عواقب نتیجهی انتخابات برای زنان
چند روزی بیشتر از برگزاری سیرک انتخاباتی جمهوری اسلامی و انتصاب رئیسی، قاضی مرگ بر کرسی ریاست قوهی مجریه نگذشته و جنجال رسوایی این خیمه شببازی رژیم در مدیای خارج از کشور هم هنوز کاملا از آب و تاب نیفتاده است.
زمان مسعودی – عضو پلاتفرم دموکراتیک چند ملیتی زنان آزادیخواە
با وجود این که حاکمان کشورهای غربی از جمله دولت آلمان، موافق حفظ رژیم جمهوری اسلامی بوده و سرنگونی اینگونه حکومتهای ارتجاعی و جایگزینی آنها با حکومتهای مردمی را به نفع خود نمیدانند، ولی بوی تعفن فریبکاریهای رژیم دغلکار اسلامی، دیگر حتا جایی برای دفاع امپریالیستها هم نگذاشته است. مدیای آلمان و حتا سخنگوی خانم مرکل، اشتفان زیبرت هم از منتصب شدن یک جلاد، در راس قوهی مجریهی جمهوری اسلامی ایران، که دستش به خون هزاران نفر آلوده است، نام برد.
قبل از اینکه به موضوع عواقب نتیجهی انتخابات برای زنان بپردازم، مایلم نخست به چند نکته اشاره کنم.
یکی از اهداف "انتخابات" در جمهوری اسلامی، کسب مشروعیت برای حاکمان بیکفایت خود، از طریق کشاندن هر چه بیشتر مردم به پای صندوقهای رأی و به نمایش گذاشتن صفهای طولانی شرکت مردم، در داخل و به ویژه در خارج از ایران بود.
کارکرد دیگر انتخابات رژیم، در سالهای پیش، این بود که بایستی به نوعی به تقسیم قدرت بین باندهای درون حکومتی هم خدمت میکرد، اما تجربهی بیش از چهل سال کارنامهی سیاه این جماعت خونخوار، در حافظهی تاریخی مردم و خیزش دی و آبان با فریاد "اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" از آذربایجان و کوردستان تا خوزستان، از خراسان تا سیستان و بلوچستان و عدم شرکت اکثریت مردم، هدف کسب مشروعیت نظام، از این مضحکهی انتخاباتی را به خاک سپرد.
تقسیم قدرت بین باندهای این دار و دستهی فریبکار هم با تصمیم علی خامنهای و همدستانش برای یکدست کردن حاکمیت و انتصاب رئیسی این آیتالله مرگ، به کرسی ریاست جمهوری، هم بالاخره در ذهن "اصلاحطلبان" حک زده شد.
اکثریت مردم به بند کشیدهی این سرزمین، با اعتصابات واعتراضات دایمی خود به ویژه در روزهای غرورآفرین دیماه نود وشش وآبان نود وهشت، برای اعتراض به فقر اکثریت جامعه، آمار میلیونی به حاشیه راندهشدگان، کارتن خوابی، کودکان خیابانی، بیکارسازی میلیونی کارگران و تنفروشی زنان برای سیر کردن شکم فرزندان خود، علیه حاکمین جهل و سرمابه به خیابان آمده بودند و در مضحکهی انتصابات ۱۴۰۰ با نه گفتن خود به رژیم، یک گسست تاریخی بین خود و حاکمین را به نمایش گذاشتند. مردم با نه خود این پیام را به رژیم دادند، که ما دیگر نمیخواهیم قربانی خاموش و منفعل این وضعیت اسفبار حاکم بر جامعه باشیم.
اما دربارهی عواقب نتیجهی انتخابات برای زنان، زنان نیمی از جمعیت جامعه را در بر میگیرند، و تمام اجحافات، استثمار، سرکوب و جنایاتی هم که رژیم بر مردم روا میدارد شامل زنان هم میشود. آنها ولی به دلیل جنسیت خود، مورد خشم و ستم ویژه در جوامع مردسالار هم هستند. رژیم مردسالار حاکم بر ایران هم مسلح به ایدئولوژی مرتجع اسلامی، به زنان در حد کالایی که برای به کار گرفتن آنان در خدمت پیشبرد اهداف مرتجعانهی اسلام، در هر شرایط و ابعادی مشروع است، برخورد میکند. تمام قوانین زنستیزی که از فردای به قدرت رسیدن ضدانقلاب، وضع شدند، زن را به بردهی مرد، انسانی مهجور، ناتوان و بیحقوقی تقلیل دادند، که به اربابی به نام مرد، در قامت پدر، پدر بزرگ، برادر و شوهر محتاج است.
دربارهی زنان ملل تحت ستم حتا میتوان از ستمی سه گانه نام برد، که زندگی آنان را به جهنمی غیر قابل تحمل تبدیل کرده است.
این فقط یک طرف سکه است، طرف دیگر این سکه، مبارزات قهرمانانهی زنان ایران است، که از همان ابتدا علیه حجاب اجباری خمینی، در اردیبهشت ۵۸ شروع و علیه سرکوب خونین انقلاب به دست خمینی و حامیان او دربازسازی نظم سرمایهدارانه در تلفیق با مذهب ادامه یافت. جنبش زنان در تمام این چهار دههی مبارزات مردم ایران علیه جمهوری زنستیز اسلامی، در صف اول مبارزات، کارگران، بازنشستگان، معلمان، نویسندگان، ملل تحت ستم، فعالین محیط زیست، مادران دادخواه، کولبران، مالباختگان و ... حضور فعال داشته است.
اگر نگاهی به وضعیت زنان از ابتدای تولد نافرخندهی جمهوری اسلامی تاکنون بیاندازیم، با وجود اینکه، به نطر نمیرسد که کارگزاران قبل از رئیسی، در انجام وظایف خود در مورد ستم و استثمار زنان کوتاهی کرده باشند، اما نباید فراموش کرد، که رئیسی در سرکوب زنان و به ویژه جداسازی جنسیتی، گوی سبقت را از دیگران ربوده است و زنان اکنون بایستی خود را جهت یک رو در رویی عمیقتر آماده سازند.
کنون ما زنان تمام ملل تحت ستم ساکن در ایران، بایستی با اراده و پشتکار در اتحاد با انبوه میلیونی زحمتکشان در پی تدارک سرنگونی رژیم سرمایه و جهل جمهوری اسلامی باشیم.