روایت دردناک یک مادر ایزدی از فاجعه شنگال؛ اندیشه و فرمان ٧۴ام - ۴

«فرمان سوم آگوست نه پایان بود و نه آغاز. در زمان فرمان، جهانیان چشم و گوش خود را بر واقعیت بستند و فریاد ما به گوش کسی نرسید. تا زمانی که به خاک سپرده نشویم، زخم ما التیام نخواهد یافت.»

جیلان روژ

شنگال - در تاریخ دهم ژوئن ٢٠٢۴، مزدورهای بین‌المللی داعش به شهر موصل که تحت کنترل دولت عراق بود، حمله کردند و ظرف مدت یک روز، بدون هیچ مقاومتی، این شهر را تصرف نمودند. ارتش عراق، بر اساس توافقی بین‌المللی، بدون شلیک حتی یک گلوله، موصل را به داعش تسلیم کرد. پس از اشغال موصل، داعش این بار در نتیجه توافق و خیانت حزب دموکرات کوردستان عراق، در تاریخ سوم آگوست به سمت شنگال حرکت کرد. پیش از حمله داعش، دوازده هزار نیروی حزب دموکرات کوردستان عراق و حکومت عراق که در شنگال مستقر بودند، بدون توجه به سرنوشت ساکنان، منطقه را ترک کرده و ایزدی‌ها را در معرض قتل‌عام قرار دادند. این نیروها قبل از خروج، به منظور جلوگیری از دفاع ایزدی‌ها و کشتار آنها، سلاح‌های موجود در دست مردم را جمع‌آوری کرده و به آنها اطمینان دادند که در صورت بروز هرگونه حادثه‌ای، از آنها محافظت خواهند کرد. ایزدی‌ها نیز با اعتماد به این وعده، اکثراً سلاح‌های خود را تحویل دادند. با این حال، در روز حمله داعش، دوازده هزار نیروی حزب دموکرات کوردستان عراق و حکومت عراق از ایزدی‌ها محافظت نکرده و شنگال را ترک کردند.

در روز حمله داعش، ایزدی‌ها برای رسیدن به مناطق کوهستانی به کاروان‌های خودرو پناه بردند، اما بسیاری از آنها در این کاروان‌ها یا توسط داعش به اسارت گرفته شدند و یا توسط نیروهای پیشمرگه به داعش تحویل داده شدند.

 

اسارت به همراه هشت عضو خانواده

مادر خناو اینو خوندو نیز یکی از افرادی است که به همراه هشت عضو خانواده‌اش، شامل همسر، سه پسر، مادربزرگ، پسرعمو و برادرزاده‌اش در کاروان‌های خودرو به اسارت داعش درآمدند. ما نیز به منظور شنیدن روایت مادر خُناو به منزل او مراجعه کردیم. در ابتدا، مادر تمایلی به صحبت نداشت، اما پس از اصرار ما، درباره روز فرمان و نحوه به اسارت درآمدن توسط داعش با ما گفت‌وگو کرد.

 

خیانت و بی‌دفاعی؛ چگونه ایزدی‌ها قربانی شدند؟

مادر خُناو با تألم و اندوه عمیقی درباره ورود داعش و به اسارت درآمدن توسط آنها چنین بیان داشت: «هنگام ورود داعش، ما به کاروان‌های خودرو پناه بردیم، اما همسرم در کنار مادرش ماند و اظهار داشت که مادرش را تسلیم نخواهد کرد. من و فرزندانم به کاروان‌ها ملحق شدیم. پس از عبور از سه کاروان، خودروهای تروریست‌ها مسیر ما را مسدود کردند و بلافاصله تلفن‌های همراه فرزندانمان را ضبط نمودند. سپس به ما دستور دادند: 'به منازل خود بازگردید، چه کسی به شما گفته است فرار کنید؟' ما نیز پذیرفتیم و به آنها اعتماد کردیم. آنها ما را سوار خودرو کرده و به شنگال منتقل کردند. ما به آنها اعتماد کردیم، اما در آن زمان دیگر در اسارت آنها بودیم و راه گریزی نداشتیم.»

همانطور که مادر خُناو اظهار داشت، آنها به سخنان تروریست‌ها اعتماد کرده و در نتیجه به اسارت داعش درآمده بودند. تروریست‌ها آنها را به مدت سه روز در شنگال نگه داشتند و سپس به تلعفر منتقل کردند. مادر خُناو آن روزها را چنین توصیف می‌کند: «پنج تا شش روز در تلعفر اقامت داشتیم، وضعیت ما به هیچ وجه مطلوب نبود. آب و نان کافی در دسترس نبود. پس از یک هفته، ما را از تلعفر به روژاوا منتقل کردند و سه ماه در آنجا ماندیم. پس از سه ماه، مجدداً آمدند و اعلام کردند که ما را به موصل خواهند برد. این بار به موصل منتقل شدیم و حدود یک ماه در آنجا اقامت داشتیم. سپس مجدداً از موصل به تلعفر بازگردانده شدیم.»

 

لحظات تلخ جدایی؛ آزادی والدین، اسارت فرزندان

مادر خُناو و همسرش نزدیک به ٨ ماه در اسارت داعش باقی ماندند و در طول این مدت، تروریست‌ها آنها را مرتباً جابجا کرده و محل اقامتشان را تغییر می‌دادند. پس از ٨ ماه، مادر خُناو و همسرش موفق به دیدار فرزندان خود که در اسارت داعش بودند، شدند. مادر خُناو با اندوه و گریه از آن روزها چنین یاد می‌کند: «پس از ٨ ماه، در تاریخ ٨ آوریل ٢٠١۵ به اردوگاه رسیدیم و فرزندانمان را ملاقات کردیم. پس از مدتی، تروریست‌ها من و همسرم را در ازای دریافت فدیه آزاد کردند. داعش تنها من و همسرم را آزاد کرد. ما درخواست کردیم فرزندانمان را نیز آزاد کنند، اما آنها امتناع ورزیدند. ما به فرزندانمان گفتیم که نخواهیم رفت، اما فرزندانمان اصرار کردند که برویم و خود را نجات دهیم.»

 

بی‌اطلاعی از سرنوشت سه فرزند

پس از پرداخت فدیه، مادر و همسرش به کرکوک رفتند و در آنجا مورد استقبال سازمان‌های مربوطه قرار گرفتند. ما از مادر پرسیدیم چه کسی هزینه فدیه آنها را پرداخت کرده است، اما مادر اظهار داشت که آنها نیز از هویت پرداخت‌کننده فدیه به تروریست‌ها بی‌اطلاع هستند.

مادر و همسرش پس از آزادی، یک سال در باشور اقامت داشتند و سپس به شنگال بازگشتند. متأسفانه، همانند هزاران ایزدی دیگر، هنوز از سرنوشت سه فرزند مادر خُناو اطلاعی در دست نیست و پس از آزادی، او موفق به دیدار مجدد فرزندانش نشده است.

 

بازگشت به شنگال پس از فرمان با قلبی آکنده از اندوه

از مادر درخواست کردیم تا تجربیات خود را از دوران اسارت داعش با ما در میان بگذارد. مادر خُناو در ابتدا تمایلی به بازگو کردن آن روزها نداشت، اما پس از مکثی کوتاه و گریه‌ای جانسوز، چنین آغاز به صحبت کرد: «زنان جوان را در مقابل دیدگان ما می‌ربودند. دردناک‌ترین خاطره‌ای که هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد، این است: دو تروریست آمدند، دختر جوانی را از دست و پا گرفته و با خود بردند، در حالی که فریاد و ناله‌های دختر جوان به آسمان بلند بود. آنها هرگز اجازه نمی‌دادند ما در کنار هم باشیم. در ابتدا زنان متأهل و کودکان را نمی‌بردند، اما پس از مدتی آمدند و آنها را نیز با خود بردند. مردان را نیز به قتل می‌رساندند. با چشمان خود شاهد بودم که چگونه جوانی را در خیابان شنگال به قتل رسانده بودند و خونش در خیابان جاری شده بود.»

مادر خُناو اظهار داشت که در پی فرمان، هیچ چیز برایشان باقی نمانده و تمام دارایی‌هایشان همراه با عزیزانشان از دست رفته است. او افزود که پس از فرمان، با قلبی شکسته به شنگال بازگشته‌اند.

امید در میان ویرانی؛ تشکیل نیروهای دفاعی ایزدی

جامعه ایزدی پس از آزادسازی شنگال، به یاری نیروهای HPG-YJA STAR و YPG-YPJ، نیروی دفاعی خود را تحت عنوان YBŞ و YJŞ تأسیس نمودند. فرمان ٧۴ این حقیقت را برای آنها آشکار ساخته بود که هر جامعه‌ای باید از خود دفاع کند و تسلیم هیچ نیرو و نظامی نشود. بر این اساس، اکنون شنگال توسط فرزندان خود محافظت می‌شود.

مادر خُناو در پاسخ به پرسش ما مبنی بر «احساس شما هنگام شنیدن نام YBŞ چه بود» چنین بیان داشت: «هنگامی که نام YBŞ را شنیدیم، گویی نام نیروی نظامی خودمان را می‌شنیدیم و این امر موجب خرسندی فراوان ما شد. اگر نیرویی داشتیم، به اسارت داعش درنمی‌آمدیم. مایه مسرت است که ایزدی‌ها از خود دفاع کنند، زیرا اگر ما از خود دفاع نکنیم، هیچ کس از ما دفاع نخواهد کرد.»

مادر اظهار داشت که فرمان سوم اوت نه پایان بود و نه آغاز، و تمام جهان در زمان فرمان چشم و گوش خود را بر واقعیت بستند و کسی فریاد آنها را نشنید. او چنین ادامه داد: «تا زمانی که به خاک سپرده نشویم، زخم ما التیام نخواهد یافت و تا پایان عمر در قلب ما باقی خواهد ماند.»

 

نسل‌کشی پنهان: فرمان‌های ناگفته ایزدیان

بر اساس آنچه شناخته شده است، جامعه ایزدی با احتساب فرمان سوم آگوست ٢٠١۴ تاکنون با ٧۴ فرمان مواجه شده‌اند، اما به استثنای فرمان سوم آگوست ، هیچ یک از فرمان‌های دیگر مکتوب نشده و در تاریخ ثبت نگردیده است.

ما پرسیدیم آیا بزرگان ایزدی درباره فرمان‌های پیشین با آنها سخن گفته‌اند یا خیر. در پاسخ به پرسش ما، مادر خُناو اظهار داشت که بزرگانشان هرگز از فرمان‌های قبلی سخن نگفته‌اند و آخرین فرمان، یعنی سوم آگوست ٢٠١۴، نیز تنها به خاطر وجود رسانه‌ها دیده و شنیده شده است.

 

پایداری در برابر ظلم: امید به آینده‌ای بهتر برای ایزدیان

در پایان گفت‌وگو، مادر تأکید کرد که ایزدی‌ها هرگز با فرمان‌ نسل‌کشی از بین نخواهند رفت و ابراز امیدواری نمود که تمامی زنان ایزدی که در اسارت داعش به سر می‌برند، رهایی یابند.