کودکان قربانیان خشونت؛ از جنگ و درگیری تا کودک همسری

روز جهانی کودکان قربانی خشونت روزی برای حمایت از کودکانی که در مناطق جنگ‌زده و بحران‌خیز جهان در معرض سوءاستفاده‌های گوناگون قرار می‌گیرند. کودکانی که گاه از آن‌ها به عنوان «کودک سرباز» و گاه به عنوان «گروگان» و یا «برده جنسی» سوءاستفاده می‌شود.

مرکز خبر- امروز سەشنبه ١۵ خردادماه برابر با ۴ ژوئن ٢٠٢۴ برابر است با روز جهانی حمایت از کودکان قربانی خشونت می‌باشد. روزی به یاد و برای حمایت از کودکانی که در مناطق جنگ‌زده و بحران‌خیز جهان در معرض سوءاستفاده‌های گوناگون قرار گرفته و می‌گیرند. کودکانی که گاه از آن‌ها به عنوان «کودک سرباز» و گاه به عنوان «گروگان» و یا «برده جنسی» سوءاستفاده می‌شود.

 

تاریخچه روز جهانی کودکان قربانی خشونت

در تاریخ ١٩ آگوست سال ١٩٨٢میلادی، مجمع عمومی سازمان ملل متحد به جهت خشونت و اقدامات اسرائیل نسبت به کودکان فلسطینی و لبنانی، ۴ ژوئن هرسال را به‌عنوان روز بین‌المللی کودکان معصوم و قربانی خشونت و تعرض نام نهاد. روز بین‌المللی کودکان معصوم و قربانی تجاوز منحصر به سوءاستفاده‌های صورت گرفته در جنگ‌ها و شرایط مخاصمه‌آمیز نیست و می‌توان هر سوء رفتاری را حتی در خانواده‌ها علیه کودکان، نوعاً در ذیل چنین تجاوزها و سوءاستفاده‌هایی قرار داد. روز بین‌المللی کودکان بی‌گناه و قربانی تجاوز بهانه‌ای است برای یادآوری درد و رنج کودکانی که در سراسر جهان قربانی‌ دولت‌های کاپیتالیسم می‌شوند و شب‌ها را با آتش خمپاره و گلوله و ترس از مرگ خود و خانواده‌هایشان به صبح می‌رسانند. کودکانی که آب و غذا و دارو را نه به‌مثابه یک نیاز ضروری بلکه چون کالایی ارزشمند می‌انگارند.

 

کودکان در منطقه جنگی

طبق گزارش سازمان ملل، شایع‌ترین جنایات ارتکابی علیه کودکان عبارتند از: قتل و معلول کردن، استخدام و استفاده به عنوان سرباز، سوء استفاده جنسی، آدم ربایی، حمله به مدارس یا بیمارستان‌ها و محروم کردن سازمان‌های بشردوستانه از فرصت کمک به کودکان. علاوه بر این، میلیون‌ها کودک در سراسر جهان از پیامدهای درگیری مسلحانه، کار اجباری، همه‌گیری بیماری و گرسنگی رنج می‌برند.

بر اساس گزارش موسسه تحقیقات صلح اسلو (PRIO، نروژ)، در سال ٢٠٢١، ١.۶۵ میلیارد کودک (۶٧٪ از کل کودکان در جهان) در کشورها و مناطق متاثر از جنگ زندگی می‌کردند که از هر شش نفر یک نفر (تقریباً ۴۴٩ میلیون) در شعاع ۵٠ کیلومتری محل جنگ زندگی می‌کردند. بر اساس گزارش صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف)، از سال ٢٠٠۵، ٩٣ هزار کودک استخدام شده و در درگیری های مسلحانه شرکت کرده‌اند (اشاره به این است که تعداد واقعی ممکن است بسیار بیشتر باشد)، که حدود ١٣٪ از آن‌ها دختر هستند (در سال ٢٠٢٠ )، ٪ ١۵آنها ربوده شده و مورد استثمار قرار می‌گیرند، مورد آزار جسمی و روانی قرار می‌گیرند و به عنوان بمب گذار انتحاری مورد استفاده قرار می‌گیرند.

بر اساس گزارش سازمان ملل متحد در مورد کودکان در مناطق درگیری که در جولای ٢٠٢٢ منتشر شد، در سال ٢٠٢١، حدود ٢۴ هزار کودک در سراسر جهان خشونت را تجربه کرده‌اند، ٨ کودک کشته یا مجروح شدند، ۶.٣ هزار نفر توسط گروه های مسلح به خدمت گرفته شدند.

این آمار ارائه شده پیش از آغاز جنگ در سودان و فلسطین است و طی یک سال گذشته بیش از چهار میلیون کودک در کشور سودان در مرزهای داخلی و خارجی آواره شده و براساس گزارش صندوق کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) در هر ساعت یک کودک در سودان کشته و یا مجروح می‌شوند و میلیون‌ها کودک نیز در معرض سوءتغذیه‌ی حاد قرار دارند و هر روزه ده‌ها کودک بر اثر سوءتغذیه جان خود را از دست می‌دهند. همچنین طی هشت ماه گذشته نیز در غزه بیش از ١٨ هزار کودک جان خود را از دست داده‌اند و هزاران کودک نیز مجروح شده و یا یکی از اعضای بدن خود را از دست داده‌ و هر روزه نیز ده‌ها کودک بر اثر سوءتغذیه جان خود را از دست می‌دهند.

 

وضعیت کودکان در افغانستان

پس از تسلط گروه طالبان بر افغانستان، وضعیت کودکان در این کشور تحت سیطره‌ی گروه افراط‌گرای دینی به شدت بحرانی شده است و کودکان تاوان بحران در این کشور را با جسم و روان کودکانه‌شان می‌پردازند. بیش از ۴٠ سال جنگ و بحران از افغانستان، کشوری ساخته است که بی‌ثباتی، فقر، گرسنگی، فاجعه و فساد در آن پدیده‌های عادی به شمار می‌آیند. گروه بنیادگرای طالبان به محض تسلط بر افغانستان دختران بالاتر از کلاس ششم را از آموزش محروم کردند و باعث خانه‌نشین شدن کامل دختران زیر ١٨ سال و رواج پدیده‌ی کودک‌همسری شدند. نزدیک به ١٩ میلیون کودک به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند و براساس آمارهای ارائه شده از سوی سازمان حکایت از کودکان بیش از ۵ میلیون کودک در یک قدمی قحطی قرار دارند و این کودکان در طول یک شبانه‌روز تنها به یک وعده‌ی غذایی دسترسی دارند.  

 

وضعیت کودکان در ایران

امروزه تحقق حقوق کودک در سراسر جهان و از جمله در ایران با معضلات و چالش‌های متعددی مواجه است.

«کودک‌همسری»، «اشتغال کودکان در بازار کار غیر رسمی» و «به کارگیری کودکان به عنوان کودک-سرباز» از جمله اساسی‌ترین نمودهای خشونت گسترده علیه کودکان در ایران هستند.

مرکز آمار ایران اواسط آذر ماه ۱۳۹۹ در گزارشی تحت عنوان «وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران» اعلام کرد تنها در بهار سال ۱۳۹۹ بالغ بر هفت هزار ازدواج دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله و دستکم یک ازدواج دختر بچه کمتر از ۱۰ سال به ثبت رسیده است. این آمار تنها در بهار سال ۹۹ برای دختران بین ۱۵ تا ۱۹ ساله چیزی در حدود ۳۶ هزار نفر است. این در حالی‌ست که فعالان حقوق کودک و زنان، رشد چشمگیر کودک‌همسری در سال‌های گذشته در ایران را یک هشدار بزرگ برای حال و آینده جامعه می‌دانند و بارها خواستار تصویب قوانین حمایتی از کودکان در برابر خواست‌های غیرانسانی والدین شده‌اند.

از سوی دیگر آمارهای غیررسمی حکایت از وجود دستکم هفت میلیون کودک کار در ایران دارد. بر اساس برخی گزارش و آمارهای موجود از منابع رسمی و غیررسمی، کودکان کار در ایران اغلب دارای خانواده هستند و به دلیل فقر و برای تأمین معاش خانواده خود، مجبور به کار شده‌اند. مقامات دولتی ایران اما همواره با «اتباع خارجی» توصیف کردن این کودکان از یک سو و گره زدن کار این کودکان با گروه‌های بزرگ مافیایی از سوی دیگر، سعی در شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت خود در قبال کودکان کار دارند.

به کارگیری کودکان در نهادهای شبه‌نظامی و نظامی(بسیج) هم یکی دیگر از مصادیق خشونت علیه کودکان در ایران محسوب می‌شود. بسیج دانش‌آموزی با تشویق، تهییج و البته ثبت‌نام اجباری دانش‌آموزان در پایگاه‌های بسیج مستقر در مدارس، به شکلی سیستماتیک دانش‌آموزان را از دوره‌ی ابتدایی تا مقاطع بالاتر در قالب طرح‌های مختلف نظامی به خدمت می‌گیرد. استفاده از دانش‌آموزان در اردوهای بسیج، به کارگیری دانش‌آموزان در پروژه‌های پلیسی همچون ایست‌های بازرسی خیابانی و جاده‌ای، استفاده از کودکان به عنوان خبرچین و غیره، تنها مواردی علنی از عملکرد بسیج در جذب دانش‌آموزان در مدارس است.

البتە آمار دقیقی از خشونت علیە کودکان و بە کارگیری آنها بە عنوان کودک سرباز در دست نیست، آمارهای موجود تنها آمار رسمی هستند کە توسط نهادهای دولتی و یا غیر دولتی بە ثبت رسیدەاند، در کشورهای دارای جنگ و درگیری امکان دسترسی بە همەی افراد خشونت دیدە وجود ندارد و در کشورهایی همانند ایران نیز خود حاکمیت مانع ارائەی آمار دقیق است و یا اینکە خانوادەها از گزارش همەی موارد خشونت پرهیز می‌کنند.