«حق به دست آورده می‌شوند، اگر تلاش شود»!

با فرو پاشیدن دولت غنی در ۱۵ آگست و حاکمیت دوباره‌ی طالبان،‌ بیشترین هزینه را زنان متقبل شدند. اما زنان فعال و پیشاهنگ افغان بعد از گذشت یکسال سرتسلیم فرود نیاورده و می‌گویند «ما به جهان ثابت می‌کنیم که حق خود را به دست می‌آوریم.»

بهاران لهیب

 

کابل - یک سال قبل در ۲۴ اسد (مرداد) ۱۴۰۰مطابق ۱۵ اگست ۲۰۲۱ دولت فاسد غنی و عبدالله از هم پاشید و طالبان دوباره حاکمان افغانستان شدند که به قول مردم افغانستان یک روز سیاه دیگر هم در تاریخ افغانستان حک شد!

سران طالب بنابه دستپاچگی که در این یک ماه اخیر البته بعد از کشته شدن رهبران آنان، تروریستان معلوم‌الحالی چون رحیم‌الله حقانی، حافظ دولت،‌ مفتی حسن، ایمن الظواهری و فرماند عبدالولی با نام مستعار عُمرخالد خراسانی، آنان را فرا گرفته بود به گفته‌ی خودشان نتوانستند از «سالروزی پیروزی‌شان» باشکوه تجلیل کنند. ولی با آن هم دیروز ملیشه‌های طالب سوار بر موترهای باقی مانده از دولت قبلی و سلاح‌های خفیف و صقیل در شهرهای بزرگ کشور از جمله کابل، به جاده‌ها برآمدند و قدرت و وحشت‌شان را به نمایش گذاشتند.

کابل پایتخت افغانستان از صبح وقت تا ناوقت‌های شب، چهره‌ی وحشتناکتر از پیش را به خود گرفته بود. اندک مردم از خانه‌ها‌شان بیرون شدند، هیچ زنی در جاده‌ها دیده نمی‌شد. فقط به خبرنگاران خارجی اجازه‌ی عکس و فلمبرداری داده شده بود.

وقتی با هر شهروند افغان صحبت می‌شد، تنفر و انزجار عمیق‌شان را نسبت به وضعیت موجود بیان می‌کردند و می‌گفتند که طالبان از جنایات و کشتارشان تجلیل می‌کنند.

ولی در گوشه‌ی دیگر کابل تعدادی از زنان در یک مکان سربسته گرد هم جمع شدند و صدای اعتراضی را علیه رژیم وحشت و دهشت طالبی بلند کردند. اعتراض دیروز از طرف «جنبش حمایت از زنان بینوا» و «جنبش زنان مبارز و پیشگام» ‌برنامه‌ریزی شده بود.

 

«طالبان هیچ برنامه‌ای برای زنان ندارند بجز، خانه‌نشین کردن زنان، بستن مکاتب، اجازه ندادن به کار زنان و ...»

حمیرا فرهنگیار مسئول و بنیانگذاران «جنبش حمایت از زنان بینوا» به خبرگزاری زن در مورد اعتراضات‌شان گفت: «روزی که طالبان وارد کابل شدند، روز سیاه با خط درشت در تاریخ افغانستان نوشته خواهد شد. روز بود که مردم سراسیمه بودند و نمی‌دانستند کجا بروند. تعدادی به طرف خانه‌های‌شان، تعدادی به طرف فرودگاه کابل،‌ تعدادی در دفاتر کارشان گیر مانده بودند.

من رئیس یکی از تلویزیون‌های خصوصی بودم. طالبان در پشت دروازه‌ی تلویزیون آمده بودند تا مرا گرفتار کنند. خوشبختانه دفترم دو دروازه داشت و من از دروازه‌ی عقب دفتر به همکاری محافظین تلویزیون از دفتر بیرون شدم. تمام راه‌ که به طرف خانه آمدم، گریستم. چون مردم را می‌دیدم که استرس و ترس داشتند و برایم رنج‌‌آور بود.»

وی اضافه می‌کند: «طالبان در طول یک سال حاکمیت‌شان هیچ نوع برنامه‌ای برای زنان ندارند، فقط فکر طالبانی و زن‌ستیزانه که سال‌های قبل داشتند: خانه‌نشینی ساختن زنان، اجازه ندادن زنان به کار، بستن مکتب‌ها از صنف هفت تا دوازده، عدم اشتراک زنان در مسایل سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی. بالاخره این مسایل باعث شد که ما زنان خاموش ننشینیم، ما زنان باید صدای اعتراضات خود را بلند نماییم. بعد از گذشت یکی دو ماه از حاکمیت طالبان زنان به خیابان آمدند و اعتراض کردند و تا حال ادامه دارد. با این که بارها اعتراضات ما را سرکوب کردند و متوسل به لت و کوب شده‌اند. در یکی از راهپیمایی‌ها با قنداق تفنگ در کمرم کوبیدند. بسیار شدید افگار شدم به شمول من زنان مشکلات زیاد دیده‌اند. تعداد زندانی شدند و تعداد هم در تهدید قرار دارند.

به هر حال ما می‌خواهیم صدای زنان افغان شویم و راه را به دیگران باز کنیم. یک روز قبل ما یک اعتراض خیابانی داشتیم که دیدید با خشونت متوسل شدند در کنار شلیک‌های هوایی با توهین، ‌تحقیر، ‌فحش، لت و کوب مواجه شدیم. تلفن‌های ما را گرفتند با دست خالی و چند شعار، آن شعارها هم شعارهایی بود که زنان به کار و تحصیل خود ادامه بدهند. ولی متاسفانه با سیاست زن‌ستیزانه که دارند، نمی‌خواهند برای زنان برنامه داشته باشند با شلیک هوایی خواستند زنان را بترسانند و زنان را به عقب برانند. زنان افغان هیچگاه به عقب برنمی‌گردند... امروز ما چند جنبش یکجا شدیم که صدایی اعتراض خود را بلند کنیم. باز شدن مکتب‌ها خط قرمز ماست و اگر با خون ما تمام شود ما صدای خود را خاموش نمی‌‌کنیم، از هر طریق باشد صدایی خود را بلند می‌کنیم. دادخواهی‌های ما ادامه خواهد داشت تا زمانی که به حقوق خود برسیم. اگر طالبان، طالبان بیست سال پیش هستند، امروز ملت تغییر کرده، حرف‌های اینان را نمی‌پذیرد و ملت ایستاده می‌شود. جامعه‌ی جهانی اینان را به رسمیت نشناسند تا ما بتوانیم اینان را از بین ببریم. تا افغانستان آزاد و دموکرات و سربلند داشته باشیم.»

 

        

«درد من، درد هزاران زن و تمام خلق افغانستان است»

ملیحه سحر یکی دیگر از رهبران گروه زنان معترضان است. وی شعر می‌سراید و معلم در یکی از مکاتب کابل می‌باشد. ملیحه سحر در گذشته به عنوان خبرنگار هم ایفای وظیفه نموده است.

ملیحه از روز حاکمیت دوباره‌ی طالبان به خبرگزاری زن قصه می‌کند:‌ «قدرت گرفتن دوباره‌ی طالبان فراموش‌ناشدنی است. چون ما از بیست سال قبل حاکمیت طالبان را به یاد داشتیم، به یاد داشتیم که چگونه حکمرانی کردند، به چه شکل ظلم صورت گرفت. زنان شلاق خوردند، زنان از درس محروم شدند،‌ جوانان بیکار شدند، جوانان کشور را ترک کردند. وقتی دانستم که طالبان دوباره حاکم شدند، وجودم را ترس فرا گرفت، به این دلیل که من آن زمان جوان بودم، مسولیت مرا پدر و مادرم داشت. آنقدر احساس مسولیت نمی‌کردم. شاید هم بار اول حاکمیت طالبان بود آن ترس را که حالا داشتم آن زمان نداشتم. ولی این بار که طالبان حاکم شدند نه تنها از آینده‌ی خود نه بلکه از همسر و فرزندان خود به تشویش بودم.

من این روزها را پیش‌بینی می‌کردم که دروازه‌های خوشی و خوشبختی به روی ما بسته می‌شود. هر چه را که حدس می‌زدم در طول یک سال ما آنرا تجربه کردیم. روز آمدن طالبان را من از پنجره‌ی اطاق خود تماشا می‌کردم که مردم با وحشت هر طرف می‌رفتند و کودکان‌شان را زنان کشان کشان با خود می‌بردند. نمی‌دانستند کجا بروند فقط هدف‌شان همین شده بود که از وطن و خاک فرار کنند.

من هم می‌خواستم از این خاک بیرون شوم ولی سرنوشت فرزندانم، دوستانم و هموطنانم برایم اجازه نداد که از خاکم بیرون شوم. این را پذیرفتم که هر حالت بیاید، باید به وطن و خاکم باشم.

وقتی اخبار را تعقیب می‌کردم، می‌دیدم که مردم برای نجات جان‌شان در یک طیاره (هواپیما) به هزارها تن بلند می‌شدند و جوانان در بال طیاره می‌نشستند. مردم تمام دارایی، ‌خانه و موتر خود را رها کرده افغانستان را ترک می‌گفتند. درد و رنج من زیادتر می‌شد. من هیچگاه آن صحنه‌ها را فراموش نمی‌توانم.

 

«ما به جهانیان اثبات می‌کنیم که حق خود را بدست می‌آوریم»

وی در ادامه‌ی سخنانش افزود: من فکر می‌کردم طالبان برای یک ماه بیشتر حاکمیت نمی‌توانند. ولی حالا یک سال از حاکمیت شان گذشت. برایم دردآور است که فرزندانم با لیاقت و استعداد که دارند در مقابل چشمانم پر و پر می‌شوند. پسرم دانشگاه را به اتمام رسانیده، بیکار است، پنج دخترم همه شاگردان مکتب هستند. ولی مکتب رفته نمی‌توانند. یگانه تفریح و سرگرمی برای دخترانم مکتب‌شان بود با این که شرایط تحصیلی را در خانه فراهم ساخته‌ایم، ولی به درس مکتب نمی‌رسد. آنان از همصنفی، معلم و فضا مکتب از اجتماع همه مسایل را فرا می‌گرفتند. حالا در کنار مکتب‌ها دروازه‌های کورس‌ها را آهسته آهسته بسته‌اند. این مشکل تنها خانواده‌ی من نیست، مشکلات تمام خانواده‌ها است. من زمانی با زنی در موترهای شهری مواجه می‌شوم، وقتی مشکلات دردهای او را می‌شنوم درد خود را فراموش می‌کنم. جوانانی هستند که تحصیلات عالی دارند ولی جایی کار نمی‌کنند. درد من اینان است. فقر و بیکاری گریبان‌گیر ملت ماست. اکثریت کارمندان مرد را هم از کار منفک کردند. معلمین زن را که به پسران درس می‌داد به مکتب‌های دور تبدیل کردند تا دیگر نروند، ولی باز هم زنان شهامت می‌کنند به کار خود می‌روند. اکثریت جوانان افسردگی پیدا کردند.

گردهمایی ما هدف‌اش از بین بردن فقر، آگاهدهی به زنان در مورد حقوق‌شان و اساسی‌ترین موضوع باز شدن مکتب‌های دختران بود. با وجود سرکوب‌ها و تهدید زنان، به کار مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهند. شعارهای ما نان، کار، آزادی، باز شدن مکتب‌ها، منع ازدواج اجباری، از بین بردن فقر و بیکاری بود.»

پیام ملیحه سحر برای زنان افغانستان اینست: «دست به دست هم بدهیم در کنار خواهران خود که مرگ را ‌پذیرفتند، ولی تسلیم نمی‌شوند، ایستاده شویم. حق به دست آورده می‌شوند، اگر تلاش شود. اگر خاموش باشیم ظلم برما بیشتر می‌شود. مطمئن باشید اگر شجاعت و دلیری به خرج بدهیم، ظلم برما کمتر می‌شود. باید صدای خود را در سطح جهان بلند کنیم و به جهانیان نشان بدهیم که زنان افغانستان زنان بیست سال قبل نیستند. زنان افغانستان، زنان روشنفکر فعلی، زن تحصیل کرده، زن که از حق و حقوق خود با خبر اند، هستند. اجازه نمی‌دهند که بر آنان ظلم شود. ما به جهان ثابت می‌کنیم که حق خود را به دست می‌آوریم اگر ما درکنار خود حمایتگر نداریم، هیچگاه ترس را به خود راه ندهید. شهامت داشته باشید و ادامه بدهید.»