چرا فمینیست‌ها نمی‌توانند با نظام سلطنتی همراە باشند؟

نویسندە: شیرین کریمی

اصول بنیادین سلطنت تسلط بر رعایا، تسلط بر بدن زنان، تسلط بر نژادها و تسلط بر ملت‌‌های دیگر، و همچنین تسلط بر توزیع ثروت است. از این رو نهاد سلطنت با کار فمینیستی ناسازگار است، چرا که کارِ فمینیستی از بین بردن نظام‌های ستم چندگانه (اینترسکشنال) است و نهاد سلطنت در هر شکلش (مطلقه یا مشروطه) عامل ستم‌های چندگانه است. نظام سیاسی سلطنت نسبت به برقراری عدالت اجتماعی و دموکراسی امتناع ذاتی دارد. در نظام‌های پادشاهی مردم در عمل فاقد اختیار برای نقد و نصیحت حاکمان و کارگزاران بودند. عمده‌ترین جلوه‌ی مشارکت سیاسی در نظام‌های سلطنتی از آنِ فقیهان و عالمان بوده که علاوه بر نقد و نصیحت حاکمان با هدف حفظ نظام پادشاهی، هدف‌ دیگرشان تحقق شریعت در جامعه، در قالب گفت‌وگوی مستقیم با پادشاه یا تألیف کتاب در راستای همین اهداف بوده است.

در دنیای امروز میان سلطنت‌های مشروطه ظاهراً سلطنت بریتانیا بیشترین تلاش را در راستای برابری حقوق زنان و مردان از خود نشان داده است. اما چنین تلاشی بزک‌کردن ساختاری ذاتاً مردسالار به منظورِ حفظ نظام سلطنت در جهان امروز است. سلطنت مسئله‌ای فمینیستی است و فمینیست‌ها باید با سلطنت مخالف باشند. چرا؟ لورا کلنسی و هانا یلین در مقاله‌ای به این پرسش‌ پاسخ داده‌اند. در ادامه بخش‌هایی از این مقاله را آورده‌ام.

کلنسی و یلین در مقاله‌ی «سلطنت مسئله‌ای فمینیستی است: عصر سلطنت اندرو، مگان و #من-هم» با نگاه به شخصیت مگان مرکل به بررسی رابطه‌ی سلطنت با فمینیسم پرداخته‌اند. چهره‌ی یک فمینیست را در چهارچوب نهادی ذاتاً ضدفمینیسم بررسی کرده‌اند و نشان داده‌اند که گفتمان‌های فمینیستی ممکن «از درونِ» نهاد سلطنت محدود می‌شوند. همچنین استدلال می‌کنند که سلطنت متکی بر ساختارهای درهم‌تنیده‌ی استعمار، سرمایه‌داری، مردسالاری و پدرسالاری و همین‌طور نژادپرستی است و از این رو نظام سلطنتی در ذات خود با وظیفه‌ی فمینیسم که ازبین‌بردن نظام‌های اینترسکشنالِ سرکوب‌گر است ناسازگار است. هیچ حمایت و تبلیغی از سوی سلطنت‌طلبان نمی‌تواند این واقعیت را از بین ببرد که وجود نظام سلطنت فی‌نفسه یک «مسئله‌ی فمینیسیتی» است.

مگان مرکل در دسته‌بندی فمینیسم نولیبرال و فمینیسم-سلبریتی قرار می‌گیرد. علاقه‌ی مرکل به مسائل زنان باعث شد گفتمان‌های جنسیت و فمینیسم وارد مباحث سلطنتِ بریتانیا شود. با ورود مرکل به خاندان سلطنتی صحنه به نوعی چیده شد که گویی سلطنت با کنشگری فمینیستیِ مدرن همراه است، در حالی که با رسوایی شاهزاده اندرو در جنبش #me-too (که در آن متهم به سواستفاده‌ی جنسی شد) ذات عمیقاً مردسالار، ضدزن و استثماری نهادِ سلطنت آشکار شد. واکنش خاندان سلطنتی به رسوایی شاهزاده اندرو نشان داد که سیاستِ جنسی نهاد سلطنت ماهیتی مردسالار دارد. بازنمایی‌های فمینیستی مگان مرکل نوعی تلاش از سوی نهادِ رو به اضمحلال سلطنت برای حفظ قدرت خود در جهانی بود که در حال تغییر است، در واقع چنین ظاهری (ظاهر فمینیستی دادن به نهاد سلطنت) فقط برای ادامه‌ی حیات نهاد سلطنت و محافظت از افرادی که درون این نهاد هستند مفید بود، افرادی که درون نهاد سلطنت هستند از امتیازهای خود برای آسیب‌رساندن و استثمار دیگران استفاده می‌کنند. دادن ظاهر فمینیستی به سلطنت در واقع برای بازتولید نابرابری‌های چندگانه‌ای است که فمینیسم در تلاش برای افشاکردن آنهاست.

رسوایی شاهزاده اندرو در جنبش #me-too نشان داد که نهاد ضدزن سلطنت بر مبنای انقیاد بدن زنان بنا شده است. نهاد سلطنت به اتهام‌های واردشده به شاهزاده اندرو رسیدگی نکرد و به کمک رسانه‌ها این اتهام‌ها را در هاله‌ای از ابهام قرار داد، در صورتی‌که اگر نهاد سلطنت با آرمان‌های فمینیسم سازگار بود به این اتهام به شکل جدی رسیدگی می‌کرد. 

در مباحث مربوط به زنانِ خاندان‌های سلطنتی هنوز گفتمان‌های استثمار فئودالی ادامه دارد. تاریخ سلطنت تاریخ انقیاد بدن زنان است. فمینیست‌ها سال‌ها مبارزه کرده‌اند تا با این انگاره‌ی ریشه‌دارِ تاریخی مبارزه کنند که ارزش زن به میزان توان تولیدمثل او بستگی دارد و سرنوشت زن با توان زاییدن زن و زاییدنِ وارث مذکر رقم می‌خورد. زنان سلطنتی در صورتی انواع مزایای طبقاتی را دریافت می‌کنند که ثابت کنند توان بازتولید وارثِ مذکر برای حفظ قدرت نهاد سلطنت را دارند. در سلطنت بریتانیا هم پرنسس دایانا و هم کیت میدلتون در معرض گفتمان‌های محافظه‌کارانه‌ی زنانگی و حرمت مادری قرار داشته و دارند.

مگان مرکل در زمان حضورش در خاندان سلطنتی بریتانیا در مورد مسائل زنان سخنرانی می‌کرد، چنین چهره‌ای کالای مورد نیاز نهاد پدرسالار و سرمایه‌دار سلطنت بود. فمینیسم مرکل فمینیسم سلطنتی نولیبرال بود که ستم و سرکوب نظام‌مند را به چالش نمی‌کشید.

رسانه‌ها در مورد موضوع اتهام تجاوز شاهزاده اندرو و در مورد مسائلی که مربوط به مگان مرکل بود یکسان رفتار نکردند، آن هم در حالی که این وقایع در یک زمان روی دادند. رسانه‌ها به اقتدار شاهزاده اندرو در جایگاه مرد سفید عضو خانواده سلطنتی نظر داشتند و به شخصیت مگان مرکل در جایگاه زن دورگه‌ی فمینیست مطلقه‌ای که با یکی از شاهزادگان ازدواج کرده است نظر داشتند. مثلاً در دیلی میل تیتر زده شد: «آیا میان‌وعده‌ی محبوب مگان مرکل به خشکسالی و کشتار دامن می‌زند؟» گفته شده بود مگان مرکل علاقه دارد در میان وعده غذایی خود آواکادو بخورد و روش پرورش آواکادو ناقض حقوق بشر است. کمترین رفتار یا گفتار مرکل انبوهی اخبار زرد رسانه‌ای تولید می‌کرد و حجم عظیمی از فضای رسانه‌ها را اشغال می‌کرد. اما در مورد اتهام واردشده به شاهزاده اندرو شمار مقالات و اخبار منتشرشده یازده برابر کمتر از اخبار در مورد عادات روزمره مگان مرکل بود. در مورد اتهام شاهزاده اندرو طنز زیاد بود و در مورد اخبار مگان مرکل که عادات بی‌اهمیت زندگی او بود متن‌ها و مقالاتی که منتشر می‌شد بسیار جدی و انتقادی بود.

اما در مورد شخص مگان مرکل در جایگاه یک فمینیست نکته‌ی دیگری هم حائز اهمیت است: از زمانی که مگان و همسرش از عضویت خاندان سلطنتی استعفا دادند، مگان در فعالیت‌های حقوق بشری گسترده‌تری و با محدودیت‌های بسیار کمتری حضور داشته است. او در مورد جنبش «زندگی سیاهان مهم است» سخنرانی کرد، در حالی که نهاد سلطنت بریتانیا هیچ بیانیه‌ی مستقلی در حمایت از زندگی سیاهان مهم است منتشر نکرد و فقط با دلالت‌های غیرمستقیم اظهار نظر کرد. مرکل در انتخابات سال ٢٠٢٠ مردم را تشویق کرد علیه دولت ترامپ رأی دهند و این نوع موضع‌گیری درون خاندان سلطنت ناممکن است. بنابراین خروج از نهاد و ساختارهای قدرت سلطنت به فرد آزادی بیان و آزادی مشارکت سیاسی و اجتماعی گسترده‌تری می دهد.

کالایی‌سازی ایده‌های فمینیستی به دست «فمینیسم‌سلبریتی» ظرفیت فمینیسم را برای تغییر اجتماعی محدود می‌کند. از این رو اهداف فمینیسم اینترسکشنال در راستای برابری جمعی در تقابل کامل با ساختارهایی قرار می‌گیرد که قدرت سلطنتی را بازتولید می‌کنند. از اساس درگیری نظام سلطنت با مسائل جنسیت نیازمند تحلیل اینترسکشنال است، زیرا سلطنت مظهر سلطه‌ی استعماری، برتری نژادی و سلسله‌مراتب فئودالی است. در واقع اصطلاح مردسالاری باید به‌مثابه‌ی «پدرسالاریِ امپریالیستی، برتری‌طلبی سفیدپوستان و سرمایه‌داری» درک شود، زیرا «این چیزها همه در یک سیستم درهم‌تنیده بهم مرتبط هستند».

تا زمانی که نظام سلطنتی به کلی لغو نشود و ثروت دزدی‌اش برای پرداخت غرامت و جبران خسارت نابرابری خرج نشود نمی‌تواند نهادی فمینیستی و مدافع حقوق زنان توصیف شود.

 

منبع: کانال زن روز