نابینایان در انزوای دولت
افراد دارای معلولیت بە عنوان بخشی از جامعە همیشە با مسائل و مشکلات بیشتری روبرو بودەاند و بە همین دلیل آنها بخشی از اعتراضات هستند. آنها معتقدند که افراد دارای معلولیت جزء اولین افرادی بودند که در حکومت جمهوری اسلامی آسیب دیدهاند.
سایدا شیرزاد
سنە- با بررسی مسائل موجود در زیر پوست شهر، نارضایتی شدید اقشار مختلف مردم از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، بیش از آنچه نشان میدهد، نمایان میشود.
حکومت ایران که از همان اوایل به قدرت رسیدن خود با اعمال قوانین غیرانسانی، مردسالارانه و زنستیزانه، زنان را از حضور در جامعه حذف کرد، رفته رفته عرصە را بر تمامی خلقهای ایران اعم از کورد، ترک، بلوچ و... تنگتر کرد. اما جنایات انجام شده در خصوص زنان و خلقهای ایران، تنها جنایت و ظلم دولت حاکم نبوده، نیست و نخواهد بود؛ بلکه هر فرد جامعه از جمله افراد دارای معلولیت نیز از ستم جمهوری اسلامی در امان نبودهاند.
از این رو، افراد دارای معلولیت نیز از ناراضیان و مخالفان دولت ایران هستند و چه بسا میزان نارضایتی این افراد بیش از سایرین باشد؛ چرا که طبق تحقیق به عمل آمده، افراد دارای معلولیت عملا در دستگاه حاکم نادیده گرفته شدهاند و کوچکترین توجهی به آنها نشده، حتی در قوانین وضع شده نیز هویت این افراد، از آنها سلب شده است.
جامعهای که امنیت داشته باشد، بر هر فرد جامعه تاثیر گذار خواهد بود و این مهم برای افراد دارای معلولیت بیش از سایر اقشار صادق است. جامعهی ناامن، سبب بروز بسیاری از مشکلات برای افراد دارای معلولیت میشود که به عنوان مثال میتوان به تردد، به عنوان یک موضوع کلی اشاره کرد.
در گزارش پیش رو، با چند تن از افراد دارای معلولیت به ویژه افرادی با آسیب بینایی با اسامی (م. ص)، (ع. ا)، (ا. ا)، (ب. ح) (س.ز) و (ا.ب) گفتوگو شده است و دلایل نارضایتی آنها از حاکمیت جمهوری اسلامی و همچنین چگونگی شرکت آنها در اعتراضات اخیر مورد بحث قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که به دلیل مشترک بودن سخنان، جزء در یک مورد که بیان خاطرهای شخصی بوده است، تمامی نظرات به صورت اجمالی بیان شده و به دلایل امنیتی از آوردن اسم این افراد خودداری شده است.
نکتهی حائز اهمیت آنکه، این افراد دارای تحصیلات عالیه بوده که بنابه مشکلات موجود، در خصوص ناکارآمدی مسئولان و عدم توجه دولت به آنها، از داشتن شغل منع شدهاند و یا اجازهی ادامهی تحصیل در برخی رشتهها را نداشتهاند.
«وقتی حکومتی دغدغهاش فلسطین و لبنان باشد...، طبیعی است که افراد پیشرفتی نداشته باشند و ندارند»
در عمق قضیه و بحث نارضایتی از دولت جمهوری اسلامی ایران، میتوان گفت که افراد دارای معلولیت جزء اولین افرادی بودند که در حکومت جمهوری اسلامی آسیب دیدهاند.
شعار دسترسپذیری برابر به تمام منابع و امکانات برای تمام اعضای جامعه، از ایدهآلهای یک جامعه و حکومت خوب، محسوب میشود. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زنها به طریقی دچار مشکل شدند و افراد دارای معلولیت به طریقی.
جمهوری اسلامی به لحاظ ندانم کاریهایی که داشته، عدم وجود برنامههای توسعهی پایدار که به لحاظ امکانات سختافزاری و نرمافزاری توسعه پیدا کند تا برای معلولین نیز امکان فعالیت وجود داشته باشد و اینکه اصولا نشان داده است که اعتقادی به اقشار ویژه ندارد و اگر هم باشد، به عنوان افرادی به حساب میآیند که باید به آنها کمک شود و مورد حمایت قرار گیرند. در بهزیستی نیز از آنها با عنوان نهادهای حمایتی یاد میشود. در حالی که معلولین افرادی هستند که در تعریف سازمان جهانی بهداشت، با عنوان «افراد دارای معلولیت» معرفی میشوند؛ به این معنی که فرد بودن آنها مهمتر از معلول بودنشان است. اما در ایران این افراد با لفظ معلول شناخته میشوند؛ به این معنی که معلولیت تعیین کننده است و این به دلیل مباحث فقهی است که در رأس قوانین ایران وجود دارد.
با وجود تغییرات به وجود آمده در طول این سالها و پیشرفتهایی که صورت گرفته است، افراد دارای معلولیت در مقایسه با سایر افراد در همان گذشته باقی مانده و پیشرفتها و تغییرات به وجود آمده، چه به لحاظ نرمافزاری و چه به لحاظ سختافزاری و چه به لحاظ ایده، تغییری در شرایط آنها نداشته است. در ایران، این مسائل در حاشیه قرار میگیرند چون مشکل در اصل جای دیگری است. وقتی حکومتی دغدغهاش فلسطین و لبنان باشد و افراد جامعهی خود را نادیده بگیرد یا اگر هم اهمیت داشته باشند، تنها شامل افراد خودی میشود که بالغ بر هفت، هشت هزار نفر هستند؛ طبیعی است که افراد پیشرفتی نداشته باشند و ندارند.
بخشی از دسترسپذیری به منابع، مجازی است اما قوانین و مقررات وضع شده افراد دارای معلولیت را در فعالیتهای اجتماعی محدود میکند. به عنوان مثال اگر یک فرد با آسیب بینایی، دکترای رشتهی حقوق را داشته باشد نمیتواند سردفتر یا قاضی شود. در حالی که بینایی در این مسائل کمترین دخالت را دارد.
امکانات لازم برای در اختیار گرفتن افراد دارای معلولیت به حدی ضعیف است که برخی از آن امکانات برای آنها رویا بوده است
س. ز میگوید: اولین مشکلی که من با آن روبهرو شدم، امکانات آموزشی بود. سال ١٣۶١ که به مدرسه رفتم، هنوز همان کتاب دوران پهلوی تدریس میشد. در جایی درس میخواندیم که اصلا مدرسه نبود. شهر ما اصلا مدرسه نداشت و مجبور بودم برای تحصیل به مدرسهی شبانهروزی در تهران بروم و هفت سال توسط افراد کم تجربه آموزش ببینم. سیستم آموزشی به گونهای بود که به یک شخص بیسواد و کم تجربه یا بیتجربه میگفتند تو رئیس خوابگاه یا مدرسهی افراد دارای مشکل بینایی هستی. در حالی که این مسائل آموزش نیاز داشت و این منجر میشد با مشکلات زیادی به خصوص از لحاظ روانی، روبهرو شویم.
در بحث آموزشی، تا مقاطع تحصیلی خاصی کتابهایی با خط بریل که مخصوص افراد با آسیب بینایی است وجود دارد و این امر ادامهی تحصیل و حضور در دانشگاهها را برای این افراد مشکل کرده است. چرا که علیرغم هزینههای زیاد دانشگاه، هم باید هزینهی خرید کتاب را پرداخت کنند و هم هزینهای بابت ضبط آن بپردازند تا بتوانند آن کتاب را داشته باشند و مورد استفاده قرار دهند.
امکانات تفریحی، امکانات تردد و سایر امکانات لازم و عادی، برای افراد دارای معلولیت وجود نداشته و ندارد. چیزی مثل رمپ برای افراد دارای معلولیت، رویا بود، اگر هم بود، استاندارد لازم را نداشت.
«برنامههایی در حد شعار برای توانمندسازی وجود داشته است اما تنها برای این بوده است که باری بر دوش خانوادهها بردارند، نه اینکه فرد دارای معلولیت را توانمند کنند.»
بعد از جنگ ایران و عراق که سازندگی ایجاد میشود، همیشه در برنامههای توسعه، برای افراد دارای معلولیت نیز برنامههایی از لحاظ شعاری وجود داشتهاند اما سازمان بهزیستی تنها و حداقل حمایت از افراد معلول بوده است. در حالی که وقتی از حمایت سخن میگویند، باید آن حمایت حداکثری باشد.
حداقل حمایت انجام شده توسط سازمان بهزیستی و در راستای برنامههای دولت، تنها برای این بوده است که باری بر دوش خانوادهها بردارند، نه اینکه فرد دارای معلولیت را توانمند کنند.
در دوران اصلاحات، شعارهایی با عنوان توانمندسازی معلولین زده میشد، انجمنهایی هم شکل گرفتند و جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که اصلاحاتی در رو ساخت انجام دهد و نه زیر ساخت. در همان ایام تحولاتی در ساختار بهزیستی انجام شد.
سازمان بهزیستی، بالغ بر ١٠٠ وظیفه را برعهده گرفته است در حالی که امکانات علمی و فنی و مالی این سازمان در حد آن وظایف نیست و این به ضرر افراد دارای معلولیت است. حتی در دورهی قبل از انقلاب جمهوری اسلامی، وضعیت حمایت و توانمندسازی افراد دارای معلولیت بهتر از زمان دولت ایران و زمان حال بود و در دوران جمهوری اسلامی بهزیستی جای آن را گرفت که سویهی اسلامی گرفت.
هر کدام از افراد دارای معلولیت، انجمنهایی داشتند اما انجمنهایی فعال و تاثیرگذار نبودند. در زمان اصلاحات گفتند نهادهای مدنی آزاد باشند. اما به چند دلیل نتوانستند موفق باشند. اولاً انجمنها باید تحت قوانین جمهوری اسلامی فعالیت میکردند که این خود محدود کننده است. ثانیاً بحث مالی و درآمدزایی تعریف نشده بود و دولت آماده نبود که انجمنها یا موسسات غیردولتی که با نام سازمان مردم نهاد (سمن) فعالیت دارند، به ویژه در شهرهای کوچک درآمدزایی داشته باشند.
نکته مهم و حائز اهمیت هم آن بود که سپاه زیرزیرکی و به نفع خود انجمنهایی را تشکیل داد. یعنی افرادی میتوانستند در موسسات قوی باشند که به سپاه وابستگی داشته باشند. مورد دیگر که هرگز در بین مردم جا نیوفتاد این بود که سازمان مردم نهاد باید به خود متکی باشد و نه دولت. درحالی که شرایط به گونهایست که این سازمانها از دولت انتظار حمایت دارند.
ضعف قوانین حاکم؛ قوانینی که هویت افراد با آسیب بینایی را از آنها میگیرد
سالهاست بر اساس قانونهای فقهی، افراد دارای آسیب بینایی برای افتتاح حساب یا انجام امور مالی و بانکی مهم، باید یک فرد امین داشته باشند. یعنی اگر یک فرد معلولیت دیگری هم داشته باشد مهم نیست و فقط داشتن بینایی کافی است که امضای تو را تایید کند. یک استدلال مزخرف حقوقی نیز دارند با این ادعا که نمیخواهند آن فرد مورد ظلم قرار گیرد. این خود یک آسیب بزرگ است؛ چراکه وقتی با یک فرد دیگر میروی، آن فرد عملاً هویت تو را خواهد گرفت. دوما در سلامت روان این مسئله وجود دارد که وقتی فرد مسئولیت کارهای خود را برعهده میگیرد و مجنون نیست، دلیلی وجود ندارد به امین نیاز داشته باشد و ثالثاً اکنون مسائل الکترونیکی و انواع راهها برای احراز هویت وجود دارد. انجمنها سالهاست نتوانستهاند این مسئله را حل کنند.
در فروش بلیط هواپیما، مزیتی که به گفتهی خودشان برای افراد دارای معلولیت رعایت میشود، نیم بها بودن هزینهی بلیط است اما به شرطی که یک همراه داشته باشید. حال آنکه این قانون فرمایشی اجرا نمیشود و در صورت اجرا شدن نیز باید پرسید که هواپیمایی که در حال سقوط است، یک فرد بدون معلولیت چه کاری میتواند برای خودش انجام دهد تا بتواند برای فردی که معلولیت دارد انجام دهد. یعنی عملا او را محدود میکنند.
نبود کار علیرغم وعدهها و قوانین موجود
١٠ تا ١۵ درصد افراد جهان دارای معلولیت هستند و مابقی نیز ممکن است دچار معلولیت شوند. توانمند سازی آنها باید براساس معیارهایی صورت بگیرد و از هر فرد با توجه به تفاوتی که دارند پرورش ببیند.
یکی از مشکلاتی که افراد دارای معلولیت و به خصوص افراد با آسیب بینایی سالهاست در جمهوری اسلامی با آن مواجه هستند، بحث کار است. بدون هیچ دلیلی و صرفا بنا به معلولیت، هزاران نفر از کار محروم شدهاند. در بسیاری از مشاغل بدون هیچ ارتباطی سلامت جسمانی را یکی از مزایای استخدام قرار میدهند. در آزمون شرکت کردهاند و شایستگی نیز دارند اما تنها بر اساس تصور کارفرما و نبود قانون حمایت کننده، اگر هم قانونی باشد اجرا نمیشود و سبب شده این افراد با مشکل جدی روبهرو بوده و خود به خود از حضور در جامعه حذف شوند.
در قوانین ایران بسیاری از مسائل نقض غرض شده است. به عنوان مثال، در حالی که بسیاری از روانشناسان به مشاوره تلفنی اعتقاد ندارند، اما این کار انجام میشود و یکی از قوانین استخدام در این شغل داشتن سلامتی است. در حالی که افراد با آسیب بینایی به راحتی میتوانند از عهدهی این کار برآیند.
هرچه رو به جلو حرکت کردهایم، دسترسی افراد دارای معلولیت به منابع دچار مشکل شده است. بخشی از آن مناسب سازی است، یعنی فضای فیزیکی شهر مثل معابر و .... . استاندارد نبودن ساختمانهای دولتی برای تردد افراد دارای معلولیت، خود یکی از عوامل کوچک ایجاد نارضایتی در افراد دارای معلولیت است که نشان دهندهی ضعف نظام مهندسی در دولت جمهوری اسلامی ایران است. چراکه تنها زمانی میتوان به یک ساختمان پایانکار داد که تمامی استانداردها در آن رعایت شده باشد. اما چون در ایران مافیا وجود دارد، ساختمانهای دولتی و غیردولتی مناسب تردد این افراد نیست. معابر فیزیکی نیز به همان شکل؛ چونکه توسعه ناپایدار و ناهماهنگ بوده، موانع فیزیکی وجود دارد. از ویترین یک مغازه گرفته که نشانهی ضعف شدید حقوق شهروندی است تا عدم رسیدگی به ناهمواری جادهها و پیادهروها برای افراد با آسیب بینایی و افراد دارای معلولیت حرکتی.
گران بودن امکانات کمک توانبخشی و توانبخشی، به دلیل تحریم و پیش از آن نیز به دلایلی نظیر عدم توجه دولت و عدم اختصاص بودجه به این مهم، سبب شده تا دسترسی به این امکانات تا حد زیادی غیرممکن باشد.
در رشتههای دانشگاهی نیز فردی که آسیب بینایی دارد یا سایر افراد دارای معلولیتهای مختلف، نمیتوانند در رشتههای دبیری شرکت کنند.
مهمتر از این مسائل، کنوانسیون حقوق معلولین که ایران هم عضو آن شده است اما هیچ کدام از مفاد آن را رعایت نمیکنند. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت گفته شده است که معلولیت را بر اساس تفاوت ببینند نه تبعیض. نگاه مردم و به خصوص دولت به افراد دارای معلولیت، نگاه بیمار و پزشک است. بر این اساس که پزشک هر نسخهای بنویسد، بیمار باید اجرا کند چون ناتوان است.
عدم رعایت مفاد کمیسیونهایی که ایران در آن عضو میشود، از عوامل مهم در ایجاد نارضایتی است. البته لازم به ذکر است که دولت حتی قانون داخلی خود را نیز رعایت نمیکند. مثلا قانون استخدام ٣ درصدی افراد دارای معلولیت به هیچ عنوان اجرا نشده است.
از طرفی سرانهی ورزشی فوق العاده پایین است. کیفیت مسکن بسیار مهم است و سرانهی مسکن نیز برای افراد دارای معلولیت بسیار ضعیف است. علی رغم شعارهای داده شده، اگر هم کاری از طریق بهزیستی انجام شود آنقدر در بوق و کرنا قرار میگیرد که اعتماد به نفس و عزت نفس این افراد را پایین میآورد. بیمههای تکمیلی شامل افراد دارای معلولیت نمیشود در حالی که این افراد آسیبپذیرتر از سایر افراد جامعه هستند. در بحث ازدواج نیز هیچ گونه حمایتی از افراد دارای معلولیت نمیشود. مراکز کم کیفیت، خدمات رسانی ضعیف و شمول ضعیفتر نیز هرکدام به نوبهی خود عامل نارضایتی هستند.
زمانی هر فردی که دارای معلولیت بود از بهزیستی حق حمایتی به ارزش ۴٠٠ تومان دریافت میکرد، اگر با همان قدرت از این افراد حمایت میشد لازم به تصویب قوانین جدید نبود که طبق آن، بر اساس قانون کار حقوق دریافت کنند و آن قانون نیز اجرا نشود.
امسال برای اولین بار دولت رئیسی، ردیف ویژه به اجرای قانون جامع حمایت از معلولین را اختصاص نداده و آن را به بودجهی بهزیستی ارجاع داده است که اصلا درست نیست و بودجهی اختصاصی صرف فعالیتهای دیگر میشود.
امنیت که از مثال مهم هر جامعه برشمرده میشود، در ایران وجود ندارد. زنهایی که دارای معلولیت هستند، خود به خود حضور ۵ درصدی در جامعه دارند اما نبود احساس امنیت سبب کاهش حضور آنها شده است.
اعتراض خاموش افراد دارای معلولیت/ حرکات اعتراضی که شاید اصلا دیده نشد
حضور فیزیکی افراد دارای معلولیت در تجمعات اعتراضی جایز نیست. اما در سنه این افراد حرکات اعتراضی انجام دادند که کسی متوجه آن نشد.
٢٣ مهر ماه، روز جهانی عصای سفید و ١٢ آذر نیز روز جهانی معلولین، از مناسبتهای مهم برای افراد دارای معلولیت بود که در سنه در اتحاد با مردم و در راستای اعتراضات، هیچ مراسمی برگزار نشد. جز عدهای که در سخنرانی ابراهیم رئیسی شرکت کردند. مراسمی که جملات تحقیر آمیزی نیز در خطاب با افراد دارای معلولیت به کار برده شد و با حضور معلولین سرسپرده وتعیین شده برگزار شد.
همچنین بسیاری از مسابقات ورزشی و ویژهی افراد دارای معلولیت نیز در سطح استان سنه کنسل شد و چه بسا در استانهای دیگر نیز این اتفاق افتاده باشد.
آسیبهای ناشی از فیلترینگ و سرکوبها
فیلترینگ ناشی از اعتراضات، دسترسی افراد دارای معلولیت به ویژه افراد با آسیب بینایی را به تاکسی، خریدهای اینترنتی و... به شدت کم کرده است. بخاطر محدودیت فیزیکی گروههای مجازی کمک خاصی برای ارتباط بود اما قطع و مختل شد. همچنین بسیاری از این افراد که کسب و کار اینترنتی را آغاز کرده و کارآفرینی کرده بودند، کار خود را از دست دادند.
ا. ب کە دارای آسیب بینایی است میگوید: در ایران چیزی مختص ما طراحی نشده است. حتی نرم افزارهای شاد و .... برای ما قابل نیست. فیلترینگ تنهایی ما را تشدید کرده است.
وی همچنین در خصوص اعتراضات و حملهی ماموران امنیتی و سرکوبگر به مردم میگوید: فرزندم چون تعریف خاصی از آتش و گلوله ندارد و از اطرافیان آن را شنیده است به شدت ترسیده است. حتی یکی از روزهای اعتراضات، در سرویس مدرسه صدای تیراندازی و فریادها را شنیده بود و این موجب وحشت او از مدرسه شده است. اوضاع به حدی وحشتناک بود که من نتوانستم بروم او را بیاورم و یکی از همسایههایمان او را آورد. از آن زمان به بعد فرزندم به سختی به مدرسه میرود و ترس از جدایی و شلوغی پیدا کرده است.