شب یلدا در افغانستان؛ سنتی که در سایه محدودیتها به مقاومت فرهنگی بدل شدد
در حالی که طالبان برگزاری آیینهای فرهنگی غیرمذهبی را محدود کردهاند، شب یلدا همچنان در میان بسیاری از خانوادههای افغان، هرچند خاموش و خانگی، زنده مانده است؛ شبی که برای مردم نه نماد کفر، بلکه نشانه همدلی، امید و پایداری فرهنگی است.
بهاران لهیب
تخار - شب یلدا یا شب چله یکی از کهنترین آیینهای فرهنگی در حوزه تمدنی خراسان بزرگ است که افغانستان نیز همواره بخشی جداییناپذیر از آن بوده است. این شب، که با طولانیترین شب سال و آغاز زمستان همزمان میشود، از دوران پیشااسلامی در میان مردمان این سرزمین رواج داشته و نماد پیروزی روشنایی بر تاریکی، امید بر سختی و استمرار زندگی دانسته میشده است. در افغانستان، یلدا بیشتر یک رسم مردمی و خانوادگی بوده تا مراسمی رسمی یا مذهبی، و نسل به نسل از طریق سنتهای شفاهی حفظ شده است.
در بسیاری از شهرها و مناطق افغانستان، بهویژه کابل، هرات، بلخ و بدخشان، خانوادهها شب یلدا را با گردهماییهای ساده، قصهگویی بزرگان، شعرخوانی شاعرانی چون حافظ و بیدل، و خوردن میوهها و خشکبار زمستانی مانند انار، سیب، کشمش و گاهی تربوز(هندوانه) برگزار میکردند. این شب فرصتی برای باهمبودن، تقویت روابط خانوادگی و کاهش فشارهای روحی ناشی از زمستانهای سرد و شرایط دشوار زندگی بود و نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی مردم داشت.
در دورههای مختلف تاریخی افغانستان، از سلطنتها تا جمهوری، شب یلدا اگرچه همیشه بهصورت رسمی گرامی داشته نمیشد، اما هرگز بهطور کامل از زندگی مردم حذف نگردید. حتی در سالهای جنگ، فقر و ناامنی، خانوادهها در حد توان خود این شب را زنده نگه میداشتند. برای بسیاری از افغانها، یلدا بیش از آنکه یک جشن پرزرقوبرق باشد، نمادی از صبر، همدلی و ادامه زندگی در دل سختیها بوده است.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، برخورد با شب یلدا و دیگر مناسبتهای فرهنگی غیرمذهبی محدودکننده و منفی شده است. طالبان این آیینها را غیرشرعی، بیگانه یا بیاهمیت میدانند و اجازه برگزاری علنی، فرهنگی یا رسانهای آن را نمیدهند. در فضای کنونی، هرگونه گردهمایی فرهنگی در حد نام بردن از شب یلدا، شعرخوانی یا برنامههای خانوادگی گسترده میتواند با سانسور، تهدید یا فشار روبهرو شود، بهویژه اگر زنان در آن حضور فعال داشته باشند.
با وجود این محدودیتها، شب یلدا هنوز در حافظه و زندگی بسیاری از خانوادههای افغان زنده است؛ هرچند خاموش، پنهانی و دور از چشم. برخورد طالبان نتوانسته ریشه این سنت را از ذهن و دل مردم پاک کند، بلکه آن را به شکلی از مقاومت فرهنگی بدل ساخته است. امروزه یلدا در افغانستان نهتنها نماد روشنایی و امید در برابر تاریکی شب، بلکه نشانهای از ایستادگی فرهنگ و هویت مردم در برابر حذف، انکار و تحمیل ایدئولوژیک بهشمار میرود.
با وجود فضای محدودکننده کنونی، بسیاری از خانوادهها در گوشهوکنار افغانستان شب یلدا را در چارچوب خانواده و بهصورت ساده، اما پرمعنا برگزار کردند. صفورا عنایت، مادری که در یکی از روستاهای دورافتاده ولایت تخار زندگی میکند، از تجربه خود چنین میگوید: «در گذشته اگر توان اقتصادی برای تجلیل از چنین مراسمهایی نداشتم، برایم چندان مهم نبود. اما حالا که طالبان هر برنامه فرهنگی مردم افغانستان را با توهین و برچسب کفر مینگرند، من و دختر بزرگم تصمیم گرفتیم هر آنچه در خانه داریم روی سفره بگذاریم و شب یلدا را تجلیل کنیم.»
صفورا ادامه میدهد: «با دیدن بازتاب این شب در شبکههای اجتماعی متوجه شدم حتی فقیرترین خانوادهها و زنان نیز بهگونهای اعتراضی به استقبال یلدا رفتهاند. این اقدام تلاشی بود برای نشاندادن اینکه مردم حاضر نیستند در برابر حرفهای پوچ یک دولت مستبد و زنستیز تسلیم شوند.»
به باور بسیاری از مردم افغانستان، شب یلدا یا شب چله چیزی جز دورهمنشستن با خانواده و دوستان، زندهکردن خاطرات گذشته و شنیدن داستانها نیست. برخی میگویند این تنها شبی است که به همان بهانه، بهترین لباس و غذای خود را آماده میکنند تا ساعاتی غم زندگی، فقر، بیکاری و روزگار دشوار را فراموش کنند.
آنان با پرسشی مشترک سخن خود را پایان میدهند: «ما هنوز نفهمیدهایم که چرا شب یلدا کفر دانسته میشود و این شب دقیقاً در کجای باورهای اسلامی با دین در تضاد قرار دارد؟»