نقش کلیدی کارگران در انقلاب‌های جهانی/ کارگرانی کە می‌توانند با قطع شریان اقتصادی آزادی را بە ایران هدیە کنند (١)

طبقه کارگر نمی‌تواند به سازوکارهای دولتی که برای خدمت به سرمایه‌داری در مبارزه انقلابی‌اش توسعه یافته، تکیه کند. مثلا انتخابات ممکن است فشارسنجی برای احساس توده‌ها باشد، اما بە تنهایی عامل قدرت نیست پس باید ابزار قدرت خود را برای پیشبرد انقلاب ایجاد کنند.

مژدە کرماشانی

 

مرکز خبر- انقلاب بلشویکی در سال ١٩١٧ دولت سرمایه‌داری روسیه را در هم شکست و برای اولین بار در تاریخ یک حزب کارگری را به قدرت رساند. انقلاب‌های بعدی در چین، ویتنام، کره، کوبا و جاهای دیگر، دولت موجود در آن کشورها را در هم شکست و احزاب کارگران و دهقانان را به قدرت رساند. در هر مورد، حزب کارگر یا حزب کمونیست، وقف ساخت سوسیالیسم و ​​گذار بلند مدت به یک جامعه کاملاً کمونیستی بود.

انقلاب بسیار فراتر از یک رویداد بزرگ است، هر چند آن رویداد رادیکال یا تغییر دهندەی زندگی باشد. یک انقلاب اجتماعی واقعی با سرنگونی یک طبقه توسط طبقه دیگر نشان داده می‌شود. این سرنگونی زمانی رخ می‌دهد که تضادها و تضادهای نهفته در روابط اجتماعی و اقتصادی موجود به باری غیرقابل تحمل بر توسعه جامعه تبدیل شود. خود انقلاب روابط اجتماعی پیشرفته جدیدی را آزاد می‌کند و آغاز یک نظام اقتصادی کاملاً جدید است.

یک انقلاب واقعی لزوماً خشونت آمیز است. طبقه انقلابی کنونی کارگران و ستمدیدگان بدیهی است که ترجیح می‌دهند انقلابی مسالمت‌آمیز داشته باشند که در آن دوستان و عزیزانشان هدف خشونت دولت نباشند. با این حال، تاریخ به وضوح نشان داده است که هیچ طبقه حاکمی هرگز قدرت خود را بدون مبارزه خشونت‌آمیز رها نکرده است. حاکمیت طبقاتی موجود مبتنی بر خشونت سازمان یافته پلیس و ارتش است. کارگران و متحدان آنها باید برای دفاع از خود به هر وسیله ای که لازم باشد در جریان یک مبارزه انقلابی آماده باشند.

تمام تغییرات حاکمیت طبقاتی در تاریخ ثبت شده توسط انقلاب رخ داده است. انقلاب انگلستان و انقلاب فرانسه نمایانگر روندی بود که طبق آن طبقەی سرمایه‌دار در این دو کشور به قدرت رسید و دولت فئودالی قدیمی و روابط اجتماعی فئودالی را در هم شکست. این انقلاب‌ها پایه‌های سیاسی را برای توسعەی سریع صنعت و فناوری ایجاد کردند. طبقەی سرمایه‌دار در این زمان طبقەی انقلابی در مبارزه با بقایای قدرت فئودالی بود.

 

پیروزی نهایی انقلاب کارگری در سرتاسر جهان به طور قطع به پایه و اساس تمام استثمار پایان خواهد داد

امروز طبقه سرمایه‌دار طبقەی ارتجاعی است که پتانسیل مولد کارگران را در حالی که آنها را سرکوب می‌کند مهار می‌کند. کارگران جهان طبقەی انقلابی را با پتانسیل تاریخی برای سرنگونی بورژوازی تشکیل می‌دهند. همەی مبارزات انقلابی موفق نیستند. و انقلاب بین‌المللی پس از شکست کشورهای بلوک سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی دچار شکست‌های شدیدی شده است. با وجود این شکست‌های موقتی و جدی، طبقەی کارگر رسالت تاریخی خود یعنی انقلاب سوسیالیستی را واگذار نکرده است.

ضد انقلاب‌ها در کشورهای بلوک سوسیالیستی سابق نشان‌دهندەی نیاز به مبارزه‌ی مستمر علیه روندهای واپسگرای بوروکراتیسم و ​​امتیازاتی است که حزب کمونیست و دولت کارگری را از پایگاه طبیعی آن در طبقه کارگر جدا می‌کند. این روندها در طول زمان در کشورهای بلوک سوسیالیستی توسعه یافت و پیش از شکست نهایی انقلاب توسط ارتجاع داخلی متحد با امپریالیسم بود.

مائو تسه تونگ، رئیس موسس حزب کمونیست چین، این امکان را در چین پیش‌بینی کرد و سعی کرد با به راه انداختن انقلاب بزرگ فرهنگی پرولتری در سال ١٩۶۶، آن را از بین ببرد. جامعه - سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. تئوری انقلاب مستمر صریحاً اذعان می‌کند که فرآیند انقلاب سوسیالیستی در یک کشور خاص دقیقاً در لحظه‌ای که کارگران دولت قدیمی را در هم می‌کوبند و به جای آن یک دولت انقلابی تأسیس می‌کنند، پایان نمی‌یابد.

انقلاب سوسیالیستی نشان‌دهندەی تسخیر قدرت دولتی توسط توده‌های استثمار شده برای اولین بار در تاریخ است. تمام انقلاب‌های قبلی قدرت را از یک طبقەی کوچک حاکم استثمارگران به طبقەی دیگری از استثمارگران منتقل کرده‌اند. فن‌آوری مدرن اساس فراوانی مادی را می‌گذارد و فرصتی را برای تولیدکنندگان ثروت برای اداره‌ی جامعه فراهم می‌کند.

طبقەی کارگر نمی‌تواند به سازوکارهای دولتی قدیمی که برای خدمت به سرمایه‌داری در مبارزه انقلابی‌اش توسعه یافته است، تکیه کند. برای مثال، انتخابات، ممکن است فشارسنجی برای احساس توده‌ها باشد، اما به خودی خود نمی‌تواند کارگران را به قدرت برساند. کارگران باید ابزارهای قدرت خود را برای پیشبرد انقلاب ایجاد کنند.

طبقەی کارگر به حزبی نیاز دارد که نقش خود را در تاریخ درک کند و تحت رهبری متمرکز کارگران و ستمدیدگان سازماندهی شود تا به توسعەی این ابزار قدرت کمک کند. این حزب باید از توده‌های استثمار شده بیاید و در آن جا بیفتد تا بتواند در زمان بروز یک موقعیت انقلابی قاطعانه حرکت کند. از این طریق می‌تواند دولت سرمایه‌داری قدیمی را در هم بکوبد و آن را با انقلابی مبتنی بر قدرت کارگری جایگزین کند. پیروزی نهایی انقلاب کارگری در سرتاسر جهان به طور قطع به پایه و اساس تمام استثمار پایان خواهد داد.

 

نقش کارگران در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران

حضور کارگران در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از اوایل دهەی ١٣٢٠ یکی از مهمترین شاخص‌های هویت این تحولات بوده است. به این معنا جریان و یا حرکت‌های سیاسی بدون توجه به دغدغەی مسائل کارگری در ایران همواره مورد نقد قرار گرفته و همیشه یک پاشنه آشیل برای یک جریان سیاسی و فکری بوده است. به همین دلیل تمامی جنبش‌های تقریبا معاصر ما به نحوی قصد داشته‌اند خود را با تاریخ فرودستان و کارگران پیوند دهند و این امر باعث شکل‌گیری یک گفتمان و کلان روایت از حضور کارگران در تحولات اجتماعی بوده است.

این موضوع دربارەی انقلاب ۵٧ ایران بیش از هر زمان دیگری صدق می‌کند. کارگران ایران در سال ۵٧ جزو آخرین گروه‌هایی بودند که به حرکت انقلاب پیوستند و با تردیدهای بسیاری با این حرکت همراه شدند. این موضوع به قدری عیان شده بود که در بسیاری از اعلامیه‌ها و بیانه‌های مهر و آبان احزاب و جریان‌های چپ به خصوص، از عدم حضور کارگران در جنبش‌های مردمی زبان به انتقاد و گلایه گشوده بودند با این حال هنگامی کە بە انقلاب پیوستند نقش اساسی و تعیین کنندەای در پیروی آن داشتند.