تاکید عاتکه رجبی بر ضرورت پیوستن به «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»

عاتکه رجبی، بر ضرورت پیوستن به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» تاکید کرد و نوشت: یکی از سیاست‌های حکومت‌های اقتدارگرا جهت ایجاد رعب و پدید آوردن حالت متابعت و یکنواختی عقیدتی سیاسی در بین توده مردم، اعدام است.

مرکز خبر- عاتکه رجبی، زندانی سیاسی سابق و معلم اخراج شده به بهانه‌ی حمایت از خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی»، با انتشار پستی در صفحه‌ی اینستاگرام خود ضمن اشاره به ایستادگی در «مقابل مجازات اعدام» بر ضرورت پیوستن به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» برای «سلامت جامعه» تاکید کرد.

وی ضمن اشاره به پنجمین هفته از همراهی خودش با این کارزار، حکم اعدام را «شنیع‌ترین شکل شکنجه» و شکنجه را «شنیع‌ترین شکل حکم اعدام» خواند که «هر دو هدف یکسانی دارند و ترکیبی هستند از رنج و مرگ».

وی در این زمینه مطالبی در رابطه با «سیاست اقتدارگرا و اعدام» و «اعدام دسته‌جمعی زندانیان سال۶٧» عنوان کرد. او در مورد «سیاست اقتدارگرا و اعدام» نوشت: وجود حکم اعدام، هم‌سو با نظر طرفداران حکومتی است که قدرتی مطلق و انحصاری از جمله حق گرفتن زندگی شهروندان را دارد. به این ترتیب قربانی حکم اعدام، بزرگ‌تر از قاتل و مقتول و خانواده‌هایشان، یعنی کل جامعه است. در چنین شرایطی و در حالیکه حق شهروندان برای زندگی، مقدم بر حق دولت برای کشتن است، کدام قدرتمندتر و کدام مسلط‌ترند؟ این حقی که افرادی جان هم نوع خود را می‌گیرند، از کجا نشات می‌گیرد؟ قانون نماینده اراده عامه است که از مجموع اراده افراد پدید آمده، از این رو باید پرسید: چه کسی به افراد دیگر حق داده که حیات کسی را از وی باز گیرند؟ آیا نظامی با مجوز کشتن، نظامی خطرناک نیست؟ آیا شهروندان چنین نظامی، ممکن نیست قربانیان این نظام شوند؟ چه کسی از بقا و تداوم حکم اعدام سود می‌برد؟

ممکن است مجرمان برخی جرائم فجیع، با توجه به ضرورت تناسب وزن جرم و مجازات، شایسته مرگ باشند، اما آیا ما اجازه داریم آن‌ها را بکشیم؟ مجرمانی که خود در شرایط این نظام، پرورش یافتە و اعمال خشونت و جرم آنان نتیجەی سیاست‌های غلط و ناعادلانەی سیستم در مقابل خود جامعە است. بسیاری از کشتارها اشتباه‌اند و نظام‌های مجازات‌کننده مرگ نیز خطاکار و بالقوه خطرناک‌اند. نظام‌های حامی کشتار، اغلب خشن، محاسبه‌گر و برنامه‌ریزی شده هستند.

واکنش وحشیانه در برابر عمل وحشیانه، تداوم چرخەی خشونت و سهیم شدن در استمرار فرهنگ خشونت است. محکومان ممکن است سزاوار سلب حیات باشند، اما ما نباید آنها را بکشیم، زیرا بهتر از آنها هستیم. این حقیقت که او یک قاتل است نباید به همان میزان از ما یک قاتل بسازد. مجازات باید خاستگاه حیات باشد و نه خاتمه حیات، بلکه باید در راستای تصحیح حیات باشد و بیشتر امری جبرانی باشد تا امری همچون کشتن حیات. بی‌اعتنایی نظام سیاسی به حیات شهروندان، بر آنان بازتاب منفی دارد. پیام صدور مجوز کشتن در هر نظامی این است که «کشتار همیشه خطا نیست» درحالیکه اعدام یا کشتن، قدرت تسلط بر زندگی افراد توسط حاکمیت را نشان می‌دهد که نه اثر مثبت دارد، نه اثر بازدارنده و نه اصلاح کننده است.

همچنین به این مهم باید اشاره داشت که یکی از سیاست‌های حکومت‌های اقتدارگرا جهت ایجاد رعب و پدید آوردن حالت متابعت و یکنواختی عقیدتی سیاسی در بین توده مردم، اعدام است.

عاتکه رجبی در خصوص «اعدام زندانیان عقیدتی-سیاسی در تابستان ۱۳۶۷» نیز بیان کرد: در ماه‌های مرداد و شهریور ۱۳۶۷ چند هزار نفر زندانی سیاسی-عقیدتی به صورت مخفیانه، اعدام شدند.

بسیاری جوانانی در دهه دوم زندگی خود بودند که عمدتا به دلیل «داشتن اعلامیه و نه فعالیت مسلحانه» بازداشت شده بودند و در حال گذراندن محکومیت یا حتی محکومیتشان تمام شده بود. برخی تحت این عنوان که به خدا، جهان بعد از مرگ و روز رستاخیز اعتقادی ندارند به دار آویخته شدند.

در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیر ۱۳۶۷، حصارهای آهنینی بر گِرد زندان‌های اصلی، در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی در زندانها خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان خودداری کنند. رفت‌و‌آمد به مکانهای عمومی مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیات‌ها ممنوع شد.

طی فرمانی، به کمیسیونی ویژه اختیار داده شد اعضای سازمان مجاهدین خلق را بعنوان «محارب» و افراد وابسته به سازمان های چپ را بعنوان «مرتد» اعدام کنند. ابتدا به آنها اطمینان دادند که محاکمه‌ای در کار نیست بلکه جریانی است به منظور اعلام عفو عمومی و جدا کردن مسلمانان از غیر مسلمانان. پس از این جلب اطمینان از افراد خواسته شد نام سازمانی را که قبلا به آن وابسته بودند و اعتقاد به دین اسلام را اعلام دارند.

کسانیکه پاسخ نامساعد می‌دادند بیدرنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آنجا انگشترها و عینک هایشان ضبط و به آنها گفته می‌شد وصیتنامه خود را بنویسید. سپس آنها را به سوی چوبه‌های دار پنهانی می‌بردند و در گروه‌های۶نفری به دار می‌آویختند. اعدام شدگان بدون اطلاع به خانواده‌ها، در گورهای دسته‌جمعی به خاک سپرده می‌شدند. بیشتر خانواده‌ها پس از چند ماه خبردار شدند که فرزندانشان اعدام شده‌اند.

عاتکه رجبی، معلم یک دبستان در یکی از روستاهای مشهد است که پیشتر به دلیل همراهی با مردم و اعتصاب غذا در جریان خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» و در واکنش به سرکوب دانش‌آموزان، از کارش اخراج شد.