دیوارهای شهر آغشته به «ژن، ژیان، ئازادی»
هیما راد.
تمام دیوارهای شهر با حرفهای دل مردم پوشیدە شدەاند، با نگاهی به دیوارهای شهر آنچه مردم میخواهند را میتوان فهمید، ایرانی آزاد با مقام زن در جایگاه واقعی خود، مبارزهای که تا رسیدن به آزادی واقعی ادامه دارد و سر باز ایستادن ندارد.
اگر دولتمداران در بالاترین جایگاه هستند اما، دیوارها متعلق به مردم است میتوانند بنویسند آنچه را که میخواهند، فریادش بزنند، برایش بجنگند و پیروز شوند.
مگر چیست این «زن، زندگی، آزادی» که برایش چشمها فدا کردند، جانها دادند، چیست که مردان را مسحور خود کرده چنان که دنبالهروی زنان و پابهپای آنان برای آن میجنگند!
انگار جامعه ایران آن آزادی را که به زنان بدهکار است، آنچنان به مردان نیز نشان نداده، آن آزادی واقعی که از وجود آن زن و مرد بتوانند در سایهاش، یاد بگیرند، توانایی خود را محک بزنند و خالق باشند، بلکه همگی را بردهوار مطیع خواستههای خود کرده و همه مهرههای بازی او بودیم، زنی که ناموس میشود تا مرد جنگ ناموسی راه بیاندازد، زنی که خانهدار میشود تا مرد مالکش شود، زن که نصف مرد شد تا مرد از همراهی و وجودش بی بهره باشد و.......
جمهوری اسلامی چهل و چهار سال با له کردن زن، جامعهای بیمار و دو قطبی به وجود آورد و زن و مرد را در مقابل هم قرار داد، و با دادن یک سری حقوق سطحی به مردان این باور را به آنان داد که قدرت از آن شماست بتازید و لذت ببرید، دریغ از اینکه از یک جایی به بعد انسانیت یقه مرد را گرفت و چشمانش را باز کرد و او به حیله جمهوری اسلامی آگاه شد و در انقلاب ژینا بیشتر از همیشه قدرت زن را دید و فهمید دیگر زمان بردهداری روبه پایان است و خسته و ناامید از تمام قدرتهای کاذب حالا با زن در یک خط برای «ژن» که سرچشمه زندگی است و برای «ژیان» که بدون زنِ آزاد میلنگد، برای ئازادی میجنگد.