زنان، تجزیه، و خشونت

تجزیه‌ی هند در سال ۱۹۴۷ و شکل‌‌گیری پاکستان بهای گزافی را، به‌ویژه برای زنان این شبه قاره، به همراه داشت.

 

مرکز خبر - استعمار و استثمار بریتانیا، هند را با آسیب‌های فراوان و جبران‌ناپذیری رو به رو کرده و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. انگلیسی‌ها همه‌چیز را به غارت برده و به فروش می‌رساندند. آنها حتی حاکمان ایالت‌ها را با دریافت رشوه به قدرت می‌رساندند و هندوها را وادار می‌کردند گران بخرند و ارزان بفروشند.

 ‌سیاست‌های امپریالیستی بریتانیا سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند.

‌بر اساس منابع مختلف تاریخی، طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، در دهه‌ی ۱۷۷۰ میلادی بیش از ۱۰ میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند.

علاوه بر تمامی این آسیب‌ها، خروج عجولانه‌‌ی بریتانیا از شبه قاره‌ی هند در سال ١٩۴٧ نیز بهای گزافی به بار آورد. این منطقه پس از خروج بریتانیا بر اساس مذهب تقسیم شد. هند عمدتاً توسط هندوها و پاکستان غربی و شرقی با مسلمانان اشغال شد. این تقسیم زمین جرقه خشونت‌های عمومی بی‌سابقه‌‌ی بسیاری را برانگیخت و منجر به مهاجرت گسترده‌ی مردم و تلفات جانی، مالی و هویتی شد. اگرچه داستان‌ این مردم تقریبا بلافاصله پس از تجزیه تا حد زیادی به حاشیه رانده شد، اما زنان این کشورها بیشترین آسیب را متحمل شدند. در طی چند دهه، در آثار داستانی متعددی نوشته شد و همچنین در تاریخ شفاهی بازماندگان تلاش‌های بسیاری برای ثبت وضعیت اسفبار زنان در دوران تجزیه و پیامدهای آن صورت گرفته است.

دو مقاله منتشرشده در هفته‌نامه‌ی Economic & Political در سال ١٩٩٣ به این تاریخ دلخراش می‌پردازند. اولین مورد، که توسط ریتو منون و کاملا باسین به نگارش درآمده است: «از طریق تاریخ‌های اجتماعی به واقعیت گسسته زمانه پرداخته و تلاش می‌کند تا از طریق زنانی که به هر طریقی در اثر این رویدادها تهی‌شده بودند، تجربه‌ای از تجزیه‌ی کشور را منتقل کند.»

دومی، نوشته‌ی اورواشی بوتالیا، به دنبال بررسی این موضوع است که آیا زنان در حین وقوع رویدادها، قدرت تغییر شرایط خود را یا اینکه آیا تصمیمات و اقدامات آنها توسط شرایط به آنها دیکته می‌شود.

زنان در این دوره به نماد «افتخار» [عزت] مردان و دولت بدل شده‌ بودند. این نمادگرایی منجر به بروز خشونت غیرقابل توصیفی شد؛ که چه از سوی افراد خارجی و چه از سوی اعضای خانواده خودشان بر آنها اعمال می‌شد. همانطور که منون و باسین اشاره می‌کنند: «هر لحظه ممکن بود همسران، پدران، برادران و حتی پسران آنها به قاتل تبدیل شوند. زیرا آنها به دنبال حذف هر گونه بی‌آبرویی و هرگونه احتمال تحقیر نام خانوادگی و دین خود بودند.»

بوتالیا می‌نویسد که زنان بی‌شماری، به‌ویژه در خانواده‌های سیک، توسط بستگان خود به قتل رسیده‌اند تا از گرویدن آنها به دین‌های جدید جلوگیری شود. همچنین بسیاری از آنها با خودکشی جان خود را از دست دادند. خشونت علیه زنان خاص و جنسیتی بود.

بوتالیا همچنین توضیح می‌دهد که گزارش‌های بیشماری از تجاوز و تعرض به زنان در این به ثبت رسیده است، از برهنه‌ کردن زنان و رژه در خیابان‌ها گرفته تا بریدن سینه‌هایشان، حکاکی بدنشان با نمادهای مذهبی جوامع دیگر و ...

 

زنان بسیاری جان خود را از دست دادند

 در فاجعه‌ای در روستای توآ خلسا در پنجاب، در مارس ١٩۴٧، حدود نود زن برای اجتناب از رویارویی با دشمن درون چاهی پریدند. برای برخی، این ممکن است یک انتخاب شخصی بوده باشد، اما بوتالیا استدلال می‌کند که: «برای برخی از آنها این یک تصمیم نبوده و  تنها به دلیل شرایط خاص، «مجبور» به این کار شدند.»

با این حال، بعدها زنانی که از خشونت‌های ناشی از تجزیه جان سالم به در برده بودند، در عملیات بازیابی مرکزی (١٩۴٨-١٩۵۶) با توافق هر دو دولت هند و پاکستان به خانواده‌ها و خانه‌های بومی خود بازگشتند. با اینحال، تعدادی از زنان پیش از این عملیات دین خود را تغییر داده بودند، ازدواج کرده بودند، صاحب فرزند شده بودند و اغلب با رضایت زندگی جدیدی تشکیل داده بودند. این «بازیابی» در واقع برخلاف میل بسیاری از آنها بود.

منون و باسین می‌نویسند: «با اینحال، قصد ما به هیچ وجه این نیست که بگوییم وضعیتی که این زنان در آن قرار گرفتند، آسیب‌زا یا مملو از اضطراب و عدم ‌اطمینان نبود.»

برخی از زنان از جا‌گذاشتن فرزندان خود در هنگام بازگشتن به وطن ابراز تاسف می‌کردند و از ترس سرزنش‌شدن به دلیل «نجس‌بودن»، اغلب زندگی در آسایشگاه (اشرام) را به پیوستن به خانواده‌های خود ترجیح می‌دادند. پیمان بین سلطه ١٩۴٧، عملیات بازیابی مرکزی هند را قانونی کرده و منجر به قانون پارلمان شد. قانونی که تا سال ١٩۵٧ با دقت اجرا می‌شد.