افشاگری فریبا فریدونی و رضوانه احمدخانبیگی از آزار جنسی در زندان ایران
فریبا فریدونی و رضوانه احمدخانبیگی دو تن از زندانیان سیاسی سابق با روایتی از برهنه کردن خودشان توسط مأموران زندان این اقدام را با هدف آزار جنسی عنوان کردند.

مرکز خبر- طی روزهای گذشته تعداد زیادی از زندانیان سیاسی سابق با روایت دوران بازداشت یا زندانی شدن خود شرح دادهاند که چگونه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی آنان را مجبور کردهاند که جلوی چشم مأموران یا مقابل دوربینها کاملاً برهنه شوند.
نسیبه شمسایی، شیما بابایی، مژگان کشاورز، شاپرک شجریزاده، زینب زمان، فاطمه خوشرو و هیلا صدیقی از جمله زنانی هستند که دست به چنین افشاگریهایی زدهاند.
رضوانه احمدخانبیگی، فعال مدنی و زندانی سیاسی پیشین نیز در روایتی از آزار جنسی نیروهای امنیتی و مأموران زندان خبر داده و نوشت: «چهار بار لختم کردن قبل شروع بازجویی و بعد از بازجوییها برای مثلاً تفتیش !! نزدیک یک ماه تو انفرادی بودم و اونجا از هر زاویه دوربین داشت حتی جلوی دستشوییاش !! و من مجبور میشدم بعضی روزها برای حمام نصفه نیمه با آب صرفاً سرد دوش بگیرم و خب بارها این صحنه رو سپاهیها دیدند !!! دستشویی رفتن و ... که بماند !! اونجا هر یک ساعتش یک هفته برات طول میکشه و زجرآور و معنای تجاوز به تمام وجودت رو با تمام جسم و مغزت حس میکنی و میچشی !! وقتی وارد زندان میشی قبل ورود به بند بطور عادی که روال همیشگیشون هست (به قول خودشون اونجا به همه میگن باید لخت بشن و بگردنشون و ببینن بدنش آسیب دیده و زخم نباشه و ... و مسئولیت دارند) ما رو داخل یک اتاق میبرند و میگفتن کامل لخت بشیم. با من بعد بازجویی و انتقالم به زندان دوبار اینکار رو کردند یکبار در بهداری که چند دوربین دارد و دیگر در اتاقهای پیش از ورود به بند به بهانهی گشت و دستور تفتیش گفتند لخت شو و سه بار بشین پاشو کن !!! که آنجا دو زن ایستاده بودند و بدنم را میدیدند. و اینها همه به اجبار بود و اگر امتناع میکردی مجازات میشدی یا کتک میخوردی! من بارها شاهد این بودم که دوستانم در زندان بر سر اینکه نگذاشتند به آنها دست بزنند یا تن به لخت شدن ندادند مورد ضرب شتم قرار میگرفتند و آثار ضرب و شتم گاهاً روی بدن آنها بود یا لباسشان در درگیری پاره شده بود و بعد هم در طول ابتدای حبس سر همین درگیری مجازاتی برایشان تعیین میکردند. و من برایم عجیب بود که اگر به قول خودتان نگران هستید به بدن ما صدمه خورده باشد یا زخم و جراحت دیده باشیم و با لخت کردنمان میخواهید ببینید سالم هستیم یا نه تا خیالتان راحت شود، پس آن کتک و ضرب شتم و درگیری و فحاشی بعدش در صورت سرپیچی از این دستور و مقاومتشمان در لخت نشدن دیگر چیست که اگر هم زخم و جراحتی ندیده باشیم با یک مقاومت ما تبدیل میشود به ضربه و صدمه به بدنمان ؟؟؟!! پس موضوع این نبوده و آنها جز اهداف جنسی و آزار جنسی هدف دیگری نداشتند.
همچنین فریبا فریدونی، فعال مدنی و زندانی سیاسی پیشین از آزار جنسی در زندان خبر داده و نوشت: «گفتند لخت شو فکر کن رفتی استخر. آبان ۹۸ بعد تقریباً سه شبانه روز که تو ادارهی اطلاعات سپاه خمین و سپاه روحالله اراک بودم، منتقل شدم زندان مرکزی اراک ساعت حدوداً ۱۰ و نیم شب بود که من وارد بند زنان شدم. تو اتاق افسرنگهبانی چند تا مأمور زن بودن با چند تا زندانی چند تا هم پشت پنجره وایساده بودن داخلو نگاه میکردن. یکیشون اومد جلو و اول گفت موهاتو باز کن موهام تقریباً گره خورده بودن با حالتی که مثلاً از چرب شدن موهام و کثیفیشون بدش اومده گفت چقدر موهات کثیفه حموم ندارید خجالت زده گفتم هتل نبودم که سه روزه آب نبوده صورتمو بشورم. سه روزه باید تو توالت از آفتابه استفاده میکردم. انتظار داری چه شکلی باشم. یکی از زندانیها با یه تشت پر از آب اومد، یکی دیگشونم با یه دست لباس درب و داغون. مأموره گفت لباساتو دربیار بنداز تو تشت آب. اونایی هم که خانوادهام تحویل اطلاعات خمین داده بود نو خودشون بعد بازرسی انداختن تو تشت کتابا و عینکمم گرفتن گفتن نمیتونی ببری. عینکم چون فرم نداشت ورودش ممنوع بود نگاه کردم به اون همه آدمی که زل زده بودن برای لخت شدنم و گفتم من جلو یه گردان آدم لخت نمیشم گفت دربیار بابا فکر کن رفتی استخر زود باش نصف شب شد. بلوز و شلوارمو در آوردم. گفت سوتین و شورتتم دربیار، چشمام گرد شده بودن نگاه کردم به دوربین بالای سرم و بهش گفتم استخر مختلط تا حالا نرفتم یکیشون با عصبانیت گفت اون دوربینا رو خودمون چک میکنیم قسمت مردان دسترسی ندارن. میدونستم دروغ میگه گفتم من اینجا لباسی درنمیارم مگه اتاقی ندارید که دوربین نباشه. باحالت داد گفت نه نداریم گفتم پس برن بیرون همشون گفت اینا اینجان اگر در نیاوردی بزور دربیارن، یکی از زندانیا گفت این واسه اینکه مواد جاساز نکرده باشی گفتم مواد کجا بوده مگه قاچاقچی گرفتید بعدم من سه روزه بازداشت اطلاعات سپاهم چطوری مواد همراهمه یکی از زندانیا گفت مگه چک برگشتیا رو هم اطلاعات میگیره (قبل ورودم به بند زنان افسرنگهبانا گفته بودن اتهامم چک برگشتیه به خودمم وقتی تو افسرنگهبانی مردان بودم گفتن نمیگی اتهامت سیاسیه و تو اعتراضات بازداشت شدی میگی چک برگشتی داری). افسر نگهبانه با داد گفت دربیار چقدر حرف مفت میزنی زود باش وگرنه مجبوریم به زور متوسل بشیم خندهی زشت بقیهی مأمورا و زندانیا هنوز تو ذهنمه… بعد هم مجبورم کرد جلو دوربین و چشمای اون تعداد زندانی و مأمور بشین پاشو برو و حمام اجباری با حضور یه زندانی دیگه که زل زده بود به بدنم در آخر هم منجر به درگیری و داد و فریاد من شد. عذاب بعدی هم پوشیدن بلوز و شلوار کهنه و زشتی که فردای اون شب منو با همون لباسا و البته یه دامن بلند مشکی روی شلوار، جورابای کلفت، مقنعه، چادر و ساق دست و دمپایی پلاستیکی منو برای انگشتنگاری و کارت عکس فرستادن قسمت اداری و اجازه ندان لباسای خودمو بپوشم.