«کاش به من گوش داده می‌شد»: پاسخ به بحران حیاتی ترومای تولد

در بحبوحه‌ی نگرانی‌های پیرامون مراقبت‌ها و خدمات دوران بارداری و زایمان، این تحقیق خواستار اصلاحات گسترده شده است.

سیدنی، استرالیا - سم هال، یک زن بومی اهل ارمیستون در جنوب شرقی کوئینزلند، در هفته‌ی ۴۰ بارداری خود بود که احساس کرد حرکات کودکش کند شده است. او به شدت نگران امنیت پسرش بود، اسکن‌های پیشین، مشکلات احتمالی بارداری او را نشان داده بود و همسرش مشکلات قلبی ژنتیکی داشت.

اما زمانی که پافشاری کرد نگرانی‌های خود را به کادر پزشکی بیمارستان محلی منتقل کند، از بیمارستان اخراج شده و به خانه فرستاده شد.


هال گفت: «می‌دانستم چیزی این وسط اشتباه است. احساس تحقیر کردم. آنها خیلی چیزها را به من نسبت دادند و مرا یک «مادر پارانوئید» خطاب کردند. من جدی گرفته نشدم.»

شب بعد، زایمان او آغاز شد. وحشت زده با مامایی که برایش تعیین شده بود تماس گرفت. به او گفتند که باید تا زمان برنامه‌ریزی‌شده‌ی خود صبر کند که یک روز بعد بود.

هال گفت: «تمام چیزی که به من گفتند این بود که کمی پانادول بخورم، دوش بگیرم و به رختخواب برگردم. [صبح] ماما به من گفت: کاش می‌توانستید تا زمان از پیش برنامه‌ریزی‌شده‌تان مقاومت کنید و انقدر تماس نگیرید».

زمانی که هال به بیمارستان رسید، ضربان قلب پسرش به طرز نگران‌کننده‌ای سریع بود و او نمی‌توانست حرکت بچه را احساس کند. شش ساعت بعد از تغییر شیفت، کادر پزشکی متوجه مشکل شده و تصمیم به انجام سزارین اورژانسی گرفت. زمانی که پسر هال، کوآ، به دنیا آمد، متوجه شدند یکی از ریه‌های او از کار افتاده است زیرا کل مدت مکونیوم یا ماده مدفوع نوزاد استنشاق کرده بود.

هال به الجزیره گفت: «زمانی که برای اولین بار او را دیدم، حدود ساعت ۹ شب بود. نمی توانستم او را به درستی ببینم یا لمسش کنم. او یک جسم کوچک بود که به تعداد زیادی سیم و کانول وصل شده بود. او در دو روز اول یک CPAP (ماسکی که راه هوایی را باز می‌کند و اکسیژن را به نوزادان مبتلا به مشکلات تنفسی می‌رساند) داشت. صورتش متورم و قرمز بود. دیدن نوزاد در این وضعیت، می‌تواند تاثیر وحشتناکی روی یک مادر بگذارد.»

وقتی یک متخصص اطفال آمد تا به او اطلاعات جدیدی بدهد، آسیب تجربه‌ی هال بیشتر شد.

«او تمام اشتباهات بیمارستان را نادیده گرفت و من واقعا ناراحت شدم. او من را ساکت کرد و به من گفت که باید آرام باشم تا بتواند آنچه لازم است را به من بگوید.»

هال یکی از هزاران زنی است که در بحبوحه‌ی بحران سیستم مراقبت‌های بهداشتی استرالیا آسیب دیده‌ است. این کوتاهی‌ها، باعث آسیب‌های جدی به والدین و صدمات جسمی مادام‌العمر به مادران شده و کارکنان مراقبت‌های بهداشتی بسیاری را از این حرفه بیرون رانده است.

نخستین تحقیق پارلمانی جهان در ایالت نیو ساوت ولز استرالیا (NSW) انجام شد. این تحقیق خواستار اصلاحات گسترده برای محافظت بهتر از زنان در حال زایمان شد. در حالی که دولت ایالتی آماده می‌شود تا این هفته به شکایت‌‌ها پاسخ دهد، مادران و مدافعان بر این باورند که این تحقیق به اندازه‌ی کافی پیش نرفته است.

 اپیدمی نامرئی
یک مطالعه‌ی برجسته در دانشگاه وسترن سیدنی در سال ۲۰۲۲ نشان داد که تقریباً یک سوم مادران در استرالیا از نوعی آسیب هنگام تولد رنج می‌برند، که می‌تواند آسیب جسمی، روحی و روانی یا پریشانی ماندگاری باشد که در طول بارداری و زایمان تجربه می‌شود.

این مطالعه همچنین نشان داد که بیش از ۱۰ درصد از زنان خشونت مامایی را تجربه کرده‌اند، نوعی از خشونت که در آن زنان باردار یا در حال زایمان، سوء‌استفاده یا رفتار غیرانسانی را توسط متخصصان پزشکی مسئول خود تجربه می‌کنند.

در همان سال، حدود ۳۰ زن در منطقه‌ی روستایی ریورینا نیوساوت ولز شکایتی جمعی به کمیسیون شکایات مراقبت‌های بهداشتی ایالتی ارائه کرده بودند. آنها داستان‌های تکان‌دهنده‌ای از تجربیات خود از زایمان کودکان در بیمارستان دولتی محلی را به اشتراک گذاشتند: پزشکان آنها را با جراحات ناتوان‌کننده به خانه فرستاده بودند، کارکنان پزشکی بدون رضایت اقدامات فیزیکی تهاجمی انجام داده بودند و از تسکین درد در حین زایمان خودداری کردند.

با افزایش توجه عمومی به داستان‌های این زنان، زنان دیگر در سراسر ایالت و کشور شروع به به اشتراک گذاشتن تجربیات خود کردند. فشار عمومی، پارلمان نیوساوت ولز را وادار کرد تا یک تحقیق ویژه در مورد ترومای تولد انجام دهد، که اولین تحقیق اینچنینی در هر نقطه از جهان است.

دکتر آماندا کوهن، سیاستمدار حزب سبز در نیوساوت ولز و عضو کمیته‌ی پارلمانی که تحقیقات استرالیا را انجام داد.، گفت: «به عنوان یک پزشک عمومی که مراقبت‌های دوران بارداری ارائه می‌دهد، این داستان‌ها را به وفور پیش از ورود به پارلمان شنیده بودم، اما تعداد افرادی که این بار با این تحقیق درگیر شدند بی‌سابقه است.»

تحقیق مشابهی در بریتانیا، که به دلیل اتفاقات نیوساوت ولز دوباره مطرح شده است، نشان داد که: «سیستم زایمانی، سیستمی است که در آن عموما مراقبت ضعیف به عنوان یک اتفاق عادی تحمل می‌شود.»

امی داوز به محققین گفت که پس از زایمان دچار جراحات جبران‌ناپذیر شده است.
اگرچه تحقیقات پارلمان استرالیا برای عموم آزاد است، به ندرت باعث مشارکت گسترده‌ی عمومی می‌شود. اما بررسی ترومای تولد مورد متفاوتی بود. بیش از ۴۰۰۰ نامه توسط محققین دریافت شد که اکثراً ناشناس بودند، این نامه‌ها از افراد عادی بود که در طول پروسه‌ی تولد درد، آسیب و تحقیرهای بسیاری متحمل شده بودند و اکنون داستان‌های خود را افشا می‌کردند.

این تحقیق به دولت ایالتی توصیه کرد که مراقبت‌های بهداشتی مادران را اصلاح کرده و اطمینان حاصل کند که والدین جدید به صورت مداوم از این مراقبت‌ها برخوردار می‌شوند. همچنین اشاره کرده که مراقبت‌های روان‌شناختی رایگان و فیزیوتراپی پس از زایمان باید ارائه شود و کارکنان پزشکی باید آموزش‌های بیشتری در مورد نحوه‌ی حمایت از انتخاب‌های زنان در حین زایمان دریافت کنند.

اما حتی در حالی که دولت ایالتی پاسخ خود را می سنجید، بسیاری از مادرانی که داستان خود را به محققین گفته بودند، از این که این گزارش خشونت زایمان به عنوان نوعی خشونت مبتنی بر جنسیت به رسمیت شناخته نشده بود، خشمگین شدند. در یک بیانیه‌ی مخالف، رئیس خود تحقیق، سیاستمدار حزب عدالت حیوانات، اما هرست، گفت که در گزارش نهایی «شواهد بسیار واضحی وجود دارد که نشان می‌دهد این موضوع به عنوان یک موضوع جنسیتی مطرح شده است».

ربکا کولیر، یکی از مادرانی که شهادت داد، به پخش‌کننده‌ی ABC گفت که این واقعیت صرفا‌: «بخاطر خوشایندترکردن تحقیقات؛ نادیده گرفته شده است».

او افزود: «من فکر می‌کنم ما باید چیزها را آن‌طور که واقعا هستند نام‌گذاری کنیم و باید در مورد کلمات و زبانی که در این مورد استفاده می‌کنیم کاملاً بی‌رحم باشیم.»

این تحقیق همچنین شرایط وخیم کارکنان مراقبت‌های بهداشتی، که وظیفه‌ی مراقبت از والدین و کودکان را بر عهده دارند، آشکار کرد. پرستاران، ماماها، پزشکان و کارکنان پشتیبانی که از سطوح عظیم فرسودگی شغلی، پریشانی روانی، تروماهای نایب و خستگی روحی در بخش بهداشت گفتند. آنها همچنین در مورد عدم حمایت لازم برای ارائه مراقبت‌های بهداشتی کافی یا مقابله با حوادث آسیب‌زایی که با آن روبرو بوده‌اند صحبت کردند.


پرستاران و ماماها معمولا این حرفه را ترک می‌کنند زیرا دستمزد آنها بسیار پایین است و حمایت لازم را دریافت نمی‌کنند. اگر بیمارستان‌ها و واحدهای مراقبتی ضعیفی داشته باشیم، نمی‌توانیم به درستی به آسیب‌های ناشی از تولد رسیدگی کنیم.»

ترومای نسلی
امی داوز پس از به دنیا آوردن دخترش در سال ۲۰۱۳ دچار جراحاتی شد که زندگی‌اش را دسخوش تغییر بسیاری کرد، اما حدودا ۱۶ ماه طول کشید تا تشخیص داده شود که آسیب عضلانی کف لگن دارد.

او گفت: «این اتفاقات مسیر زندگی من را تغییر داد. به من گفته شد که دیگر نباید هیچ فعالیت بدنی‌ای انجام دهم یا دخترم را بلند کنم.»

داوز در ادامه، انجمن آسترالزیایی تروما هنگام تولد (ABTA) را تأسیس کرد، یک سازمان غیرانتفاعی که برای ارائه‌ی حمایت و در عین حال افزایش آگاهی عمومی و سیاسی در مورد ترومای هنگام تولد - و همچنین فرهنگ زیربنایی که درد و رنج زنان در دوران بارداری و زایمان را نادیده می‌گیرد و عادی‌سازی می‌کند، کار می‌کند. او امیدوار است که این تحقیق نقطه عطفی در نحوه‌ی رفتار سیستم مراقبت‌های بهداشتی استرالیا با زنان باردار باشد.

داوز گفت: «یک تصور غلط رایج وجود دارد که تولد تنها یک روز از زندگی یک فرد است، اما ضربه‌های ناشی از تولد می‌تواند اثرات موج‌داری داشته باشد که نسل‌ها باقی می‌ماند. پروسه‌ی تولد می‌تواند بر توانایی والدین برای پیوند با فرزندشان تأثیر بگذارد که به نوبه‌ی خود بر رشد کودک و زندگی آنها تأثیر بسزایی می‌گذارد و می‌تواند باعث تحمیل رنج بسیار به روابط آنها شود.»

«از اثرات درازمدت صدمات تولد که همواره نادیده گرفته می‌شود، می‌توان به بی‌اختیاری ادرار و افتادگی لگن اشاره کرد که می‌تواند مادر را از تربیت صحیح نوزادان و کودکان، بازگشت به نیروی کار و ورزش محروم کند‌. آسیب‌هایی که به نوبه‌ی خود می‌تواند تأثیر زیادی بر سلامت روان افراد بگذارد.»

حتی با وجود اینکه کوآه اکنون در حال رشد است، هال درد و رنجی را که پیرامون تولد او وجود داشت هیچگاه فراموش نخواهد کرد.

«او اکنون پسری زیبا، شاد و سالم است و من خوش‌شانس هستم که مادر او هستم. اما هنوز برایم سخت و فوق‌العاده ناعادلانه است که شروع زندگی او آنقدر دشوار بود.»

«کاش به من گوش می‌دادند و مرا جدی می‌گرفتند. می‌شد از خیلی چیزها اجتناب کرد.»