«نیروی آگاه مردمی دیر یا زود دیکتاتورها را محکوم به شکست خواهد کرد»
مریم یحیوی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین نوشت: «صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی و وریشه مرادی، به جرم دگراندیشی و مقاومت در برابر تمامیتخواهی و ماهیت سرکوبگرانهی رژیم، دریچهای دیگر را برای اندیشیدن به ساختار قدرت و استبداد برایم گشود.»
مرکز خبر- روز دوشنبه ٣ دیماه، مریم یحیوی، فعال سیاسی و اجتماعی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، طی یادداشتی با تاکید بر اینکه زندانی بودن در زندانهای جمهوری اسلامی به زندانیان این فرصت را میدهد تا به شناخت بیشتری از هم برسند و بیش از پیش به ساختار قئرت بیاندیشند، نوشت: «صدور حکم اعدام برای دو تن از همبندیهایم، پخشان عزیزی و وریشه مرادی، به جرم دگراندیشی و مقاومت در برابر تمامیتخواهی و ماهیت سرکوبگرانهی رژیم، دریچهای دیگر را برای اندیشیدن به ساختار قدرت و استبداد برایم گشود.»
متن کامل یادداشت مریم یحیوی به شرح زیر میباشد:
حکومتهای دیکتاتوری همواره بر سرکوب و ترس بنا شدهاند و ابزاری جز زندان، شکنجه و اعدام برای کنترل مخالفان خود ندارند. در اخباری که از سوریه به گوش میرسد، میشنویم که درهای زندانها باز شدهاند و بیش از پنج دهه دیکتاتوری خاندان اسد با رهایی معترضانی که سالها در زندان و تحت شکنجه بودهاند، فروپاشید. بسیاری اعدام و مفقود شدهاند و بسیاری پس از سالها بیخبری به خانه بازگشتند. برخی مشاعر خود را از دست دادهاند و حتی نام خود را نیز به یاد نمیآورند. در سکوتِ پس از شنیدنِ این اخبار هولناک، از خود میپرسم: آیا دیکتاتوریها برای همیشه تمام خواهند شد؟
این شد که مروری کردم بر آنچه در کنار همبندیانم، بهصورت جمعی و گاه فردی، به تجربه آموختم:
۱. در چراییِ چگونه ساخته شدن دیکتاتورها
دیکتاتورها در شرایطی خاص که بحران جامعه را به آشوب کشانده، به قدرت میرسند. در این شرایط، دیکتاتورها در هیئت منجی ظهور میکنند و با بهرهگیری از احساس ناامیدی عمومی، ضعف نهادهای دموکراتیک و بیاعتمادی به راهکارهای سیاسی، خود را در مقام نیرویی «مردمی» قرار میدهند. اما زمانی که قدرتشان تثبیت شد، از طریق تبلیغات، کنترل اطلاعات و ایجاد ترس و تهدید، تودهها را به اطاعت از خود وادار میکنند. با استفاده از نیروی نظامی، امنیتی و قضائی، بهتدریج قدرت خود را متمرکز و به حذف مخالفان سیاسی برمیخیزند. در اینگونه حکومتها، دموکراسی و حقوق بشر بهعنوان تهدیدات وجودی تلقی میشوند و قدرت نه به واسطهی مشروعیت اجتماعی یا حمایتهای مردمی، بلکه به واسطهی ایجاد رعب و سرکوب حفظ میشود.
۲. در پاسخ به چگونه سرنگون کردن دیکتاتورها
هرچند سرکوبهای شدید و خشونتبار در کوتاه مدت قدرت دیکتاتورها را تحکیم میبخشد، اما در بلندمدت موجب افزایش نارضایتی عمومی و زمینهساز شکلگیری جنبشها، قیامها و انقلابهای مردمی میشوند.
حکومتهای دیکتاتوری، با شکست در جنگهای خارجی، با از دست دادن ادارهی امور در برابر بحرانهای داخلی که از پی نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی بروز میکند، و با ایجاد شقاق بین نیروهای خودی و از دست رفتن مشروعیت بین لایههای وفادارِ پیشین، تضعیف شده، ساختار قدرت متزلزل و بهسوی فروپاشی پیش میروند.
حال، علاوه بر همهی اینها، رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش تأثیرگذاری در ارتقای سطح آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه داشته، به افزایش نارضایتیها دامن زده و باعث شدهاند ناراضیان و مخالفان و تودهی تحت ستم، «آن دیگریِ خود» که تحت ستمی مشابه است را پیدا کنند و شبکهای همبسته از آنانی که رنجی مشترک را تجربه میکنند، پدید بیاید.
دیکتاتورها در برابر نیروی به پا خاستهی مردمی، قدرت سرکوب را از دست میدهند و محکوم به شکست خواهند بود. نیروی مردمیِ آگاه که واهمهای از فدای جان نداشته و با شجاعت در برابر ستم و بیعدالتی ایستادگی میکند. نیرویی که با حضور زنان، اقلیتها و سایر گروههای اجتماعیِ تحت ستم در عرصهی مبارزه نقشی تعیینکننده خواهد داشت.
دیکتاتورها اگرچه با بهرهگیری از ضعفهای اجتماعی و سیاسی موجود به قدرت میرسند و با سرکوب و ارعاب به حفظ خود میکوشند، اما تاریخ و تجربیات گذشته و حال نشان میدهد سرکوب و ایجاد اختناقِ بیشتر، فضا را به سمت رادیکالتر شدن و مردم را بهسوی قیام سوق داده و فضای نارضایتی را به فضایی انقلابی و ایجاد تغییراتی بنیادین نزدیکتر میکند.
«گیرم که میزنید، گیرم که میکشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟»