زینب جلالیان برای ماکو تا کرماشان یک مبارزه مشترک متصور بود
باوان بیستون بر این باور است که زینب جلالیان سرنوشت ماکو، کرماشان و دیگر شهرهای روژهلات کوردستان را جدا از هم نمیدانست و برای آنها یک مبارزەی مشترک متصور بود و مجموع این دغدغەها وی را از ماکو به کرماشان کشاند.
گلارە گیلانی
کرماشان - زینب جلالیان زندانی سیاسی كورد، هفدهمین سال تحمل حبس را میگذراند. این زندانی سیاسی در اسفندماه سال ۱۳٨۶ در حالی که در یک دستگاه مینیبوس بین شهری در حال مسافرت بود، در پلیس راه قازانچی شهر کرماشان بازداشت شد. وی پس از تحمل هشت ماه شکنجه در سلول انفرادی ادارەی اطلاعات این شهر، از سوی دادگاه انقلاب کرماشان به جرم «محاربه» محکوم شد که در روز بازداشت هیچگونه سلاحی حمل نکرده و در طول زندگی خود در هیچ فعالیت نظامیای شرکت نداشته است. وی در آذرماه ۱۳٨٨ بدون حق انتخاب وکیل و در دادگاهی چند دقیقهای توسط دیوان عالی ایران به اعدام محکوم و پس از تأیید در دادگاه تجدیدنظر در سال ۱۳۹۰ با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد. این حکم ناعادلانه در حالی به او تحمیل شد که حق اختیار نمودن وکیل نداشته و جلسەی دادگاه وی تنها چند دقیقه طول کشیده است.
وی تنها زندانی سیاسی زن محکوم به حبس ابد در ایران است. عنوانی بهتآور که توجهات و واکنشهای درخور را به خود جلب نکرده است و به میزان کافی به آن توجه نشده و مورد تٲمل قرار نگرفته است. حکمی بسیار بیرحمانه و ددمنشانه برای یک فعال اجتماعی و مدافع حقوق زنان و اتنیکها که به غیر از مبارزەی مسالمتآمیز علیه جنگ، خشونت و تبعیض در کارنامەی او نیست. مجازات ناروایی که تنها به دلیل باورهای تحولگرای وی اعمال شده است و به خوبی نشان میدهد که داشتن یک باورخاص در ایران میتواند جرم انگاشته شود و چه جرمی بالاتر از باورمند بودن به همزیستی خلقها بدون تبعیض و فاشیسم، بنیان نهادن جامعەی آزاد بر پایەی زن آزاد، خودمدیریتی خلقها و دمکراسی مستقیم و مبارزه با مرکزگرایی؟
بازتاب داخلی و بینالمللی این حکم ناعادلانه اعتراضات و واکنشهای جامعه را درپی داشت و نهادهای مختلفی همچون سازمان ملل، سازمان عفو بینالملل، سازمان دیدەبان حقوق بشر و همچنین مقامات سیاسی و حقوقی بسیاری در سراسر جهان خواستار لغو حکم اعدام و آزادی بدون قید و شرط وی شدند. درپی این اعتراضات و مقاومت زینب جلالیان در برابر اعترافگیری اجباری و شکنجەهای شدید، دستگاه قضایی ایران ناچار به تقلیل حکم وی به حبس ابد شد. زینب جلالیان در طی این هفده سال با انواع مختلف شکنجەهای جسمی و روانی روبرو بوده است. ضرب و شتم، شلاق خوردن با چشمان بستە، تهدید به تجاوز جنسی، تحقیر و تمسخر، تحمل سلول انفرادی، تحمیل بیماری، عدم دسترسی به خدمات درمانی، ممنوع الملاقات بودن، عدم مرخصی، عدم حق دسترسی به مشاورەی حقوقی و ملاقات با وکیل، نقض دادرسی منصفانه؛ تنها چند مورد از این شکنجەها و نقض حقوق شهروندی و انسانی وی هستند.
در همین راستا با باوان بیستون تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی اهل کرماشان گفتوگویی داشته باشیم که مشروح آن را در سطور ذیل با شما به اشتراک میگذاریم.
زینب جلالیان هفده سال پیش در شهر ما بازداشت و چندین ماه در ادارەی اطلاعات این شهر شکنجه شد، مدتی از حبسش را نیز در زندان دیزلآباد کرماشان گذرانده است. به عنوان یک شهروند کرماشان زینب جلالیان را چگونه میبینید؟
ما زینب را از خودمان میدانیم، آنچنان که زینب خود را از کرماشان جدا نمیدانست. وی برخلاف اتهامات واهی دستگاه قضایی به فعالیتهای اجتماعی و مدنی با تمرکز بر خدمات آموزشی در حوزەی زنان میپرداخت و در این راه چیزی نزدیک به هزار کیلومتر پیموده تا پیام خود را به کرماشان برساند. بزرگی زینب جلالیان را از وسعت جغرافیایی که بدان میاندیشید و خود را در قبال مردمشان مسئول میدانست، میتوان دریافت.
پیام وی برای مردم کرماشان چه بود؟ اساسا چرا باید وی در این شهر دستگیر شود و چنین سرنوشتی پیدا کند؟
پیام او صلح، برابری و رهایی برای همەی هویتهای به حاشیه رانده و فرودست بود. بر اساس گزارشهایی که من مطالعه کردەام آخرین فعالیت انساندوستانەی وی در کامیاران بوده است. او روز هشتم مارس ۲۰۰٨ به مناسبت روز جهانی زن در یکی از دبیرستانهای شهر کامیاران دربارەی اهمیت روز جهانی زن و تاریخ مبارزات زنان برای دانشآموزان سخنرانی میکند و در حرکتی نمادین اقدام به اهدای گل به دانشآموزان میکند. اما رژیم ایران در قبال اینگونه فعالیتهای صلحطلبانه و برابریخواهانه، تنها چند روز پس از آن زینب جلالیان را در ورودی شهر کرماشان بازداشت میکند. هم او و هم رژیم به خوبی دریافتە بودند که آگاهیبخشی چقدر میتواند رادیکال و آوانگارد باشد!
شما گفتید هویتهای به حاشیه رانده شده و فرودست؛ در دیدگاه زینب جلالیان این هویتها کدامها هستند؟ چرا این دیدگاه او را به کرماشان کشاند؟
کرماشان نمودار و کلکسیونی از انواع تبعیضهاست، این استان چهارراە ستمهای مضاعف رژیم جمهوری اسلامی و رژیمهای پیش از آن است. هر کدام از هویتهای جنسی، ملی، آیینی، طبقاتی، سنی و... در این استان تبعیض شدید را تجربه کرده و میکنند. کسی همچون زینب جلالیان نمیتوانست در برابر ستمهایی که یک زن کورد کرماشانی به خاطر جنسیت، ملیت، طبقه، دین و حاشیەنشینیای که میکشد و خود در هیچکدام از آنها دخیل نبوده، احساس مسئولیت نکند. کسی همچون زینب جلالیان نمیتوانست در برابر آسمیلاسیون سیستماتیکی که علیه کورد در کرماشان در جریان بود بی تفاوت باشد. کسی همچون زینب جلالیان نمیتوانست در برابر تبعیض دینیای که علیه یارسانها و اهل تسنن در جریان بود سکوت کند. او در برابر اینکه کرماشان بیشترین میزان بیکاری را دارد، به خاطر مرزنشینی و خسارتهای حاصل از جنگ محرومیتهای شدیدی را تحمل میکند، سکوت نکرد.
در خلال صحبتهای شما نظرم به این نکته جلب شد که اتفاقا شباهتهای جالبی هم میان کرماشان و شهر زادگاه زینب یعنی ماکو وجود دارد. اینطور نیست؟
بله، دقیقا! در مرتبەی اول باید توجه داشتە باشیم که این دو شهر در حاشیه و مرز قرار دارند و این مسئله در یک حکومت مرکزگرا مساوی با محرومیت، فرودستی و عدم توسعه است. در ماکو ما شاهد زندگی مردم کورد و تورک با دو زبان، فرهنگ و آیین متفاوت متفاوت هستیم و در کرماشان نیز چند آیین متخلف، چند زبان و گویش گوناگون و در نهایت شهری چند فرهنگی را شاهد هستیم. سیاست رژیم ایران در این هر دو شهر و دیگر شهرهای چند فرهنگی، سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بوده است. این رژیم از طریق تبدیل همزیستی مسالمتآمیز و برابر این فرهنگها به وضعیت فرادستی و فرودستی، همواره کوشیده است دشمنی و رقابتی مخربی میان ایشان ایجاد کرده و آن را تشدید کند. در دمکراسیها از طریق نظام تفکیک قوا، میان مراجع قدرت به سود مردم تفرقه میاندازند، در نظامهای استبدادی میان خلقها به سود حکومت مستبد تفرقه میاندازند. با توجه به این شباهتها بود که زینب جلالیان سرنوشت ماکو، کرماشان و دیگر شهرهای روژهلات کوردستان را جدا از هم نمیدانست و برای آنها یک مبارزەی مشترک متصور بود و مجموع این دغدغەها وی را از ماکو به هزار کیلومتر دورتر یعنی به کرماشان کشاند.
در پایان میخواهم بگویم زینب جلالیان تنها زندانی سیاسی زن محکوم به حبس ابد در ایران است، به اعتقاد شما این حکم سنگین از کجا میآید؟
تفاوت زینب جلالیان با دیگر زندانیان میزان تحولی است که در باورهای وی نهفته است و این سنگینترین حکم حبس به همین دلیل است. بر خلاف دیگران باورهای زینب معطوف به تغییر در یک حوزەی محدود نبود، دیگران یا خواستار اصلاحاتی در نظام موجودند، یا خواهان تغییر نظام سیاسی حاکم و جایگزینی آن با یک دمکراسی پارلمانی لیبرال هستند، یا به عنوان مثال تنها مدافع آزادی پوشش و آزادی بیانند، یا مدافع محیطزیستند و یا مدافع حقوق اقلیتها. اما در مکتب زینب جلالیان ما شاهد ایدەی نوع دیگری از زیست اجتماعی هستیم که همەی این موارد را دچار تحول میکند. جهانی مبارزه به تبعیض جنسیتی و استعمار و استثمار زن را بنیاد و اساس خود قرار میدهد و میکوشد با بازآفرینی زن آزاد، جامعەای آزاد بیافریند. میکوشد از این راه تبعیض علیه اقلیتهای اتنیکی و دینی، مرکزگرایی، فاشیسم، شکاف طبقاتی، فقر و جنگ را منتفی سازد. من بر این باورم که میزان سنگینی حکم وی ارتباط مستقیمی با میزان تحولی دارد که در باورهای او نهفته است.
زنداننامه؛ روزشمار زندگی زینب جلالیان
سال ۱۳۶۱ - تولد زینب جلالیان در روستای "دیم قشلاق" شهرستان ماکو در روژهلات کوردستان
اسفند ۱۳٨۶ - دستگیری زینب جلالیان در پلیس راه قازانچی کرماشان، در حالی که در یک مینیبوس بین شهری در حین سفر بود
سال ۱۳٨۶ - هشت ماه نگەداری و شکنجەی زینب جلالیان در سلول انفرادی اداره اطلاعات شهر کرماشان
۱۲ آذر ۱۳٨٨ - حکم اعدام زینب جلالیان توسط دیوان عالی تٲیید شد
۸ تیر ۱۳۸۹ - بی اطلاعی پدر زینب جلالیان از احتمال اجرای حکم او
۹ تیر ۱۳٨۹ - اطلاع یافتن وکیل زینب جلالیان از انتقال وی به بند ۲۰۹ زندان اوین علیرغم تکذیب مدیریت زندان
۹ تیر ۱۳٨۹ - ممنوع الملاقات شدن و عدم پذیرش درخواست وکالت به دستور دادستان تهران
۲۶ آذر ۱۳۹۰ - تقلیل حکم اعدام زینب جلالیان به حبس ابد و انتقال وی به زندان شهر خوی
۲۶ خرداد ۱۳۹۳ - عفو بین الملل: خطر از دست رفتن بینایی زندانی کورد در زندان
١ تیر ۱۳۹۵ - سازمان ملل خواهان آزادی فوری زینب جلالیان شد
٨ اردیبهشت ۱۳۹۹ - زینب جلالیان از زندان خوی به مکانی نامعلوم منتقل شد
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ - اطلاع یافتن از انتقال زینب جلالیان به زندان قرچک ورامین
۱۳ خرداد ۱۳۹۹ - ابتلای زینب جلالیان به کرونا در زندان قرچک
۳۱ خرداد ۱۳۹۹ - اعتصاب غذای زینب جلالیان به دلیل عدم رسیدگی بە درخواست او برای بازگشت به زندان خوی یا اوین
۲۰ تیر ۱۳۹۹ - درخواست عفو بینالملل برای ارائەی خدمات درمانی به زینب جلالیان، نرگس محمدی و سهیلا حجاب
۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - عفو بینالملل نامه مقامهای قضایی ایران را افشا کرد: آنها شرایط خطرناک کرونا در زندانها را پنهان کردند
۳ مهر ۱۳۹۹ - زینب جلالیان از زندان کرمان به زندان دیزلآباد کرماشان منتقل شد
۲۱ آبان ۱۳۹۹ - انتقال زینب جلالیان برای چهارمین بار طی یک سال؛ این بار به زندان یزد
۱ مرداد ۱۴۰۳ - هفدهمین سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی زینب جلالیان؛ و این مقاومت زیبا همچنان ادامه دارد...