زنان قالی‌باف؛ رنج‌هایشان را می‌بافند

شماری از زنان قالی‌باف که به دلیل وضعیت نامطلوب اقتصادی در یکی از کارگاه‌های حاشیه شهر فعالیت دارند، می‌گویند: ما پول دار قالی و نخ ابریشم و... نداریم و تنها علم کار و نیروی لازم را داریم که مجبوریم آن را بفروشیم.

 

دنیا نظری

سنه- در هر تار و پود از قالی رد پای زنانی دیدە می‌شود کە توسط صاحبان کارگاه‌ها استثمار شده‌اند. درد اینجاست که خود خبر ندارند و به خیال خود به سنت دیرینه خود(قالی بافی) مشغولند و در حال کسب و کارند و برای ساعاتی طولانی از درد و رنج‌هایشان دورند، اما خود را در دام خرده سرمایه‌دارانی انداخته‌اند که از دسترنج آنها سود‌های کلانی به دست می‌آورند و با دستمزد‌های مضحک آنها را بنده و برده خود کرده‌اند.

کارگاه‌هایی بدون هیچ امکانات و بدون هیچ امیدی برای آینده زنان؛ اینجاست که آگاه بودن زنان از حقوقشان و توقعات به جای آنها می‌تواند یاری رسان باشد. بیشتر زنان در این کارگاه‌ها از روی اجبار به چنین مشاغلی روی می‌آورند، زنانی از طبقات پایین و اغلب سرپرست خانواری که هیچ روزنه‌ امیدی سراغ ندارند، زنان میانسالی که مدارک دانشگاهی ندارند و از تنها حرفه‌ای که از مادرانشان یا زنان اطراف یاد گرفته‌اند می‌خواهند بهره ببرند. این حرفه قبلا توسط خود زنان در کارگاه‌های خصوصی و در خانه قابل اجرا بود. هزینه‌ی قالی و نخ‌ها آنچنان بالا نبود که نیاز به سرمایه‌گذار داشته باشند، اما با به میان آمدن دلالان و سرمایه‌گذاران دست این زنان از بازار فرش کوتاه شد و بالا رفتن هزینه‌ها، زنان را مجبور کرد تا برای دیگران کار کنند و انرژی و توان خود را به ارزانترین قیمت به حراج بگذارند.

به یکی از کارگاه‌های حاشیه شهر می‌رویم، منتظر دیدن کارگاهی بزرگ و زنانی هنرمند و قالی‌باف هستیم، اما بە محض رسیدن تمام انتظارات ما با دیدن چنین کارگاهی پودر می‌شود. کارگاهی کوچک و نمور، تاریک و بدون تهویه و خنک کننده‌؛ ما را صاحب کارگاه با افتخار به چنین کارگاهی آورده و انگار انتظار تبریک و تشکر بخاطر کارآفرینی برای این زنان را دارد. مردی پا به سن گذاشته و با تجربه که خود از همان خرده بورژواهایی است که با مکیدن جان این زنان به اینجا رسیده. قالی‌های کوردی ابریشم را به وسیله این زنان به دست مشتاقانش می‌رساند. همچنین هر ماه با بدبختی حقوقشان را پرداخت می‌کند، بیمه ندارند و از این بابت صاحب کار هیچ زحمتی به خود روا نمی‌دارد.

کارگاهی کوچک با چند دار قالی در حاشیه شهر سنه و زنانی از همان محله، با آنها وارد گفت‌وگو می‌شوم، و از ظلم صاحب کارگاه سخن می‌گویند. یکی از آنها با هویت «ن.م» می‌گوید: «ما صبح زود می‌آییم و تا غروب اینجاییم و شاید چند دستی قالی ببافیم که برای هر دست ٢۵ تا ٣٠ هزار تومان بە ما می‌دهد، بیمە هم نداریم.»

به فرض اینکه سی روز ماه را هم کار کنند اما باز هم به زور ماهی سه میلیون تومان کار می‌کنند. قالیبافانی که از قدیم با این هنر ‌آشنا هستند و نقشه‌های قالی کوردی را زنده نگه داشته‌اند، با نبود آنها این نقش و نگارها به دست فراموشی سپرده می‌شود. سوال اینجاست زنان چرا باید در چنین شرایطی فعالیت کنند؟

ج.پ، یکی دیگر از زنان کارگاه می‌گوید: «امکانات کارگاه در حد صفر است ما در این گرما حتی کولر نداریم و تا غروب باید همینطور کار کنیم.»

وی در پاسخ به این پرسش که چه چیزی او را مجبور به چنین کاری می‌کند، می‌گوید: «من از لحاظ روحی در وضعیت بسیار بدی بودم و باید خود را به کاری مشغول می‌کردم و چون قالی بافتن را خوب بلدم و از بچگی انجام داده‌ام به این کارگاه که در نزدیکی خانه خودم هست، آمدم. اما قبلا نیز برای صاحبان کارگاه‌های دیگر کار کرده‌ام و وضعیت بهتری نبوده و همیشه کارگر را آدم حساب نکرده‌اند. ما پول دار قالی نداریم و نخ ابریشم نیز گران است و ما تنها علم کار و نیروی کار را داریم که مجبوریم آن را بفروشیم.»

وی از آسیب‌های ناشی از قالیبافی می‌گوید: «دست‌هایم و شانه‌هایم همیشه درد می‌کنند و فرزندانم من‌ را منع می‌کنند و از این که سالهاست هیچ نتیجه‌ای نداشته گله می‌کنند و حق هم دارند. اما از طرفی کار کردن برای من مانند تراپی است و در کنار این زنان و هم صحبتی با آنان روزم را بهتر سپری می‌کنم، هرچند خودم می‌دانم از لحاظ مادی این کار ما را تأمین نمی‌کند.»

درد دل‌های زیادی دارند اما به خاطر وجود صاحب کارگاه نمی‌توانند چیزی بگویند و هرچه سکوتشان بیشتر، عمق فاجعه نیز بیشتر به چشم می‌آید.

صاحبان کارگاه می‌دانند از چه محلاتی و از چه سنینی زنان را به کار وادارند و زنانی توانمند در این زمینه و ناآگاه به حقوق خود را به کار وا می‌دارند که هیچ تقاضایی از کارفرما نداشته باشند و به کمترین حقوق راضی باشند و اگر ناراضی باشند به اخراج تهدیدشان کنند، همین امر باعث می‌شود  ظلم روا داشته بر زنان و همچنین کار خود را برای سال‌ها و تا زمانی که این زنان توان دارند، ادامه دهند.