هنر و چالش‌‌های اقتصادی

فاطمە.ک می‌گوید: چیزی که من از کار تجربه کرده‌ام و برایم سخت بوده آن است که جامعه من را یا زن را به عنوان یک شیء می‌بیند حتی استاد نقاشی‌ام نیز در دانشگاه به من می‌گوید: «کارهایت خیلی عجیب است کسی با تو ازدواج نمی‌کند.»

 

شبنم توکلی

تهران- ایجاد اشتغال برای جوانان یکی از مسائل مهم در جامعه‌ی امروزی است. هر ساله میزان افرادی که آماده جذب بازار کار می‌شوند بیشتر می‌شود بدون آنکه ظرفیت‌ها و بسترهای لازم جهت جذب این افراد به بازار کار محیاء گردد. یکی از اقشاری که بیشتر از سایر اقشار جویای کار، دغدغه شغل را دارند قشر دانشجو است.  همه‌ی دانشجویان در تمام دانشگاه‌ها این انتظار را دارند که  بعد از اتمام تحصیل خود وارد بازار کار شوند.

یکی از شاخه‌های پر هزینه چه برای دانشگاه‌ها و چه دانشجویان، رشته‌های هنری هستند. رشته‌های هنری به دلیل ماهیتی که دارند و میزان کار عملی، کارگاه‌ها و غیره هزینه بر به حساب می‌آیند.

دانشجویان این رشته‌ها انتظار دارند بعد از این همه هزینه و وقتی که برای تحصیل صرف کرده‌اند، توانایی جذب به بازار کار را داشته باشند. در حالی که بعد از فارغ‌التحصیلی دانشجو آگاه می‌شود که هیچ ضمینه‌سازی برای اشتغال در رشته تحصیلی‌اش وجود ندارد و ناامیدوارانه مجبوراند در شغلی سرگرم شوند که در این اوضاع اقتصادی نه کفاف زندگی را می‌دهد و نه به رشته تحصیلی مرتبط است.

فاطمه.ک ۲۵ساله از تهران در دانشگاه هنر نقاشی می‌خواند و برای نمایش کارهایش آنان را در پیاده‌رو به عرضه گذاشته است تا مردم آنان را ببینند و بخرند. وضعیت کاری را برای زن‌ها در ایران مناسب نمی‌دید و می‌گفت: سخت‌ترینش این است که کار هنری انجام دهی چون مردم آنقدر درگیر مسائل اجتماعی و دغده‌های دیگر هستند که کارهای هنری دیگر مخاطب ندارند. چیزی که من از کار تجربه کرده‌ام و برایم سخت بوده آن است که جامعه من را یا زن را به عنوان یک شیء می‌بینند حتی استاد نقاشی‌ام  در دانشگاه به من می‌گوید:« کارهایت خیلی عجیب است کسی با تو ازدواج نمی‌کند» انگار کسی هستم که باید یکی بیاید و با من ازدواج کند!

فاطمە می‌گوید: حال من به این حرف می‌خندم ولی می‌توانم بفهمم که چه فکری پشت این حرف وجود دارد و این کوچک‌ترین بخش مسئله است اینکه تو باید مدام  مشغول این باشی که بگویی من یک شخصم، واقعی‌ام، فکرهای خودم را دارم، تأثیر خودم را در جامعه دارم و اینکه حذف‌شدن من و یا متفاوت عمل‌کردن من می‌تواند اثرات مختلفی را بر روی جامعه بگذارد و انرژی و زمان گذاشتن برای این اثبات‌ها به راحتی می‌تواند آدم را خسته کند آن هنگام است که فکر می‌کنی نباید درگیر همچین مسائلی باشی ولی وقتی که دوباره با آن مواجه می‌شوی دیگه مجبوری که بازم هم درگیر شوی.

او  در ادامە گفت: خانواده من خیلی روشن فکر نیستند ولی این شانس را دارم که با آنان دیالوگ داشته باشم و یک سری چیزهای اساسی را می‌توانم در خانه با سختی و پافشاری به دست بیاورم هرچند در رابطه با حجاب و مواردی شبیه به این خوشبختانه آدم‌های منطقی هستند و می‌بینند که چرا این اتفاقات افتاده و می‌توانند بفهمند که چرا من این درخواست‌ها را از آنان دارم و اگر چیزی بگویند وقتی می‌بینند جوابی که من به آنان می‌دهم منطقی  و پشتش فکر هست و هیجان‌زده و از روی خشم نیست، می‌پذیرند که این عقیده من است حتی اگر با تفکر آنان  متفاوت باشد، ولی این منطق را تنها پدر و مادرم در خانواده دارند و این هم بە خاطره آن است که پدر و مادر تحصیل کرده و باسوادند و آدم‌های اجتماعی هستند، سر کار رفتند و با خیلی از آدم‌ها معاشرت دارند و همین باعث می‌شود آنان کسانی باشند که بپذیرند آدم‌ها می‌توانند با هم متفاوت باشند ولی در میان  اطرافیانم آدمایی را می‌بینم که اینگونه نیستند و مشکلاتی را دارند که حتی نمی‌توانند با خانواده مطرح کنند.کاری که من انجام می‌دهم کفاف زندگی‌ام را نمی‌دهد همانند وضعیتی که بقیه جامعه با آن مواجه‌اند.

فاطمە در پایان سخنان خود و  اینکە می‌خواهد در آیندە چکار کند گفت:  برنامه آینده‌ام آن است که با گالری‌ها کار کنم هرچند از وضعیت گالری‌ها، تبعیض، پارتی و... خبری ندارم .به آینده طولانی مدت نسبت به جهان بدبینم و به صورت کلی هیچ امیدی ندارم.