تاثیرات انقلاب ۵۷ بر فعالیت زنان در ایران
انقلاب ۵۷، انقلابی که با گذشت چهار دهە از آن هنوز آثار منفی و تاثیرات آن در جامعه، بخصوص در زنان مشاهده میشود.
مژده کرماشانی
مرکز خبر- خبرگزاری زن، در رابطە با انقلاب ایران و تأثیرات آن برفعالیت زنان و آزادیهای محدودشدە درطول این ۴٣ سال حکمرانی آخوندها، با لادن بازرگان، فعال سیاسی و از خانوادهی دادخواهان کشتار ۶۷ گفتوگویی انجام دادە است.
- انقلاب مردمی ۵۷ در ایران در چه موقعیتی و چگونه اتفاق افتاد و زمینهای که باعث ایجاد این انقلاب شد را چگونه تحلیل میکنید؟
مردم به دنبال آزادی و تغییر بودند. متاسفانه بخاطر تغییرات سریعی که در جامعه وجود داشت، یک جریان دینی در زیر پوست جامعه در حال رشد بود که از چشم سردمداران آن موقع پنهان ماند.
در آن زمان بخاطر درآمدهای نفتی ایران که بخاطر افزایش قیمت جهانی نفت به شدت افزایش پیدا کرده بود، این توهم را دامن زدند که ایران در آستانهی تبدیلشدن به یک قدرت جهانی است.
هیچ کس از خودش نپرسید که جامعه چقدر تحمل چنین تغیر و تحولات سریعی را دارد و این تغییرات تا چه میزان با همراهی تودهها و نخبگان جامعه همراه است؟
بر طبق تحقیقاتی که علی اسدی مجیدی و مجید تهرانیان که به کوشش عباس عبدی و محسن گودرزی در کتاب "صدایی که شنیده نشد" چاپ شده، در سالهای میانی ۱۳۵۰ در ظاهر ایران یک جزیرهی ثبات بود و چهرهی آن از جامعهای در حال رشد و با ثبات خبر میداد. اما پدیدههای فرسایندهی قدرت حکومت در حال شکلگیری بود که از دید افراد پنهان ماند.
بخاطر نبودن آزادی بیان و شنیده نشدن صدای مخالفان از نخبگان تا مردم عادی به توهم مبتلا شدند.
درواقع خود حکومت شاه، فریفتهی پیامهای دستگاههای تبلیغاتی و پروپاگندای خودش شد.
بخاطر رشد شتابان و نامتوازن که جامعه را از وضعیت کشاورزی به سمت جامعهی صنعتی تغییر میداد، بخش وسیعی از مردم و نخبگان نتوانستند خود را با این محیط تازه تطبیق بدهند و با ارزشهای جدیدی که پدید آمده بود هم دلی کنند. نه میتوانستند به گذشته برگردند و نه توان پذیرفتن آنچه که در آینده برایشان اتفاق میافتاد را داشتند. در نتیجه به دامن دین پناه بردند.
مذهب از دید آنها و کسانی که دچار سرگشتگی شدە بودند، فضایی بود که میتوانست ارزشهای مادی زندگی مثل رفاه و آسایش را با ارزشهای معنوی پیوند بزند و آرزوی بازگشت به هویت دینی در بین آنها زیاد شد.
بە عنوان مثال، در یک کار تحقیقاتی نشان داده شده کە در سال ۱۳۴۱ فقط ۳۶۵۲ مسجد در سراسر ایران وجود داشته، اما در سال ۱۳۵۲ و در عرض ۱۱ سال، تعداد مساجد به ۵۳۸۵ عدد رسیده و در تهران تعداد مسجدها در طی ۱۴ سال ۵ برابر شده است.
همچنین تعداد افرادی که به حج میرفتند در سال ۱۳۴۹، ۲۷ هزار نفر بوده، در حالی که در ۱۳۵۴ این رقم به ۷۱ هزار نفر رسیده است. همانطور که میبینید به خاطر اینکه شاه حاضر نشد صدای جامعهشناسان را بشنود و اجازه دهد بقیه هم در امور مملکت مشارکت کرده و تصمیم بگیرند، به سمتی رفتیم که جامعه به حالت انفجار رسید، مردم هم دنبالهروی آخوندها شدند و نتیجه آن شد که دیدیم.
- به نظر شما علت اساسی مشارکت و پیشاهنگی زنان در انقلاب چه بود؟
زنان ایرانی به طور کلی با زنان خاورمیانه تفاوت دارند. با تحقیقات علمی دقیقی که انجام شده، زنان مسلمان مثل زنان ایرانی در همهی عرصهها، چه زمان انقلاب و در حال حاضر عاصی و انقلابی نیستند.
ما میبینیم که زنان ایرانی خیلی پیشروتر هستند و در آن دوران هم در دانشگاهها و هم در جامعه فعال بودند. به خاطر تغییراتی که شاه داده بود، اجازهی حضانت فرزند گرفته بودند. چند همسری ممنوع شده بود، اجازهی طلاق داشتند و به خارج از کشور مسافرت میکردند. پوشیدن لباس غربی برای آنها مجاز بود. اما مشارکت سیاسی وجود نداشت، شاه اجازه نمیداد صدای هیچ کس شنیده شود و هیچ مشارکتی انجام شود و این وضعیت باعث شد مردم به سمت انقلابیگری بروند.
- در این ۴ دههای که گذشت، انقلاب چه دستاوردهایی را برای زنان به همراه داشت؟ آیا این انقلاب توانست موفقیتی را که لازم بود به دست بیاورد یا غیر از این است؟
مسلما نه، این انقلاب واقعا برای همه یک فاجعه بود، چه زن و چه مرد. گسستی که در جامعه ایجاد کرده، حالت جبرانناپذیری دارد، ولی همانطور که هیچ پدیدهای صددرصد مثبت و صددرصد منفی نیست، جمهوری اسلامی به خودی خود کاملا سیاه و تاریک نبود. چون همین اتفاق؛ اجباری کردن حجاب، تبعیض جنسیتی و جدا کردن زن و مرد از همدیگر، باعث خوشحالی مردان مسلمان شد و به دخترانشان اجازهی تحصیل و رفتن به دانشگاه را دادند.
برای همین است در حال حاضر میبینیم که زنان ایرانی درصد بیشتری از جمعیت دانشگاهها را تشکیل میدهند، درس خوانده و در اشتغالزایی، در عرصههای ورزشی و اجتماعی و ... فعالیت دارند.
با وجود این که ۴۳ سال رژیم، زنان را نصف مردان تلقی میکند، اجازه میدهد مردان با چهار زن ازدواج کنند، زنان را از ارث محروم میکنند، ولی زنها همهی تلاش خودشان را کرده و همچنان فعال هستند و یکی از بزرگترین جنبشهای اجتماعی در طول ۴۰ سال مقاومت و ایستادگی زنان در مقابل رژیم است.
- سهم زنان را در دیگر عرصهها چگونه میبینید، آیا واقعا میتوان گفت زنان در این عرصهها صعود کردهاند؟
از روز اول حکومتداری، به زنان اجازه ندادند سر کار بروند. رژیم جمهوری اسلامی، پدر طالبان و پدر بزرگ داعش است. در تمام ادارهها بین زن و مرد کمد گذاشته بودند. قصد داشتند خیلی از زنان را بازخرید کنند تا در ادارهها حضور نیابند و مردها جای آنان را بگیرند.
مسلما این رژیم ضربهی بزرگی به زنان وارد کرد. در حال حاضر هم تبعیض وجود دارد، زنها اجازه ندارند در یک سری رشتهها شرکت کنند و تحصیل کنند، اجازه ندارند قاضی شوند، در مهمترین پستهای کلیدی کشور مثل ریاستجمهوری به زنها اجازه نمیدهند شرکت کنند. ولی زنان در همهی عرصهها مبارزه کرده و به خانه پناه نبردهاند.
همین پدیده را در عربستان سعودی مشاهده کردیم، وقتی که انقلاب ایران انجام شد عربستان هم درها را به روی زنان بست، زنهای عربستان سعودی به خانه رفتند و برقع و حضانت مرد و قوانین مردسالاری را پذیرفتند. ولی زنهای ایرانی در مقابل مردسالاری ایستادند.
- رژیم ایران امروزه تقریبا زنان را از تمام عرصهها محروم و یا اینکه ایجاد مانع کرده، به نظر شما هدف از این سیاستهای زنستیز چیست؟
رژیم در حال فروپاشی است. یک رژیم ایدئولوژیک که دیگر حرفی برای زدن ندارد. هیچ کدام از شعارهایی که داده اجرا نشده و الان تنها چیزی که در دست جمهوری اسلامی مانده، همین حجاب زن و شعار توخالی مرگ بر آمریکاست.
البته برای مرگ بر آمریکا، که به زانو افتادند و پشت سر هم سر میز مذاکره مینشینند، وقتی این مسئله حل شود مجبورند زنان را سرکوب کنند. حجاب را سر زنها نگه دارند تا بتوانند تبعیض علیه زنان را ادامه دهند، ولی همانطور که گفتم زنها به مبارزات خود ادامه میدهند و به نظر من تبادل قوا در حال تغییر است.
من خود افتخار میکنم به زنان ایرانی که میدان را ترک نکردند و در حال مبارزه با این رژیم هستند.
- ایران در حال حاضر از نیروی زنان خیلی ترسیده و دچار واهمه شده، آیا این همه فشار و سرکوب باعث انقلابی دوباره از طرف جامعه و بویژه زنان نمیشود؟
البته زن و مرد و هیچ گروهی را نمیتوان از هم تفکیک کرد، برای اینکه سابقهی مبارزات آزادی خواهانهی همه کشورهای دنیا نشان داده است تا وقتی که همهی اقشار جامعه شرکت نکنند، پیروزی به دست نمیآید. مثلا جنبش مبارزات ضد آپارتاید آفریقای جنوبی با ملحقشدن سفیدها و سیاهها پیروز شدند.
در آمریکا هم مارتین لوتر کینگ با حوثیها برای آزادیهای سیاسی و با کمک سفیدپوستها مبارزه کرده و موفق شدند.
زنان و مردان ایرانی در کنار همدیگر میتوانند به پیروزی دست یابند. همین که ۶۰ درصد دانشجویان ایران زن هستند، رانندگی میکنند، فعال هستند و ... نشان میدهد که مردان هم پشتیبان آنها هستند. از این لحاظ باید نقش مردها را هم در نظر گرفت، ما همه باید در کنار هم باشیم و بتوانیم رژیم را ساقط کنیم.
- بدون شک بدون مشارکت همه جانبهی جوامع ایرانی نمیتوان هیچ گامی برداشت، اما اگر زنان مدعی و مصر نباشند، میتوانند موفق عمل کنند؟
پدیدههای اجتماعی را نمیتوان پیشبینی کرد، همانطور که مشاهده کردید در تونس با خودسوزی یک دستفروش، انفجار صورت گرفت. در ایران در چند روز گذشته یک دستفروش خودش را آتش زد ولی هیچ اتفاقی نیفتاد، زندانیان سیاسی در حال اعتصاب غذا هستند، جامعه عکسالعمل نشان نداده است، ولی در عین حال هم میبینیم که مقاومتهای خیلی زیادی در جامعه در حال جریان است.
فشاری که این رژیم آورده فقط به زنها نیست، بر سر زنها روسری سر کرده، قدرتی که به مرد داده است باعث شده که زن هم مرد را به صورت کیف پول نگاه کند. این ضربهای که رژیم جمهوری اسلامی به فرهنگ و زندگی ما زده است را نباید دستکم گرفت، فقط زنها نیستند که ضربه خوردند، مردها هم زیر دست رژیم تحت فشار هستند.
تجربه نشان میدهد که هیچ کس بدون تلاش دیگران و بدون مبارزه، قدرت را زمین نمیگذارد و برای همین است که همهی اقشار جامعه بخصوص زنان باید سعی کنند خود را سازماندهی کنند و جلوی این رژیم بایستند.
- زنان و کل جامعهی ایران برای اینکه بتوانند از دستاوردها و میراثی که برای آن زحمت کشیدند، پاسداری کنند، در حال حاضر چه وظایفی را بر عهده دارند؟
از آینده بترسند و هوشیار باشند. انقلاب ما به آن نتیجهای که میخواستیم نرسید، کسی انتظار نداشت که آخوندی رهبر ما شود و ما را زیر سلطه گیرد.
رژیم ایران هم با خودش بدیل خود را ایجاد کرده است، با ایجاد این احزاب کنترلشده که در داخل کشور ایجاد کرده است و با ایجاد جریانهای اصلاحطلب و غیره، کاری کرده است که اگر فردا تغییری هم ایجاد شود، بتواند همین احزاب تحت کنترل خود را سرکار بیاورد. چیزی که ما باید مراقبش باشیم و سعی کنیم که راجع بە آن رایزنی کنیم.
بحث و گفتوگوی جوانانی که در درون همین رژیم به دنیا آمدند و بزرگ شدند، نشان میدهد که اینها هنوز هیچ قدرتی در دست ندارند، اما از اینکه چگونه با مزدوران رژیم برخورد کنند و چه کار کنند که حمام خون ایجاد نشود، این انتقام یک انتقام انتقامجویانه نباشد، صحبت میکنند. اینها باعث خوشحالی است که گفتمانها تغییر کرده است.
این اشخاص ایدئولوگ و آرمانخواه نیستند و به حقوق بشر پایبند هستند و دربارهی مسائل انسانی و حقوق فردی صحبت میکنند.
باید در آینده در نظر بگیریم که نباید گفت زنان روسری سرشان کنند اشکال ندارد و در عوض ما داریم مرگ بر آمریکا میگوییم، نه! حقوق فردی مهمترین چیزی است که باید به آن احترام گذاشت و شرافت انسانی و شئون هر انسانی را بزرگ دانست، این چیزی است که باید به آن پایبند باشیم.