خشونت جنسیتزده شهر
شهر در ایران فضایی خنثی و بیطرف نیست. شیوه طراحی، توزیع خدمات عمومی و سیاستگذاری شهری، بر تجربه زیست شهروندان اثر مستقیم میگذارد و این اثر برای زنان، اغلب با محدودیت، حذف و نابرابری همراه است.
شیلان سقزی
مرکز خبر- در نظم شهری ایران، فضا بیطرف نیست، سیاست در کالبد شهر تنیده شده و بدن زن، نخستین جغرافیایی است که از آن حذف شده است. طراحی شهری، خدمات عمومی و زیرساختهای اجتماعی، بازتاب نظامی از قدرتاند که در آن، مردان مرکز شهر و زنان در حاشیهاند. شهر نه برای «همه شهروندان»، بلکه برای سوژهای مرد، سالم، هژمون و فعال طراحی شده است. این مقدمه بر آن است که نشان دهد چگونه حذف زنان از سیاستهای شهری و معماری، نه یک نقص اجرایی، بلکه برآمده از سیاستی آگاهانه است که بدن زن را نامرئی، نیازهایش را ثانوی و حضورش را موقتی تلقی میکند.
این گزارش در پی آن است که به بررسی حذف نظاممند زنان از سیاستهای شهری بپردازد؛ از طراحی فضاهای عمومی گرفته تا خدمات پایهای مانند دسترسی به سرویسهای بهداشتی. هدف، نشان دادن آن است که چگونه معماری، برنامهریزی شهری و خدمات شهری، نه صرفاً بیتوجه بلکه ساختارمند و جنسیتزده عمل کردهاند و چگونه این حذف، تبعات اجتماعی، روانی و زیستی برای زنان به همراه دارد.
این نادیدهانگاری بدن زنانه از برنامهریزی و سیاستگذاری شهری، خشونتی ساختاری علیه زنان تولید میکند، چرا که نیاز زیستی آنان به دفع، با شرمزدگی، اضطراب، حذف فضا و کنترل بدن گره میخورد. پیامد آن، کاهش مشارکت زنان در فضاهای عمومی، محدودیت حضور در اجتماع و گاه اختلالات جسمی- روانی است.
درواقع بدن زن به جای آنکه بخشی از شهر باشد، به حاشیه رانده میشود و ناگزیر است خود را با فقدان زیرساختهای جنسیتحساس تطبیق دهد. این خشونت پنهان، بخشی از سیاستهای کنترل بدن زن در نظامی است که نه فقط قانون، بلکه معماری و خدمات عمومیاش نیز مردمحور و تبعیضآمیزند.
نظر به اینکه بدن زن، بهویژه در فضای عمومی، همواره تحت کنترل سیاسی و فرهنگی بوده، بنابراین در طراحی شهر نیز حذف یا سانسور شده است. دسترسی محدود به فضاهای ایمن، خدمات عمومی نامناسب، حملونقل ناامن، روشنایی ناکافی و نبود سرویسهای بهداشتی، همه نشان از آن دارد که سیاستگذاران شهری، زن را نهفقط «فراموش» بلکه عامدانه «نادیده» گرفتهاند.
این حذف، فقط مسئله خدمات نیست، بخشی از نظم جنسیتی ساختاری است که بر پایه کنترل بدن، رفتار و تحرک زنان در فضاهای عمومی بنا شده. تا زمانی که سیاست شهری با رویکرد جنسیتمحور بازنویسی نشود، شهر، میدان انضباط و تبعیض علیه زنان باقی خواهد ماند.
سایهروشن خشونت شهری علیه زنان
نظر به اینکه زندگی روزمره زنان در شهرها، بهویژه در فضاهای عمومی، همواره با نوعی «محدودیت فضایی» همراه است، دسترسی به سرویسهای بهداشتی عمومی یکی از مصادیق روشن این تبعیض ساختاری است. دستشویی عمومی، به ظاهر موضوعی ساده و فنی، در واقع بخشی از رژیم جنسیتی حکمرانی شهری است که نیازهای زیستی و ضروری زنان را نادیده گرفته یا عامدانه حذف کرده است.
از سوی دیگر فضای شهری نهتنها پاسخگوی وضعیت زیستی خاص زنان (مانند عادت ماهانه، بارداری، یائسگی یا همراه بودن با کودک) نیست، بلکه با کمبود یا کیفیت پایین خدمات بهداشتی عمومی، بدن زنانه را در موقعیتی آسیبپذیر و بیدفاع قرار میدهد. این حذف فضایی، نهفقط به حاشیهراندهشدن زنان از فضاهای عمومی، بلکه به کنترل غیرمستقیم بدن و حرکت آنان منجر میشود. در نهایت، فقدان سرویسهای بهداشتی، نماد سیاست شهریای است که هنوز زنان را شهروندان عادی نمیداند.
کالبد شهر، بدن زن را نمیبیند
نبود امکانات بهداشتی اولیه، همچون نظافت مناسب، تهویه، آب گرم، یا حتی دستمال کاغذی، برای زنان پیامدهایی فراتر از ناراحتی دارد، یعنی خطر ابتلا به بیماریهای عفونی، عوارض دوران قاعدگی و تهدید جدی برای سلامت روان و جسم.
از سوی دیگر، این فضاها در سایه بینظمی و غیاب سیاستگذاری شفاف، به محل مصرف یا فروش مواد مخدر توسط زنان دارای اعتیاد تبدیل میشوند، یا به حیاطخلوتی برای زنان سکسورکر بدل میگردند که حتی آدرس یا شماره تماس آنان روی در و دیوار سرویس نوشته شده است. این آسیبها، خود نتیجه غیبت دولت در عرصه برنامهریزی شهری برای پاسخ به نیازهای زیستی- اجتماعی زناناند. فقدان دستگاه فروش پد بهداشتی یا امکانات حمایتی ساده، که در فرودگاهها یافت میشود، اما در سطح شهر غایب است، نشاندهنده طبقاتیبودن سیاست بهداشت شهری و بیتوجهی آشکار به بدنهای زنانه در فضاهای عمومی است. در نهایت، این فضاها نهفقط ناکافیاند، بلکه به تهدیدی تبدیل شدهاند برای سلامت، کرامت و امنیت زنان.
ماشین شهر
شهر، بیش از آنکه صحنهای از زندگی جمعی باشد، دستگاهی است که نظم قدرت را در کالبد و رفتار ثبت میکند. حذف بدن زن از فضاهای عمومی و خدمات زیستی، نه تنها بیتوجهی یا قصور است، بلکه عملگر تکنولوژیکی نظم مردمحور است که حضور، نیاز و حرکت زن را مشروط به محدودیتهای ساخته شده میکند. این محدودیتها، همزمان زیست و روان را شکل میدهند و زنان را وادار میکنند با فقدانها و موانع سازگار شوند، در حالی که همین سازگاری، به بازتولید همان ساختار قدرت کمک میکند.
این حذف، نقطهای است که سیاست، معماری و زندگی روزمره به هم میرسند؛ جایی که فقدان سرویسهای اولیه، ناامنی و کمبود امکانات، نه صرفاً مشکلات فنی، بلکه ابزارهای خاموشی برای کنترل بدن و تجربه زیست زنانهاند. در عین حال، این بیتوجهی آشکار، مرز میان طبقات و موقعیت اجتماعی را عریان میکند؛ زنان حاشیهای و فقیر بیشترین هزینه را میپردازند و این طبقهبندی، نشانگر پیوند نابرابری جنسیتی با نابرابری اقتصادی و سیاسی است.
در نهایت، شهر در این تصویر نه فضای خنثی، بلکه میدان مبارزهای نامرئی است که در آن بدن زن، نماد مقاومت و هدف قدرت، همزمان قربانی و میدان تقابل است. فهم این همپوشانیها، امکان مشاهده سیاست شهری بهعنوان ماشین قدرت، و درک پیامدهای زیستی، روانی و اجتماعی آن را فراهم میکند. این تحلیل، فراتر از توصیف نقصها، نشان میدهد که تا زمانی که رابطه زن و شهر بازتعریف نشود، همه تغییرات سطحی و اصلاحات جزئی، تنها بازتولید همان نظم پنهان و بینام میماند.