عزیزان‌شان را کشته‌اند و خانواده‌ها نگران به سوی خاوران به راه افتادند. این خانواده‌ها از جلوی زندان ها تا خاوران همدیگر را یافتند و این زمان، نقطه‌ی عطف مبارزات جنبشی مادران و خانواده‌های خاوران بود، زیرا به شکل جمعی در خاوران گردهم می‌آمدند و بر گورهای جمعی خاوران و در خانه‌های همدیگر مراسم می‌گرفتند و مدام هم زیر سرکوب‌های شدید حکومت بودند و این گردهمایی‌ها تا هم اکنون نیز ادامه دارد. مادران و خانواده‌های خاوران در تمام این ۴۱ سال علیرغم تمام اذیت و آزارهای حکومت جانانه مقاومت کردند و خاوران را با چنگ و دندان حفظ کردند. یاد و راه تمامی عزیزان مبارز ما و مادران و خانواده‌های دادخواه که از میان ما رفتند، همواره گرامی و ماندگار است و آروزی سلامتی و پایداری برای دیگر خانواده‌های دادخواه خاوران دارم.

محاکمه حمید نوری (عباسی) یکی از متهمان شریک در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت نیز حدود یک ماه گذشته در دادگاه استکهلم پایان یافت و منتظر نتیجه‌ی حکم دادگاه در ۲۳ تیرماه ۱۴۰۱ (۱۴ جولای ۲۰۲۲) هستیم. دادستان‌ها و وکلا درخواست اشد مجازات (حبس ابد) برای حمید نوری کرده‌اند و امید که این حکم تأیید شود. مسئولان حکومت اسلامی ایران که شریک مستقیم در این جنایت‌ها بوده‌اند، به شدت ترسیده‌اند زیرا می‌دانند که بالاخره روزی آن‌ها نیز در وضعیتی مشابه حمید نوری قرار خواهند گرفت و دوران طلایی‌شان رو به افول است و نصب دیوارهای بتنی و دوربین‌های مدار بسته در خاوران نیز به خاطر ترس‌شان از این شرایط است و تصور می‌کنند با ایجاد رعب و وحشت می‌توانند خانواده‌های دادخواه خاوران را ساکت کنند.

البته قصد حکومت اسلامی ایران برای تخریب خاوران و دیگر گورهای بی‌نام و نشان در تهران و شهرستان‌ها برای پاک کردن آثار جنایت‌های‌شان، کار امروز و دیروزشان نیست و از همان ابتدا با انکار و تحریف کشتارهای دهه‌ی شصت، به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و اذیت و آزار و سرکوب‌های مداوم خانواده‌ها و دیگر دادخواهان، سعی کردند مبارزه برای دادخواهی را خاموش کنند یا صدای خانواده‌ها را تنها در محدوده‌ای تنگ خود نگاه دارند، ولی موفق نشدند و صدای دادخواهی مادران و خانواده‌های خاوران به سراسر دنیا رسید.

در سال ۱۳۸۴ حتی سعی کردند با پخش کردن تراکت‌هایی که توسط خودشان تهیه شده بود، بین خانواده‌ها تفرقه بیاندازند، ولی موفق نشدند و ما خانواده‌ها صدای اعتراض‌مان را بلند و اطلاع‌رسانی کردیم و گفتیم هر گونه بازسازی و تغییر در خاوران باید توسط خود خانواده‌ها انجام شود.

 


         


        

در شهریور ۱۳۸۶ در ۱۹ امین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ مقاله‌ای با نام «بخشی از فشارهای هرساله رژیم به ما خانواده‌ها »در ایران نوشتم که چگونه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، مادران و خانواده‌های خاوران را مورد اذیت و آزار و تهدید و بازجویی قرار دادند و خانواده‌ها چگونه مقاومت کردند و خاوران چگونه خاوران شد.

در فاصله‌ی ۲۰ تا ۲۷ دی ماه سال ۱۳۸۷، خاوران را با بولدوزر تخریب کردند و نهال‌هایی بی‌جان در ۲ قطعه پایینی و بالایی خاوران به روی گورهای فردی و جمعی کاشتند و تمام نشانه‌های مادران و خانواده‌های خاوران را نیز نابود کردند و بر پارچه‌هایی زرد نصب شده از طرف شهرداری نوشته بودند: «طرح توسعه و ساماندهی گورستان‌های اقلیت‌های مذهبی». ما خانواده‌ها آرام نگرفتی م واطلاع رسانی کردیم و چند روز بعد در ۴ بهمن ۱۳۸۷با تعدادی از مادران و خانواده‌ها به دادستانی بهشت زهرا رفتیم و نامه‌ای اعتراضی نوشتیم و امضا کردیم، ولی اظهار بی اطلاعی کردند و قول بررسی دادند و در پیگیری‌های بعدی نیز پاسخی ندادند. از همان سال درب بزرگ جلویی خاوران در لپه زنک را به طور کامل قفل زدندو ما از در پشتی متعلق به جامعه بهایی‌ وارد خاوران می‌شدیم.

در اردیبهشت ۱۴۰۰ سال گذشته نیز، ده گور در گوشه قطعه بالایی روی گورهای جمعی کندند و جامعه بهایی‌ را مجبور کردند که مرده‌گان‌شان را در آنجا دفن کنند و ۲ فرد فوت شده نیز در آنجا دفن شدند، ولی با اعتراض و مقاومت‌های شدید خانواده‌های خاوران در داخل و خارج از کشور و جامعه بهایی روبرو شدند و متوقف شد.

در ششم خرداد ۱۴۰۱، خانواده‌ها طبق معمول اولین جمعه‌ی هر ماه به خاوران رفتند و شاهد خراب شدن دیوار کوتاه قدیمی خاوران با نرده‌هایی سبز رنگ بر آن و برداشتن در اصلی خاوران در جاده لپه زنک که از سال‌ ۱۳۸۷ قفل بود و نصب دیوارهای زشت بتنی و بلند به جای آن نرده‌ها و هم چنین نصب پنج دوربین مدار بسته‌ی سر به فلک کشیده در بیرون و داخل خاوران بودند و شوکه شدند که باز حکومت چه نقشه‌ای برای خاوران در سر دارد. کامیون‌ها و جرثقیل‌ها نیز در حال کار بودند و مشخص بود که عامدانه در زمان حضور خانواده‌ها به این کار مشغول‌اند تا عکس‌العمل‌شان را ببینند. بر روی آن دیوار کوتاه خراب شده از طرف داخل شماره‌هایی با دست نوشته شده بود. شماره‌هایی که نشانی کوچک از عزیزانی داشت که در سال‌های اولیه‌ دهه‌ی شصت در گورهای فردی مخفیانه در خاوران به خاک سپرده شده بودند و نرده‌هایی بر روی این دیوار که خانواده‌ها گاه گل‌هایی بر آن‌ها وصل می‌کردند تا یاد عزیزان‌شان را زنده کنند و رهگذران را نیز آگاه کنند که در خاوران چه خبر است. حالا دید خانواده‌ها را از داخل و رهگذران را از بیرون به طور کامل بسته‌‌اند و خاوران را چون زندان کرده‌اند.

مسئولان حکومتی گمان می‌کنند که با نصب این دیوارهای زشت بتنی و دوربین‌های بلند و زندانی کردن خاوران، می‌توانند خانواده‌ها را بترسانند، ولی خاوران و خاورانی‌ها پیش از این نیز زندان و زندانی بوده‌اند، زیرا عزیزان‌شان را در محلی دور از دسترس مردم پنهان کرده‌اند و با وجود تمام اذیت و آزارهای همیشگی حکومت در طی این ۴ دهه و تخریب‌های مداوم نشانه‌های عزیزان‌شان، مادران و خانواده‌ها ناامید نشدند و با مرارت‌های بسیار، ولی عاشقانه و با عوض کردن چندین ماشین خودشان را جمعه‌ها به خاوران می‌رساندند و هیچ‌گاه خاوران را تنها نگذاشتند. افرادی چون من که ماشین داشتیم نیز سعی می‌کردیم تعداد بیشتری از مادران و خانواده‌ها را با خود همراه کنیم که کمتر اذیت شوند. چهار دهه مقاومت و پایداری شوخی نیست. علت این پایداری‌ها نیز این است که خاوران سمبل سرکوب‌ها و جنایت‌های حکومت اسلامی ایران، سمبل گورهای فردی و جمعی مبارزان مقاوم و شجاع که بر آرمان‌های خود ایستادند و مخفیانه کشته و سر به نیست شدند و سمبل جنبش دادخواهی مادران و خانواده‌های خاوران است و همواره نیز زنده و ماندگار خواهد ماند، حتی اگر استخوان‌های عزیزان ما را از آنجا دزدیده باشند.

 


         


        

خاوران چگونه به سمبل جنبش دادخواهی مردم ایران تبدیل شده است؟

هر چه آمران و عاملان شریک در جنایت‌های حکومت، دیوارهای ضخیم‌تر و بلندتری به دور خاوران بکشند، نشان می‌دهد که چقدر از عزیزان مبارز و مقاوم ما که بر عقاید خود شجاعانه ایستادند و از مقاومت‌های خانواده‌های دادخواه خاوران می‌ترسند، زیرا می‌دانند که اکنون دیگر دهه‌ی شصت نیست که بتوانند خانواده‌ها را در حصار دیوارهای بلندشان پنهان و ایزوله کنند. خبرها بلافاصله توسط مدیا و رسانه‌ها به اقصی نقاط دنیا ارسال می‌شود. خاوران به سمبل دادخواهی مردم ایران تبدیل شده است زیرا فریاد دادخواهی خانواده‌های خاوران در گوش تمام خانواده‌های زخم خورده و دادخواه پیچیده است و در دل‌شان جای دارد، چه آن‌ها که علنی اعلام می‌کنند، چه آن‌ها که اعلام نمی‌کنند. ما صدای دادخواهی آن‌ها هستیم و آن‌ها صدای دادخواهی ما هستند و مبارزات و مقاومت‌های مادران و خانواده‌های خاوران الگویی برای دیگر مادران و خانواده‌های زخم خورده و دادخواه شده است. آن هم در شرایطی که حکومت هر روز معترضان را بیشتر و بیشتر سرکوب می‌کند و می‌کشد و به زندان می‌اندازد و جنبش‌های مستقل و مردمی معلمان، گارگران، بازنشستگان، زنان، دانشجویان، نویسندگان، هنرمندان، وزرشکاران، دادخواهان و جنبش فرودستان، روز به روز قوی‌تر شده و مردم خشمگین‌تر و مصمم‌تر از قبل صدای اعتراض‌شان را شجاعانه بلند می‌کنند و به خیابان می‌آیند. بی تردید روزی نه چندان دور همین جنبش‌های مستقل و مردمی با پیوستن به همدیگر حاکمان سراپا فاسد، سرکوب‌گر و جنایت‌کار جمهوری اسلامی ایران را که تنها و تنها به فکر حفظ منافع و قدرت خود هستند و زندگی مردم را سیاه کرده‌اند را به زیر خواهند کشید و همین دوربین‌های‌شان که حقایق خشونت ها و جنایت‌های حکومت و مبارزات و ایستادگی‌های مردم را ثبت می‌کند، علیه خودشان استفاده خواهد شد.

بسیاری از ما خانواده‌ها به خوبی می‌دانیم که دست اندرکاران این حکومت سرکوب‌گر تا چه اندازه از خاوران و از ایستادگی و مقاومت مادران و خانواده‌های خاوران در طی این سال‌ها ترسیده و هم چنان می‌ترسند، با اینکه بسیاری از مادران و خانواده‌ها از میان ما رفته‌اند یا به خاطر اذیت و آزارهای مداوم حکومت دق کرده یا خانه‌نشین شده‌ یا به تبعید رفته‌اند و امکان حضور در خاوران را ندارند و باقی خانواده‌های فعال کنونی نیز دیگر جوان نیستند، ولی از مقاومت همین خانواده‌های مقاوم در ایران و ما خانواده‌های دادخواه و پیگیر در خارج از کشور و سایر دادخواهان و فعالان سیاسی و اجتماعی ایرانی و نهادهای بین‌المللی مدافع واقعی حقوق بشر در جهان، به ویژه نسل‌های جوان‌تر دادخواه نیز خیلی می‌ترسند. زیرا می‌دانند که چه جنایت‌هایی کرده‌ و به شدت وحشت دارند که با پیوستن دادخواهان و معترضان در جنبش‌های مستقل و مردمی به همدیگر، حکومت‌شان دوام نخواهد آورد و حقایق جنایت‌های دهه‌ی شصت و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و دیگر جنایت‌های حکومت در طی این ۴۴ سال روشن خواهد شد و بی تردید باید در دادگاه‌هایی عادلانه و علنی محاکمه و پاسخ‌گو و مجازات شوند

«از درون شب تار، می‌شکوفد گل صبح

خنده بر لب، گل خورشید کند، جلوه بر کوه بلند

نیست تردید زمستان گذرد

وز پی‌اش پیک بهار

با هزاران گل سرخ

بی‌گمان می‌آید»

بخشی از شعر گل مینا سروده سعید سلطان پور

مقاوم، دادخواه و پیروز باشیم