"برای آزادی نباید خواهش نمود، باید مبارزە کرد"... (۳)

به دلیل اهمیت اتفاقاتی که از سال ۱۳۴۲ به بعد در ایران افتاده است خالی از لطف نیست تنشها و مبارزات آزادیخواهانە‌ی بین‌المللی را مورد بررسی قرار دهیم چراکه تا زمانی این تضادها را نشناخته و تجزیە ننمایم قاعدتا قادر به شناخت وضعیت جامعه‌ی خود و بررسی اتفاقات آن دوران نخواهیم بود. در این برهه از زمان سرمایه‌داری بە شکل گلوبالیسم در آمده بود. در هند جنبش عظیم مردمی به رهبری کنگره‌ی ملی که از افراد سرشناس آن می‌توان به گاندی، محمدعلی جناح و نهرو اشاره نمود. هدف کنگره‌ی ملی هند استقلال هند بود که در آن زمان بیش از ۴۰۰ -۳۰۰ سال مستعمرە‌ی انگلیس بودند. نحوه‌ی مبارزه‌ی گاندی اعتراضات منفی مدنی بود و با این روش توانستند استعمار پیر یعنی انگلیس را بە زانو درآورند. همزمان در چین جنگ داخلی در پیش بود؛ ژاپن، انگلیس و آمریکا در این جنگ مدخل بودند. مهمترین احزاب چین در آن زمان حزب کمونیست و حزب کومین تانگ بە رهبری دکتر سونیا سن بود. در این دوران با توجه به آنکه حزب کمونیست نیرو و پایگاه مردمی بیشتری داشت راهپیمایی عظیمی دور چین بە راە انداخت و در اثر جنگ داخلی قریب ۸۰۰ هزار نفر در آن جان خود را از دست دادند.

بسی شاماری

 

در هند، چین، ویتنام، کامبوج، لائوس که مستعمرە‌ی فرانسه بودند جنگ عظیمی رخ داد. نقطه‌ی عطف این جنگ در دره‌ی دین بیە ن فوو به وقوع پیوست و آزادیخواهان توانستند فرانسه را به زانو درآورند. البته فقط این جنگ پنج الی شش ماه به طول انجامید و جنگجویان ویتنام بە فرماندهی ژنرال‏ جیاب تلاشی جنگجویانه و قهرمانانە نمودند. یکی از سخنرانی‌های ژنرال جیاب این بود، مردم تمامی ویتنام چشم امیدشان به شماست شاید امشب میان شما پارتیزان‌هائی باشند که برادر خونی همدیگرند و هر کدام از این برادرها در قسمتی از سنگر مشغول ادای خدمت باشند، اگر در حین پیشروی جنازه‌ی برادرت را دیدی از روی آن گذر کن به آن فکر کن که برادر، پدر، مادر همه چیزو کس شما ویتنام است. از استقامت و پایداری پارتیزان‌های ویتنامی تمامی ارتش فرانسه از جمله بزرگترین افسران جنگی به استیصال رسیدە بودند. یکی از فرمانده‌های ردە بالای ارتش از فرط عصبانیت در حین صحبت کردن با بی‌سیم به فرانسه لعنت فرستاده بود و به همین دلیل پس از برگشت به فرانسه محاکمه گشت، که البته دلیل این هتک حرمت به فرانسه دیدن آن همه استقامت و پایداری چریک‌های ویتنامی بود. این جنگ حدود ١٣ سال بە طول انجامید و پس از شکست دادن فرانسە اینبار آمریکا بە آنان حملە برد و در سال ١٩٧۵ آمریکا را هم وادار بە صلح نمودند. با تأثیر از جنگ ویتنام مبارزات حق‌طلبانه و آزادی‌خواهانە در آمریکای لاتین در کوبا بە رهبری فیدل کاسترو و چگوارا بود. در دوران تبعید در مکزیک تعداد این آزادی‌خواهان به ۸۳ نفر رسید بعدها همگی با قایق به کوبا برگشتند و بر علیه باتیستا مبارزه‌ی چریکی کردند. پس از ۷ – ۸ سال مبارزه‌ی مسلحانە موفق بە آزاد نمودن مناطق وسیعی از کوبا گشتند. آنها در تمامی مناطق آزاد‌شده سعی در برقراری شهروندی خواص آن منطقه نموده مدرسه، درمانگاه و امکانات شهرداری را احیا می‌نمودند. در آفریقا و کنگو جنبش و خیزش مردمی بە رهبری لوم بومبا در جریان بود. لوم بومبا همچون مصدق به صورت مدنی در پی تعویض حکومت بود. کشورهای آفریقایی همیشە مستعمرە‌ی کشورهای اروپایی بودند. در کنگو کە یکی از ثروتمندترین کشورهای این قارە بودە و بزرگترین معادن الماس، آلمینیوم، نیکل و ... را دارا می‌باشد. برای سرکوب این خیزش مردمی بە کمک آمریکا کودتایی صورت گرفت. آمریکا با دادن وعدە‌ی ارتقای مقام یک نظامی بە نام موبوتوسسکو بە درجە‌ی کولنل پس از کودتا وی را رئیس جمهور کنگو نمود. لوم بومبا کە چهرەای مردمی و مورد علاقە و احترام ملتش بود گریخت. نقل است کە مردم هر روز در کنار جادە‌ها غذا و آب می‌گذاشتند تا اگر رهبرشان از آنجا عبور کرد بتواند از مواد غذایی استفادە نماید. لوم بومبا در پی خیانتی دستگیر شد اما چون هنوز حکم نخست‌وزیر بودنش منقضی نشدە بود حکومت روز نمی‌توانست بالافاصلە اعدامش کند و همین باعث شد کە مدتی در زندان بسر برد. در این دوران ایشان از طریق نامە با همسرش در ارتباط مکاتبە‌ای بود. وی در یکی از آن نامە‌ها خطاب بە مردم اینگونە می‌نویسد: "اشتباە من در آن بود کە فکر می‌کردم مردم هلند آنقدر ملت روشنفکر، مدنی و مدرنی هستند کە می‌توان از طریق قانون و حقوق بین‌المللی با آنان صحبت نمود. فکر می‌کردم آنها پس از درخواستم مبنی بر آزادی مردمم آزادی را در سینی طلائی تقدیم‌مان می‌کنند، اما اشتباە کردم. برای آزادی نباید خواهش نمود، باید مبارزە کرد."

همزمان در این دوران جنبش آزادیخواهانە در آفریقای جنوبی بە رهبری نلسون ماندلا، اسخوف توتو، ویدی ماندلا کە اعضای هیئت موسس کنگرە‌ی ملی آفریقای جنوبی بودند در حال رشد بود. مبدا مبارزات، مبارزات آزادیخواهانە بر علیە آپارتاید بود. نتیجە‌ی مبارزات آن شد کە بالاخرە در زندان با نلسون ماندلا بە توافق رسیدند کە بە مبارزات مسلحانە پایان دادە شود و مبارزات بە شکل مبارزات مدنی در آمد.

دیگر بار بە ضرورت این امر اشاره می‌کنم که در عصر سرمایه‌داری گلوبالیسم از تاریخ جنبش‌های دیگر نقاط دنیا باید مطلع باشیم تا بتوانیم تحلیلی درست در مورد موقعیت مملکت خود به قلم کشانیم. با تاثیر از تمامی این جریانات در سطح جهان، در ایران احزاب سنتی نشان داده بودند که عملا نمی‌توانند پتانسیل سازماندهی و رهبری جامعه و تودەهای مردمی را داشتە باشند. بین سال ۱۳۴۴- ۱۳۴۲ بخشی از جبهە‌ی ملی کە از سیاست‌های سازشگرانە‌ی حزب دلسرد شدە بودند اقدام بە تاسیس سازمان مجاهدین خلق با هدف سرنگونی رژیم شاە نمودند. شعار این گروه بسیار رادیکال وضدآمریکایی بود و چون حماسه‌های کوبا یک جنبش چریکی ضدآمریکایی بود از این الگو برای جذب جوانان استفاده نمودند. این سازمان معتقد بود که موتور کوچک موتور بزرگ را به حرکت در می‌آورد. در اینجا لازم به ذکر می‌بینم که منظور موتور کوچک هسته‌ی اصلی چریکی سازمان بود که وظیفه‌اش ترور نمودن ژنرال آمریکایی بود. این خبر باعث بیدار نمودن اذهان عمومی و مردم که همانا موتور بزرگ نامیده شد، می‌گردد. همزمان جریانات چپ هم در حال شکل گرفتن بودند در این میان چریک‌های فدایی خلق ایران را می‌توان نام برد، این گروه نیز تاثیر از انقلاب کوبا گرفته بودند و به جنگ چریکی معتقد بودند از جمله سران آن دوران می‌توان مسعود احمد‌زادە، پویان، بیژن جزنی اشاره نمود. دستگیری هشت نفر بە همراە بیژن جزنی کە این گروە معروف بە گروە جزنی بودند و از اعضای سازمان و به بهانه‌ی انتقال‌شان به زندان دیگر و در پشت زندان اوین تیرباران نمودنشان یکی از اتفاقات تلخ آن دوران است و این نیز در تاریخ سراسر ننگین سلسله‌ی پهلوی ترور دولتی بود، خود حکومت آن را اینگونه به قلم کشید که گویا این ٩ نفر قصد فرار داشته‌اند و در حین فرار کشته شده‌اند. بدین ترتیب جنبش آزادی‌خواهی ایران شاهد ترور دولتی دیگری در آن برهە از زمان شد.

در سالهای ۴۷-۴۶ جمعی از آزادیخواهان کورد کە تحت تاپیر مبارزات سنتی باشور کوردستان (عراق) قرار گرفتە بودند و قصد مبارزە بر علیە شاە و سلسلە‌ی پهلوی را داشتند با تقبل زحمات زیادی موفق بە دیدار با غنی بلوریان گشتە و با وی در مورد تشکیل حزبی با پرنسیپ مبارزات چریکی مشورت نمودند، اما این نشست هیچگونە دستاوردی برای این جمع مبارز و روشنفکر با خود بە ارمغان نیاورد. پس از آن ملاقات این جمع بطور خودجوش اقدام نمودە، راسا حزبی بە نام کمیتە‌ی انقلابی مارکسیست - لنینیست حزب دموکرات تشکیل دادە و شروع بە مبارزات خود نمودند.

  از اعضای موثر این جریان اسماعیل شریف‌زادە، سلیمان معینی، ملا آوارە و مینە شم را می‌توان نام برد. مبارزات انقلابی این حزب حدود ١١ ماە بە طول انجامید. در این مدت نە تنها جنبش سنتی باشور کوردستان بە آنها کمکی نکرد بلکە مورد خیانت هم قرار گرفتند.

با توجە بە وضعیت باشور کوردستان، نە بارزانی و نە طالبانی نمی‌توانستند کە بە جنبش نو پای روژهلات کوردستان (ایران) کمک کنند. شاە از این موضوع مطلع بود و از امکان رشد بیشتر مردمی شدن حزب نوپای کوردستان در هراس بود، بە همین جهت برای نابودی حزب، سپهبد  اویسی را بە کوردستان فرستاد تا این جنبش سرکوب گردد. اویسی با استفادە از ارتش و بهره جستن از نیروی مزدور محلی جبهە‌ی قوی حملە تشکیل داد و در مناطق از قبل شناسائی‌شدە توسط مزدوران محلی کە مناطق پر تردد این گروە انقلابی بود کمین گذاشتە و منطقە را محاصرە‌ی شدید نمودند، در آن طرف مرز مزدوران بارزانی کە بە درازای تاریخ موجودیتشان وابستە و خودفروش بودند در کمین و آمادە‌باش بسر می‌بردند کە در صورت فرار از محاصرە‌ی درون‌مرزی شانس رفتن بە باشور کوردستان را از این آزادیخواهان بگیرند. جنگ بسیار سختی در بانە روی داد. در منطقە‌ای بە نام «دارە نە»، پس از مقاومت قهرمانانە‌ی اسماعیل شریف‌زادە با چندی دیگر از پیشمرگان همرزمش بە شهادت رسیدند. البتە لازم بە ذکر است کە بگوییم این افراد ستون اصلی بدنە‌ی تشکیلات بودند و بە همین دلیل سلیمان معینی بە همراە تقریبا ۵٠ همرزمش بە دام کمین بارزانی افتادند. در این باب و وصف و بە قلم کشاندن این خیانت بزرگ و تاریخی خود بارزانی با افتخار از نحوە‌ی تحویل و عدم کمک بە این گروە همزبان و پناهندە بە تفصیل در کتاب ننگینش اشارە نمودە و توضیح آن از حوصلە‌ی این بحث خارج است، ولی همان بس کە بدانیم بارزانی با قصاوت این گروە پیشمرگ آزادیخواه و بهترین جوانان خلق کورد را بە شهادت رساندە و جنازە‌هایشان را بە نشانە‌ی خودفروشی و سرسپردگیش بە ساواک ایران تحویل داد. برای اطلاع بیشتر می‌توان کتاب مبارزە‌ی ملی و طبقاتی کوردستان اثری از اسماعیل شریف‌زادە را مطالعە نمود.

در این بخش لازم بە یادآوریست کە کارنامە‌ی جنبش عشیرەای بارزانی در دوران حاکمیت دولت - ملت هموارە سخن از خوش‌خدمتی بە دیکتاتورها و استعمارگران کوردستان داشتە و متاسفانە دیگر احزاب کوردی یا با آنان مقابلە و مجادلە لفظی نمودە و یا در دام جنگهای داخلی و مقابلە با این گروە سرگردنە گیر افتادند. بە عبارتی کمتر بە آگاهی دادن بە مردم و افشای این گروە دست‌نشاندە‌ی سیستم سرمایە در منطقە نمودە و شاید بە همین دلیل سادە اما مهم آنان توانستەاند تا بە امروز در میدان سیاسی ملت کورد باقی بمانند. مکث کوتاهی بر کارنامە و تاریخچە‌ی حضور این گروە ارازل و اوباش نشان می‌دهد کە امروز چرا و چگونە مرزها را بە روی ستونهای ارتش ترکیە باز گذاشتە و بە آنان اجازە دادەاند کە چندین پایگاە نظامی بر پا نمودە و در تمامی زمینەها یاری‌رسان ارتش ترکیە برای رسیدن بە احیای میثاق ملی گشتە و بە راحتی چشم از جنایات جنگی ترکیە در خاک کوردستانی کە خودشان حاکمش می‌باشند، بستە‌اند. نقش بە غایت مخربی کە بە درازای چندین دهە مزین تاریخچە‌ی مبارزات ضد مردمی‌شان می‌باشد اما متاسفانە مردم در پشت درهای بستە و با استفادە از شعار عقب‌ماندگی سیاسی جنگ برادرکشی بە عقب راندە شدە تا حدی کە امروز شاهد اوضاع وحشتناکی در منطقە‌ی کوردستان می‌باشیم. انشعاب در دیگر احزاب توسط نفوذی‌های بارزانی، تلاش در جهت تشکیل ائتلاف میان احزاب ضعیف و سست عنصر جهت همکاری مستقیم با ترکیە‌ی غاصب با شعار مقابلە با حزب کارگران کوردستان اما در اصل تحویل شرق کوردستان بدون جنگ و تقبل ضرر مادی و جانی بە ارتش ترکیە تا قبل از اتمام دوران قرارداد لوزان در سال ٢٠٢٣.

جنبش باشور کوردستان متشکل از دو گروە بارزانی و طالبانی با گرایشات مختلف بە کشورهای منطقە بودند. گروه طالبانی کە از طریق بعث عراق تامین می‌شد و جبهە‌ی بارزانی بە رهبری مصطفی بارزانی کە وابستە بە رژیم حکومت ایران بود. لازم بە یادآوریست کە قبلا این دو جنبش یک گروه بودند اما در زمانی کە قصد تشکیل حزب دموکرات کوردستان را داشتند بە دلیل آنکە جلال طالبانی دارای کنتاکتهای اروپائی بودە و در سطح سواد اجتماعی و سیاسی برتری نسبت بە بارزانی قرار داشت و پدر زنش دارای پایگاه اجتماعی خوبی بود، موارد شک و تردید نزد بارزانی را فراهم آورد و از آن بیم داشتند کە بە مرور زمان هواداران بارزانی تحت تاثیر جلال طالبانی و جایگاه برترش قرار گیرند. بە دلیل همین رقابت کور تصمیم بە ترور وی گرفتە شد اما جلال طالبانی بە موقع از موضوع و نقشە‌ی ترور آگاه شد و برای حفظ جانش بە ایران پناە برد و بە مدت ١١ ماە تحت نظر ساواک در همدان بە سر برد.

تلاش امپریالیسم برای دخالت در امور دیگر کشورها در آن دوران حساس پس از جنگ خود را در کودتاهای عدیدە‌ای کە در کشور غنی از نظر سرمایە‌ی طبیعی، عراق نشان می‌داد. در پی هر کودتایی شوروی و آمریکا سعی در دست‌نشاندە نمودن آن سیستم می‌نمودند. در آن دوران کە تنش‌های مابین دو جنبش باشور کوردستان در اوج خود بود در پی کودتایی عبدل کریم قاسم زمام امور عراق را در دست گرفت. وی گرایشاتی بە شوروی داشت و بە کوردها برای اولین بار بزرگترین شانس را داد کە متاسفانە از آن بە شیوە‌ی درست استفادە نشد. بارزانی اکثریت منطقە‌ی بادینان کە پایگاە سنتی خودشان بود را در تصرف خود داشت. یکی از بزرگترین امتیازات آن دوران را می‌توان امتیاز ١٤ درصدی از فروش نفت کرکوک نام برد مشروط بە آنکە این سود در جهت آبادانی و توسعە‌ی کوردستان استفادە شود، اما متاسفانە بارزانی وابستە بە ایران با آغوش باز تمامی کمکهای مادی کە از طرف آمریکا و اسرائیل و از طریق حکومت مرکزی ایران بە آنان دادە می‌شد را قبول نمود و بە اینگونە نیاز مادیات‌پرستی و قدرت‌طلبی خویش را ارضا نمودە و نیاز ملت کە همانا خودمختاری در منطقە بودە و پیشنهاد آن را حکومت روز، عبدل کریم قاسم دادە بود رد کردند. پس از قرارداد سایس‌پیکو این تنها شانس طلائی در جهت خودمدیریتی توسط حزب سنتی بارزانی از بین رفت.کە البتە این نیز نشانگر قدرت‌طلبی صاحبان قدرت جنبش‌های باشور کوردستان و عدم داشتن شم لازم و سیاستمداری از طرفی و رقابت شدید دو قطب قدرت جهانی برای تسلط بر کشورهای ثروتمند و فاقد رهبری توانا بود. البتە واضح است کە برنامەهای آن دو قطب در دوران قدیم توسط مسیونرهای خودی اعزام شدە بە مناطق مستعمرە‌ی انجام می‌گرفت اما پس از تاسیس دولت – ملت‌ها در منطقە این مهم توسط اپوزوسیونهای دست‌نشاندە ایفای وظیفە می‌کرد. بارزانی و حزبش بە درازای حضورشان در صحنە‌ی سیاست این وظیفە را بە بهترین شیوە ممکن انجام دادە‌اند و متاسفانە ما شاهد جنایاتشان در هر چهار بخش کوردستان بودەایم کە چگونە با نقش مخرب خود نقش اساسی در جنگهای داخلی، انشعابات احزاب پیشرو، ترور رهبران و کادرهای مردمی، جاسوسی و خودفروشی داشتە‌اند و امروز بە بهترین شیوە‌ی ممکن می‌توان حداقل پس از ١۶ اکتبر و رفراندم و از دست دادن بیش از ۵١٪ از خاک کوردستان نتیجە گرفت کە این گروە چگونە از عدم آگاهی ملتی کە صدها سال است با ژینوساید فیزیکی و فرهنگی تقابل نمودە و هموارە آرزوی کوردستان بزرگ تنها نیروی تحمل جنگ‌ها و کشتار در میانشان بودە باعث گشت تا فریب این حزب را خوردە و در کمال ناآگاهی بە دام رفراندمی کە خواستە‌ی دستگاە استخبارات ترکیە، میت بود افتادند و قانونا بخش بزرگی از خاک خود را از دست دادند. اپوزوسیون ضدمردمی کە با نام دفاع از کوردستان علنا در خدمت نیروی استعمارگر قدم برداشتە و امروز با تمام توان و با بهرە‌وری از هر نوع حربەای با یگانە صدای آزادیخواهی و دموکراسی بە جنگ برخواستە است. کودتای مخملی کە چند روز پیش در حزب اتحادیه‌ی میهنی کوردستان شاهد آن بودیم یکی از رخدادها و نمونەهای تازه‌ی شگرد حزب دمکرات کوردستان است کە بە خوبی بیانگر همکاری مستقیم این حزب با سیستم استعمارگر منطقە می‌باشد.

روژهلات کوردستان و آیندە‌ی حکومت اقلیم در اضطراب و بحران بزرگی بسر می‌برد و این نتیجە‌ی عدم خوانش صحیح دیگر احزاب و فعالین سیاسی از حربە‌های سیستم سرمایە‌داری می‌باشد کە بە راحتی امکان پروراندن مار را در آستین جنبش‌های مردمی و دموکراتیک فراهم می‌نماید. نمودی کە در دیگر مناطق کوردستان نیز شاهد آن می‌باشیم.

در همین دوران جریان کوچکتری در منطقە‌ی کوردستان شکل گرفت و بعدها پس از جذب اعضای بیشتر و تشکل منسجم‌تر بە اسم سازمان انقلابی زحمتکشان کوردستان خود را معرفی نمود. آنها معتقد بە مشی مبارزات مدنی، تودەای مردمی بودند و بر همین مبنا اسم اصطلاحی و تحت‌اللفظی کوملە به معنای جمع را انتخاب نمودند.

در آن دوران کە کوملە اعلام موجودیت نمود از رئوس کارو اساسنامە‌ی تشکیلاتیش بە خوبی مشهود بود کە معتقد بە کار تودە‌ای بودند و نە مبارزات چریکی کە تا آن هنگام تمامی نیروهای چپ بە آن پایبند بودند و البتە این یکی از نقاط بارز این گروە روشنفکر بود کە اکثر قریب بە اتفاق موسسانش آکادمیک و دانشجوی رشتەهای پزشکی و مهندسی بودند.

این سازمان نو پا از بدو تشکیل تحت فشار و حملە‌ی ساواک قرار گرفت. شاە بدرستی می‌دانست کە منطقە‌ی کوردستان از پتانسیل بالائی برای جنبش‌های خلقی برخوردار است و هر جنبشی باید در نطفە خفە شود. در سال ١٣۵٠ کاک فواد مصطفی سلطانی دستگیر شد و چنان مقاومت انقلابی از خود نشان داد کە با وصف تمامی شکنجە و آزار بازجویان ساواک نتوانستند اعترافی در رابطە با تشکیلات و یا فعالیت سازمان از وی بدست آورند

کاک فواد بە زندان عمومی سنندج تحویل دادە شد. این دوران مصادف با زمانی بود کە آمریکا دنبال بهانەای برای گوشمالی نمودن شاە بود و زمزمەی نقض حقوق بشر و ضرورت نظارت بر زندانهای ایران، سیستم را مورد تهدید قرار دادە بود. در این دوران کاک فواد با چیرەدستی و ظرافت عملی کە داشت توانست اعتصاب غذای بزرگی در زندان بە راە اندازد و در رابطە با بازدید نمایندە‌ی حقوق بشر از زندانها، وی پردە از جنایات رژیم در زندان برداشت. کاک فواد سال ۵۶ آزاد شد و این مصادف بود با اعتراضات مردمی ایران. یکی از شعارها و خواستە‌های برجستە در تظاهرات آزادی زندانی سیاسی بود و شاە مجبور بود کە حداقل قدمی کوچک در این جهت بردارد و چند زندان سیاسی آزاد گشت. سعید معینی یکی از محبوب‌ترین زندانیان سیاسی کە متحمل شکنجە‌های غیرانسانی فراوانی شدە و هیچگاه بە خط فکری خود و همرزمانش خیانت ننمودە بود، آزاد گشت. وی کە معتقد بە کار مدنی بود برای تجربە‌ی عینی مبارزات مسلحانە از طرف سازمان بە باشور کوردستان فرستادە شد کە البتە دلیل دیگر این جابجائی ترس از تحت تعقیب بودنش پس از آزادی هم بود، وی برای برقرای ارتباط و پیوستن بە پیشمرگان اتحادیه‌ی میهنی نیشتمان در حین عبور از مرز قبل از آنکە بە مقصد برسد متاسفانە در طی درگیری بە شهادت رسید و وی چون سمبل مقاومت و آزادگی و از خود گذشتگی بود، تاریخ شهادتش بە روز پیشمرگه‌ی کوملە نامگذاری شد.

کوملە اوائل قیام ۵٧ موجودیتش را اعلام نمود. قبل از ابلاغ موجودیت از همان ابتدا اعتراضات اطلاعیە‌ای بە اسم هم‌میهنان مبارز در میان تظاهرکنندگان پخش می‌شد و جای بسیار خوبی در اذهان مردم داشت کە البتە پس از اعلام موجودیت پردە از این امر نیز برداشتە شد کە نشر و توضیح این اطلاعیە از طرف آنان بودە است و بدین ترتیب چون حزبی موفق و مردمی در میان تودە‌ی مردم کورد جای گرفت و بە مبارزات آزادیخواهانە و حق‌طلبانە‌ی خود ادامە داد.

کوملە با جایگاه وسیعی در کوردستان کە در کمتر زمان ممکن توانستە بود اعتماد مردم را بە خود جلب نماید، با فراخوان شرکت زنان در مبارزات سیاسی موج نظامی، پیشگامی خود را بە اثبات رساندە و در دورە‌ی کوتاهی کە شهرهای کوردستان توسط رژیم نوپا تسخیر نشدە بود سیستم شورا و خودمدیریتی را آنچنان ماهرانە پی‌ریزی و آموزش داد کە تا بە امروز بازماندگان آن دوران در حسرت تکرار مجدد آن برهە‌ی تاریخی می‌باشند. کاک فواد رهبر مردمی، آگاە و کاریزماتیک اما بە گونەای مشکوک مورد حملە قرار گرفت و در واقع ترور دولتی گشت، تروری کە تا بە امروز کسی در صدد شفاف‌سازی آن حادثە و خسران بزرگ بر نیامدە و کمتر فعال سیاسی مستند و با استناد بە مدارک تاریخی در مورد انشعاب در کوملە، تشکیل حزب کمونیست و حضور منصور حکمت در حزب سخن بە میان آوردە است. حزبی کە بە راحتی می‌توانست رهبریت نە تنها جنبش مردمی خلق کورد بلکە ایران و منطقە را نیز بە عهدە گیرد دستخوش بحرانهای میان حزبی گشت و امروز جز شاخە‌ی کوچکی از آن متاسفانە اثری از آن مشهود نیست، سرنجام شومی کە نتیجە‌ی عدم بازخوانی درست از شیوە‌ی نفوذ افراد در حزب بود و بانی انشعاب، اضمحلال، آغاز جنگ فرسایشی و از دست دادن عدە‌ی کثیری از بهترین جوان‌های ملت کورد در جنگ با حزب دمکرات ایران، جنگی کە قبلا از طرف کاک فواد پیشبینی شدە و مکررا در مورد آن تذکر دادە بود کە بە هیچ وجە بە آن دام نباید افتاد و پس از ترور ایشان تا بە امروز هیچکدام از اعضای مرکزی این دو حزب از دلایل آغاز آن تنش و کشتار هیچگونە شفاف‌سازی برای خلق کورد درج ننمودەاند، خروج از مرزهای ایران، کمپ‌نشین و منفعل گشتن و از همە تاسف‌بارتر مطیع سیاستهای ضدمردمی حکومت اقلیم کوردستان شدند.

در سال‌های ١۳۴۶ تا سال ۱۳۵۰ ساواک با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی امپریالیستی در پی کشتار انقلابیون و آزادیخواهان بودند و توانستند بسیاری از سران مجاهدین و فدائیان خلق را دستگیر و اعدام نمایند از جمله حنیف نژاد، بدیع‌زادگان و سعید محسن را می‌توان نام برد. در سال ۱۳۵۰ در زندان بحث‌های درون سازمانی پیش آمد با توجه به اعدام رهبران سازمان مجاهدین همهمه‌ی انشعاب به وجود آمد. پس از اعدام سران برجستە‌ی سازمان در آن دورە عده‌ای روی به مارکسیست آوردند، این بخش منشعب قریب به ۷۰ درصد برآورد گشتە است. بعدها بعد از قیام این گروه تشکل خود را با نام پیکار به مردم ایران معرفی نمودند و هم زمان اعلام موجودیت کردند و با توجه به پایگاه مردمی خوبی که در ایران داشتند به مبارزات خود ادامه دادند. در همان دوران آن تعداد سازمان مجاهدین که هنوز بیرون بوده و متوجه بحث درون سازمانی شدند در حین انشعاب دست به کار تقسیم امکانات تشکیلات گشتند. این گروه قریب هفتاد درصد مدعی مالکیت اکثریت اموال سازمان شدند اما آن گروە باقیماندە و معتقد بە آرمانهای مجاهدین خلق کە در واقع فالانژ مذهبی بودند از این تقسیم اموال ناراضی بوده و اعتراضات خود را آشکارا بیان نمودند در این میان می‌توان به نام‌های مجید شریف واقفی و صمدیه لباف اشاره کرد که جزو فالانژهای مجاهدین بە حساب می‌آمدند، رهبریت بخش مارکسیستی سازمان را تهدید نمودند که به ساواک معرفی نمایند. لازم به ذکر است کە یکی از بندهای اساسنامه سازمان اینگونه است که اگر همرزمی خیانت نماید دیگر رفقا برای دفاع از ساختار حزب می‌توانند وی را اعدام انقلابی نمایند.در این گذر تاریخی به چهره‌ی محبوبی چون تقی شهرام می‌توان اشاره کرد، چهره‌ی برجسته‌ی شعبه‌ی منشعب مارکسیستی مجاهدین سابق. تقی شهرام پس از مطلع شدن از این تهدید به معرفی شدن به ساواک، مجید شریف واقفی و لباف را دعوت به مصاحبه و مصالحە نمود. پس از این ترفند تقی شهرام بە جرم خیانتی که در راه بود آنان را در تصادف ساختگی به قتل رساند. همانگونه که قبلا اشاره نمودم این عمل حکم یکی از بندهای اساسنامه‌ی سازمانی است و اگر عضوی قصد خیانت در سازمان را داشته باشد می‌تواند به قوانین حزبی کشته شود.

این عمل نقطە‌ی عطفی شد کە پس از قیام از این اقدام انقلابی چون مستمسک و بهانە‌ای سواستفادە شدە و عامل اعدام تقی شهرام گشت.

پس از اعدام انقلابی افراد نامبردە تقی شهرام از ایران خارج و در آلمان سکنی گزید. وی پس از انقلاب بە ایران بازگشت و بالافاصلە دستگیر شد. بهشتی رئیس شورای عالی قضائی بود و از وی خواست کە مصاحبە تلویزیونی داشتە و در آن عین همان داستان را تعریف کند تا تبرئە گردد، اینجا رژیم جرم و جنایت هدفش آن بود کە از آن اعتراف استفادە‌ی تبلیغاتی نمودە و سازمان مجاهدین خلق را چون عاملان ساواک نشان دهد اما تقی قبول نکرد و در پاسخ گفت، هر آنچە رخ دادە است مسئلە‌ی درون سازمانی بودە و اگر روزی مورد بازخواست سازمان پیکار و مجاهدین خلق قرار گیرد حاضر بە تعریف و توضیح ماجرا خواهد شد، همین امر باعث صدور حکم اعدامش گشت.

و اما نظری بە وضعیت و سبک زندگی شهری در فاصلە سالهای ١٣۵٠ تا ١٣۵٧ می‌تواند بیانگر بسیاری از سوالهای بی‌جواب بودە و دلیل بە راحتی ربودە شدن قیام مردمی از طرف ارتجاع مذهبی. در این برهە فاصلە‌ی طبقاتی در بین آحاد مردم بسیار چشمگیر شدە بود. حاشیە‌نشین‌ها، حلبی‌آبادها و کپرنشینان جلوە‌ی حومە‌ی شهرهای بزرگ علی‌الخصوص پایتخت بود و نشان از خیل بیکار و کم درآمد مهاجران. نشانە‌ای بارز از ستم طبقاتی جامعە‌ی سرمایە‌داری و یکی از عواملی کە در درازمدت جامعە را بە تکانهای اجتماعی و اعتراضات مدنی سوق می‌دهد. طبقە‌ی کارگر، کفش ملی، ذوب آهن، کارخانە‌ی پتروشیمی، پالایشگاه نفت، کارخانە‌ی ارج، کارخانە‌ی ایران خودرو و نمونە‌هایی از مکان‌های کاری بودند کە کارگران با داشتن دردی مشترک هر روز حضور بە هم می‌رساندند و بهترین امکان و مکان برای فعالین احزاب سیاسی کە بە آنان در جهت تشکیل سندیکای کارگری و اصناف کمک نمودە بە آنان آگاهی سیاسی دادە و مشوقشان در جهت عدالت‌خواهی و اعتراض بە دستمزدهای پائین و غیرە کە متاسفانە با مروری بر کارنامە‌ی احزاب فعال آن دوره متوجە می‌شویم کە جریانات سیاسی آنزمان بە مبارزات چریکی معتقد بودند و غافل از آگاهی دادن بە طبقە‌ی کارگر و تشکل دادن آنها. اگر بە این طیف وسیع کارگر صنعتی آگاهی سیاسی دادە می‌شد و راهکارهای مبارزات مدنی آموزش دادە می‌شد قطعا نیروی مرتجع دینی نمی‌توانست جائی برای خود میان این خیل عظیم یابد. این ضعف و کم‌کاری را می‌توان از زوایای مختلف مطالعە و نقد نمودە و از نتایج آن برای امروز طبقە‌ی تحت ستم کارگران ایران سود جست.

 

لینک بخش دوم:‌

https://jinhaagency.com/fa/all-news/content/view/15271?page=3