چگونه میشود حمایت نمایندگان مجلس را از اعدام معترضان جنبش ژن ژیان ئازادی فراموش کرد و رأی داد؟
جمهوری اسلامی ایران میگوید که انتخابات آزاد برگزار میشود در حالی که این انتخابات نه تنها آزاد نیست بلکه هر فردی خارج از چارچوب حکومت به راحتی حذف میشود و در واقع نه فضای رقابتی وجود دارد و نه تأیید اکثریت مردم برایشان مهم است.
افروز رادمنش
تهران- در ایران به طور دورهای انتخابات برگزار میشود. یکی از آنها، انتخابات مجلس شورای اسلامی است، که در آن نمایندگان مجلس هر چهار سال یک بار انتخاب میشوند. تاکنون در ایران یازده دوره انتخابات مجلس برگزار شده است. اولین دوره در ٢۴ اسفند ۱۳۵٨برگزار شد. فرق دوره اول با دورەهای بعد در این بود که هنوز تأثیرات انقلاب ۵٧ احساس میشد و احزاب مختلف در آن حضور داشتند. پس از محکمتر شدن جایگاه جمهوری اسلامی رقیبانش به صورت جدی قتلعام شدند. چند حزب در این دوره شرکت کردند و یک سری از احزاب شرکت در انتخابات را تحریم کردند. به مرور خفقان در کشور بیشتر شد و با قوی کردن پایههای جمهوری اسلامی مسئولین حکومتی اجازه هیچ گونه فعالیتی را به احزاب یا افرادی ندادند و تمامی رقیبان و مخالفان را حذف کردند. و تنها آنانی ماندند که با جمهوری اسلامی همراه و هم پیمان بودند.
جمهوری اسلامی ایران میگوید که انتخابات آزاد برگزار میشود در حالی که این انتخابات نه تنها دموکراتیک و آزادا نیست بلکه هر فردی خارج از چارچوب حکومت باشد به راحتی حذف میشود. به دو دلیل انتخابات در ایران آزاد نیست: از یک طرف تعیین صلاحیت کاندیداها و نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و هرکسی که نظر مخالفی داشته باشد را تأیید نمیکند و از این جهت کسانی که به مجلس راه پیدا میکنند حکومتی هستند و از سوی دیگر، قوانین تصویب شده توسط مجلس بعداً باید به تأیید شورای نگهبان برسد. اگر قانونی با مصلحت نظام همخوانی نداشته باشد قطعاً آن را تأیید نمیکنند. علاوه بر این چون خود آن فردهایی که به مجلس راه پیدا کردهاند افراد حکومتی هستند پس قوانینشان هم حکومتی است.
ولی هر ساله با تبلیغات و آزاد کردن بخشی از رسانه یا با تعیین افرادی مختلف از طایفهها و عشیرههای مختلف سعی در جمع آوری بخشی از رأیهای خود و جذب افراد این چنینی در شهرستانها میکنند. در تهران با داغ کردن تنور توسط اصلاح طلبان و اصولگرایان همچنین عدالتخواهان فضای انتخابات را شلوغ میکنند. هرچند که بعد از اتفاقات ٩۶ و انتخابات ریاست جمهوری مردم امیدشان را به اصلاحات از دست دادند و دانستند که اصلاحطلبان نیز خود بخشی از پایەهای حاکمیت هستند و اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر میشود و مردم بار سنگینتر تورم و بیکاری را بر شانههای خود حمل میکنند. در این دوره بیشترین مشارکت و لیستهای انتخابات را جناحهای اصولگرا دارند که آنان هم با شعار «تغییر» وارد عرصه شدهاند. وعدهای که زمانی اصلاحات با آن مردم را سرگرم میکرد در حال حاضر بازی اصولگرایان شده است! آنچه که عیان است در این دوران مجلس در دست اصولگرایان است و با رد صلاحیت مخالفان دولت ابراهیم رئیسی و جمعی از اصلاح طلبان اوایل راه حذف شدند.
بر سر همین رد صلاحیتها، جمع کثیری از اصلاح طلبان و فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیانیههای خود را مبتنی بر عدم مشارکت در انتخابات رسانهای کردند، این در حالی است که طبق نظر سنجیهای خود حاکمیت تنها ٣٠ درصد از مردم در انتخابات شرکت میکنند. و چنین انتخاباتی برای جمهوری اسلامی میتواند تنها یک چیز را نشان دهد که هیچ مشروعیتی در نزد مردم ندارد. خامنهای میگوید: «انتخابات در ایران همیشه صحیح، سالم و متین برگزار شده است.» باید پرسید چگونه؟ زمانی که تنها احزابی اجازه فعالیت دارند که همسو با چارچوبهای نظام باشند و رسانهها به حدی محدود شدهاند که هیچ صدای مخالفی جرأت آزگفتن را ندارد. ناظران انتخاباتی هم مجریان حکومتی هستند که تنها منفعت خودشان برایشان مهم است.
نمونههایی بسیاری از ناسالم بودن انتخابات وجود دارد؛ از عدم تأیید کاندیداهای مردمی تا تخلفات حوزههای رأی گیری. حتی علی خامنهای در سال ١٣٨١به دلیل تخلفات گسترده در شورای شهر دوم از حضور در انتخابات خودداری کرد و انتخابات را بیاعتبار خواند. پس آنچه که عیان است انتخابات تهی از هرگونه تغییر است و تنها کارکردش منافع نظام است به همین دلیل آنان برای موجه نشان دادن و اعتبار بخشیدن به جمهوری اسلامی حاضراند دست به هر کاری بزنند تا مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانند. از برگزاری برنامهی «به اضافه یک» در صدا و سیما که با آوردن مخالفان جمهوری اسلامی نشان میدهند که ما چقدر حکومت آزادی داریم که اینگونه راحت نطقهای مخالف تریبون دارند و در نهایت همین مخالفان مردم را تشویق به مشارکت میکنند! تا حضور زنان با پوشش آزاد در رسانه و مصاحبه کارکردی با آنان که فضای حکومت به گونهای است که زنان آزادانه در هر زمینهای میتوانند فعالیت داشته باشند.
در حالی که نهایتاً چیزی که جمهوری اسلامی از زنان بخواهد خانهداری و زادآوری فرزند است حتی این سخنان را به صورت عیان در رسانههای خودشان تبلیغ میکنند ولی حالا که نوبت به مشروعیت بخشی به چارچوب نظام است باید زنان را که بخشی از جامعه هستند به پای صندوقهای رأی بکشانند، این در حالی بود که سال گذشتە همین زنان و مردم را به گلوله بسته بودند. با وجود این همه نمایشی که برای شرکت و حضور زنانی از جنس خودشان گذاشتهاند تنها پانزدە درصد از زنان در این انتخابات حضور دارند. آن هم زنانی که بعداً خودشان علیه زنان و مردم قانون تصویب میکنند. چگونه میشود فراموش کرد که در آبان سال گذشتە، ٢٢٧ نفر از همین نمایندگان خواستار اعدام معترضان شدند.
جمهوری اسلامی خوب میداند که حال بعداز چهل سال، حکومتش هیچ مشروعیتی در نزد مردم ندارد. نظامی که پایههایش را اسلام و شرعیت و مذهب بنا نهاده باشد چگونه میتواند با مفاهیمی همچون «حق انتخاب»، «رقابت» و «اکثریت» همراه باشد. پس پیشاپیش همه چیز باید براساس اصول و فاکتورهایی باشد که خودش تعیین کرده است، نه مردم اینجا حق انتخابی دارند نه فضای رقابتی وجود دارد و نه تأیید اکثریت مردم برایشان مهم است. جمهوری اسلامی پیشاپیش این مفاهیم را انکار کرده است. انتخابات در نگاه فقهی موجود چیزی بیشتر از «بیعت» و «مشورت» نیست و در بیعت به قول خودشان چه جایی برای انتخابات هست و در مشورت، مشارکت چه اهمیتی دارد! حتی خمینی گفته بود «کسانی که احتیاط یا وسوسه در امر انتخابات میکنند، بهتر است کمال احتیاط را برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و اسلام نمایند». پس این چیزی که وجود دارد حق بیعت است نه حق انتخاب، حق مشورت دادن است نه حق مشارکت! پس شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی تنها هدفش بیعت و مشورت است. بیعت منتظر اکثریت نمیماند، شرعیت محصول رقابت نیست، اما شرک یکی از محصولات جانبی آن است.
جمهوری اسلامی و تمامی جریانهای وابسته به آن که دورانی همچون اصلاحات پرچمداران مشروعیت بخشی از حکومت بودند اکنون دچار اضمحلال شدهاند و انگار تنها پیکرهی یکدستی از جمهوری اسلامی باقی مانده است که در آینده نزدیک احتمال دارد که دیگر چهره واقعیشان روشنتر از امروز نشان دهند و حتی زیر نقاب این صندوقهای باطل نروند و این را نیز به کنار بگذارند تا حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی را برای خوشان فربهتر کنند و بیشتر از لذایذ بورژوازی کام بگیرند. مردم در یک صورت مایل به مشارکت هستند آن هم زمانی که منافع اقصادی و معنویی برایشان داشته باشد. این در حالی است که وضعیت اقتصادی روز به روز بدتر و حقوق انسانی مردم بیشتر پایمال میشود. زنان و مردان کارگر هر روز زیر عبای سیاه بوژوازی حکومت اسلامی لاغرتر، نحیفتر و سفرههایشان کوچکتر میشوند و آنان نیز یاغیتر از همیشه با چکمههای استبداد و دیکتاتوری پا بر گُرده مردم فرودست میگذارند. چگونه میشود خون ریخته شده مردمانمان را از اعدامهای ۵٧ تا اکنون فراموش کرد. چگونه میشود که حمایت نمایندگان مجلسشان را از اعدام معترضان جنبش ژن ژیان ئازادی فراموش کرد.