دولت ایران خود هم مسئول علت و هم نتیجه‌ی بحران‌های اجتماعی‌ست

رژیم ایران مستمر و به صورت روزانه حداقل ۲-۳ نفر را اعدام می‌کند. در این اواخر ۶ نفر را با هم به دار آویختند. پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران ۳۸ نفر در ماه گذشته و در مجموع بیش از ۱۰۰ نفر در شش ماه اخیر اعدام شده‌اند. زنان همیشه در جامعه از نقش پیشگام تعلیم و تربیت و اخلاق بشریت برخوردارند، زنان و جوانان در ایران چرا باید تحت نام شر و فساد به دار آویخته شوند؟!

یزدا هاوین

اخبارهای روزانه‌ی ایران از طرفی انسان را نسبت به زندگی بدبین ساخته و از طرف دیگر باعث حرص و عصبانیت می‌شود. وقتی در چنین احساساتی فرو می‌روی،‌ از انسانیت خود شرم می‌کنی. مسلما گردن قربانیان در طناب اعدام تا آخرین لحظه امید به زندگی را از دست نمی‌دهد. امید به آخرین نفس بر صورتشان یخ می‌بندد، آخرین کلمات در قلبشان می‌میرد. جوانانی که هنوز طعم زندگی را نچشیده‌اند، قربانی سیستم اقتدار و مذهبی می‌شوند. اگر یک نظام دموکراتیک و اخلاقی در ایران وجود داشت، به جای صورت‌های که آثار آخرین نفس بر صورتشان یخ ببندد، چهره‌یشان شکوفا می‌شد.

اعدام ۶ نفر در یک روز یک کشتار جمعی است. اعدام ۳۸ نفر در یک ماه اعلام جنگ بر علیه جامعه است. اعدام بیش از ۱۰۰ نفر در ۶ ماه جرم علیه بشریت است. در کشوری بدون جنگ؛ آنچنان نشان می‌دهند که جامعه و مردم فاسد و بد بوده، دولت پاک و خوب است! به همین دلیل دولت گویا با بدی‌ها و فساد جامعه مبارزه می‌کند. این یک دروغ محض است‌،‌ بالعکس‌ نشان دادن حقیقت است، حقیقت را در ظلمت قرار دادن است.

درک و رویکرد در رابطه با ذهن توسعه می‌یابد. این مورد نیز اساس خود را از ذهنیت مردسالار می‌گیرد. تاریخ نیز اثبات بر این مورد است که جنگ تنها از طریق کشتن، شکنجه، ستم، دستگیری و استثمار انجام نمی‌شود،‌ بلکه در زمینه‌های دیگری همچون مدیریت، سیاست، اقتصادی و آموزش و ... انجام می‌شود. از این نظر دولت دشمن زن و جامعه است. با اعدام‌های انجام شده رژیم ایران نشان می‌دهد که جامعه توانایی ارتکاب جرم را دارد. چه کسی این جامعه را به حد بالقوه‌ی جرم رسانده است؟ واقعیت در اینجا واقعیت رژیم ایران است که مردم را به سمت جنایت سوق می‌دهد. ارزش بررسی را دارد،‌ پس مواد مخدر از کجا وارد می‌شود؟ دارای ریشه‌‌ای اساسی می‌باشد. چه کسی مسئول آن می‌باشد؟ از چه کسی حساب‌خواهی کنیم؟ در واقع مخاطب تمام سوالات مشخص است،‌ اما سوالات بدون پاسخ خواهند ماند. زیرا دولت تمام واقعیت‌ها را در تاریکی و ابهام قرار داده و حقیقت را بالعکس نشان می‌دهد.

این افراد تحت لوای "محارب و دشمنی با دین و خدا" اعدام می‌شوند و به جامعه نیز می‌قبولانند. بسیار غم‌انگیز است قبل از اعدام آنها را چند روز در سلول مرگ قرار می‌دهند. در سلول مرگ هر لحظه با مرگ روبرو می‌شوند. بعد از اعدام بخصوص زندان‌های سیاسی و بعد از بی‌نام و نشان کردن جنازه به خانواده‌ی آنها اطلاع می‌دهند. حتی برخی را در میدان‌های شهر برای عبرت در ملاء‌عام و در مقابل دید مردم و کودکان اعدام می‌کنند.

اعدام‌های انجام شده تحت کنترل دولت، اعدام شهروندان و تحت کنترل نظام اجرا می‌شوند. اگر چه دولت ایران چهره‌ی حقیقی خود را در استتار فرقه‌گرایی پنهان می‌کند، مطمئنا روزی این واقعیت روشن خواهد شد و باید پاسخگوی اعمال خود باشند. مثل معروفی که می‌گوید، "هر چیز به وقت خود" و همچنین در جای دیگری گفته می‌شود، "هیچ چیز بدون حساب‌خواهی نمی‌ماند." در این رابطه به جا خواهد بود. اگر کل یک جامعه در یک کشور مقصر باشد، مسئله بسیار جدی و خطرناک است. اگر جامعه به طور کل مقصر باشد، پس نقش دولت، رژیم، نماینده و یا مدیریت چیست؟ این موضوع هرگز بررسی نمی‌شود و باعث شک و گمان می‌شود. چه چیزی آنها را به انجام جرم وا می‌دارد؟ چه چیزی آنها را تا پای طناب دار می‌کشد؟ جرم‌های انجام شده یا دزدی، یا مسائل اخلاقی، مواد مخدر و یا جنایت می‌باشد. از این نظر می‌توان دلیل اتهام را با نکات مختلف رتبه‌بندی کرد.

اگر ریشه‌ی اقتصادی در یک دولت خشکانده شود؛ جایی که مواد مخدر توزیع می‌شود، بیکاری وجود داشته باشد، در نتیجه پتانسیل خرابی و فساد افزایش می‌یابد و این موارد توسط خود دولت آگاهانه در حال توسعه است. به این معنا که خود دولت هم مسئول علت و هم نتیجه‌ی اعدام‌ها است. ایران برای محافظت از موجودیت دولت و ارتش شهرهای زیرزمینی ساخته است. هزاران نفر در آنجا استخدام شده و در خدمت منافع دولتی قرار دارند. در عین حال، این افراد به عنوان طبقه‌ی حاکم بالا به جامعه تحمیل می‌شوند و به عنوان افراد منتخب در نظر گرفته می‌شوند.

بیشتر اعدام‌شدگان جوانان هستند. طبق اعتقاد دین اسلام، جوانان بی‌تجربه هستند، یعنی آنها ندانسته عمل می‌کنند و بابت این مورد مورد عفو قرار می‌گیرند. اما این موضوع طبق قوانین و اقدامات رژیم ایران واقعاً داستان و شوخی است. از آنجا که آنها مطابق با سیاست خود قوانینی وضع می‌کنند، این قوانین همچنین شمشیر دموکلس بر سر جامعه است. هر کس قانون را رعایت نکند، خارج از قانون عمل کند، هزینه‌ی سنگینی را پرداخت خواهد کرد. مثل اعدام‌ها که همیشه به اجرا درمی‌آید. آنها جان خود را از دست نمی‌دهند، بلکه زندگی آنها از آنها گرفته می‌شود. در اعتقاد شیعه زندگی مقدس است، اما در عین حال این زندگی مقدس تحت نام فرقه‌ی مقدس پنهان و در تاریکی قرار می‌گیرد. چرا زندگی مقدس در ایران اینقدر بی‌ارزش شده است؟ زیرا دین‌گرایی، جنسیت‌گرایی، ملی‌گرایی، دولت‌گرایی در ایران مقدس است و این مفهوم رواج دارد. به همین دلیل است که افراد با ذهنیت آلوده به دروغگویی، ریاکاری، توطئه‌گر و مادی‌گرا آموزش دیده و شخصیت‌هایی لازم را بر این اساس می‌سازند. افرادی با چنین ذهنیتی تحت آموزش قرار گرفته باشند، حق انجام هر گونه اعمال خودسرانه بر مردم و جامعه را دارند. همین افراد همیشه با سوءظن به جامعه نگاه می‌کنند، تحقیر کرده و آنها را نادان تصور می‌کنند و چیزهای خوب، زیبا و مترقی را لایق آنها نمی‌بینند. همچنین کسی که دستگیر شود، آزادند که او را تحت نام قانون دولت مورد شکنجه قرار داده و یا اینکه به قتل برسانند.

چیزی که باعث تعجب می‌شود که منظور مردم از این قوانین چیست؟ وضعیت افرادی که از همه‌ی حق زندگی محروم شده‌اند، از منابع اقتصادی محروم شده‌اند، از خانواده دور کرده‌اند، از فرصت تحصیل محروم شده‌اند و صبح تا شب به دنبال یک قرص نان اینجا و آنجا در حال دویدن باشد، چه می‌باشد؟ به عنوان مثال‌، وضعیت کولبران را در نظر بگیریم، وضعیت‌شان به همان اندازه‌ی اعدام دردناک می‌‌باشد. پیرمردهایی که در تپه‌ها و کوهها بارهای سنگین را بر دوش کشیده و با ترس راه می‌روند، احساسی‌ست که وجدان انسانی را به حرکت وامی‌دارد. در جاده‌های مرز اغلب توسط سربازان مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند. آنها یک هدف دارند، پیدا کردن یک قرص نان برای خانه و فرزندانشان. به راحتی می‌توان گفت که آنها برای نان می‌جنگند، اما این مبارزه برای نان نیز ممنوع است زیرا طبق نظر دولت انجام نمی‌شود. منطق اینگونه است‌، آنها احساس نمی‌کنند و وجدان ندارند. اگر احساس و وجدان نباشد، انسانیت نیز باید مشکوک باشد. از این نظر، علت اعدامها، علت بحران اقتصادی، علت کولبری و همچنین تضاد و تنش‌های جامعه مدام تشدید می‌شود.

امروز مردم استان خوزستان با پیشگامی اهواز به دلیل کمبود آب به پا خاسته و این قیام به بسیاری از شهرها و شهرک‌ها سرایت کرده است. این اولین بار نیست که جامعه‌ی ایران با عصبانیت نسبت به سیاست‌های دولت واکنش نشان می‌دهند. از آنجا که جامعه را چنان تحت فشار قرار داده که نفسی برای زندگی کردن باقی نگذاشته است. شاید آنها هر بار به دلیل خاصی دست به قیام زده، اما دلیل اصلی قیام مردم تنش و نارضایتی از دولت است. امروز مردم اهواز تحت عنوان کمبود آب قیام کرده‌اند، اما دلیلش فقط این نیست، زندگی پیچیده است و بحران‌های جدی وجود دارد. هر ساله و هر ماه مردم بارها و بارها به رژیم ایران واکنش نشان می‌دهند. حتی در نتیجه‌ی این اعتراضات، بسیاری از معترضان همچنان مورد ضرب و شتم، شکنجه و دستگیری قرار می‌گیرند. از این نظر، همه باید از قیام‌های مردم اهواز حمایت کنند و همه جا تبدیل به اهواز شود. قیام مردم ارزشمند و قابل احترام است. چرا؟ زیرا هرکس حق دارد حقوق خود را مطالبه و از خود دفاع کند. هرچه صدا و رنگ مردم بیشتر و قویتر باشد، دولت به همان اندازه ضعیف خواهد شد، و بالعکس ضعف صدا و رنگ جامعه، دولت را قویتر خواهد کرد.

قدرت دولت همیشه به سکوت و بی‌تفاوتی جامعه متکی بوده است. زیرا دولت بر اساس فقر و ضعف جامعه خود را تقویت و سازمان می‌دهد. برای اینکه دولت این زمینه و فرصت را بدست نیاورد، مردم و جامعه باید در وحدت، برادری و مشورت متحد شوند و سازمانهای خود را تقویت کنند. به این معنا، مبارزه و حرکت مردم و جامعه، هر چقدر هم سازمان یافته باشد، برای مردم و جامعه موفقیت‌آمیز خواهد بود. منبع موفقیت، سازماندهی و دارا بودن از حقوق و ارزشی برابر است.