خون‌بس، مصداقی از تجاوز جنسی یا ازدواج اجباری و خشونتی بی بدیل علیه زنان

جمهوری اسلامی همواره درصدد تضعیف ملیت‌های موجود در جغرافیای ایران بوده و با احیای برخی سنت‌های ارتجاعی‌تر عشایر تحت لوای میراث معنوی، درصدد باج‌دهی به آن‌هاست کە به نوعی سیاست تنبیه و پاداش بر مبنای استفاده ابزاری از زنان این ملیت‌ها محسوب می‌شود.

سروشا آمین

 

مرکز خبر- خون‌بس رسمی است که در گذشته در جوامع با فرهنگ مردسالار برای جلوگیری از ادامه جنگ و دعوا و پایان دادن به قتل و کشتار و اصلاح روابط خانوادگی به آن مبادرت می‌ورزیدند. بە این معنا کە یکی از زنان طایفەای کە مرتکب قتل شدەاند را بە یکی از مردان طایفەی مقتول پیشکش می‌کردند، در این رسم حضور ریش سفید اجباری بود.

البتە اجرای این رسم‌ تنها مختص به جغرافیا و فرهنگ مردم ساکن منطقەای خاص نبود، خون بس در میان همەی ملت‌ها و طوایف ساکن در جغرافیای ایران از مردم استان‌های لرستان، سیستان‌وبلوچستان، چهارمحال‌وبختیاری، کوردستان تا بخش‌هایی از فارس، بوشهر، گلستان، خوزستان و کرمان رایج بود.

درکشورهایی مانند پاکستان این رسم به عنوان (ونی یا سوادا)، در افغانستان به نام (بد دادن)، در ترکیه به نام (کان‌ بردل) و در عراق به اسم فصل شناخته می‌شود.

در بین طوایف و اقوام درگیری‌هایی رخ می‌داد که گاهی بسیار شدید بوده و منجر به کشته شدن افرادی نیز می‌شد. این کشته شدن سبب کینه بیشتر شده و مقتول برای انتقام گرفتن اقدام به قتل یکی از نزدیکان قاتل می‌کرد و این قضیه برای مدت طولانی ادامه می‌یافت. برای جلوگیری از تداوم این کار، بزرگان طوایف دور هم جمع می‌شدند و سران دو طایفه‌ای را که با هم اختلاف داشتند آشتی می‌دادند. برای تحکیم حالت صلح، معمولا دختر فرد قاتل یا یکی از بستگان نزدیک او را به عقد پسر مقتول در می‌آوردند تا غائله پایان یابد. به این جهت به این نوع ازدواج خون‌بس می‌گفتند.

 

 

خواستگاه خون‌بس

در نظام‌های قبیله‌ای و عشیره‌ای احساس همبستگی خونی و اجتماعی چنان قوی است که آسیب رساندن به یک عضو قبیله و عشیره، ضربه زدن به کل قبیله تلقی می‌شود، از این رو، همه‌ی افراد قبیله که خود را هم‌خون یا خویشاوند خونی یکدیگر می‌دانند، مکلف‌اند در مجازات کسی یا کسانی که خون یکی از خویشاوندان آن‌ها را بر زمین ریخته، یا به او آسیب رسانده است، مشارکت کنند و از او انتقام بگیرند. این نوع انتقام خونی شخصی و خصوصی جان در برابر جان یا انتقام‌های شخصی غیر خونی را (وندتا) می‌نامند. وندتا واژه‌ای ایتالیایی و منعکس کننده جامعه‌ای است که در آن خانواده به مثابه یک واحد اجتماعی صاحب اقتدار می‌تواند در انتقام‌جویی تصمیم بگیرد و عمل کند. در این نوع جامعه‌ها دولت یا وجود ندارد یا نمی‌تواند عمل بکند و مردم نیز اعتقاد چندانی به او ندارند.

از این رو معمولا خویشاوندان مرد درجه یک و دو در خون‌خواهی و انتقام شرکت می‌کنند. سنت معمول حق خو‌ن‌داری در این جوامع افزون بر انتقال از پدر به فرزند پسر، به افراد خویشاوند نیز انتقال می‌یابد. گاهی حق انتقام به هفت پشت پدری می‌رسید و بر حسب شجره‌ی پدری تنظیم می‌شد. در مواردی نیز زنان گاهی درصدد انتقام برمی‌آمدند.

 

 

آداب خون‌بس

مراسم خون‌بس همیشه با پادرمیانی ریش سفیدان و بزرگان تیره و طایفه و بزرگان یک یا  دو ایل مطابق با آیین خاصی صورت می‌گرفت. در مراسم خون‌بس چند نفر از ریش سفیدان طایفه قاتل، ملا یا کدخدا و نزدیکان مقتول شرکت می‌کردند. در این مراسم قاتل دست بسته یا قرآن و شمشیر به دست نزد خانواده مقتول می‌رفت. در مجلس یکی از ریش سفیدان طایفه قاتل به صاحب خون پیشنهاد می‌کرد که میان قرآن و شمشیر که نماد صلح و انتقام است، یکی را برگزیند؛ در این میان به خاطر شأن قرآن و جایگاه والای بزرگان طایفه، خانواده مقتول ناگزیر به چشم‌ پوشی از انتقام و رضایت دادن به خون‌بس می‌شدند. شمار زنانی که به عنوان (سرخون) یا خون‌بس به خانواده‌ی زیان‌دیده می‌دهند، بسته به میزان جرم و منزلت و خواستگاە اجتماعی قاتل و مقتول، از یک تا چهار دختر کە پیشطر رابطەی جنسی نداشتەاند، گزارش شده است. برای ازدواج اجباریه این زنان نه جشنی می‌گرفتند، نه جهیزیه و مهریه‌‌ای و نه شیربهایی وجود داشت.

در نحوه‌ی اجرای خون‌بس در میان عشایر تفاوت‌هایی هم وجود داشت.

مثلا در میان برخی عشایر لک و لر، مرسوم بود که پیش از برگزاری مراسم خون‌بس خانواده‌ی قاتل چند رأس گوسفند، مقداری برنج، قند و چایی و سیگار توسط سلمانی یا حمامی محل برای پذیرایی به خانه مقتول بفرستند. گاهی موضوع خون‌بس را به احترام مقتول و خانواده و طایفه‌اش تا پس از مراسم چهلم یا حتی سالگرد مقتول عقب می‌انداختند و مطرح نمی‌کردند. همچنین عشایر بیرانوند و لک هنگام رفتن نزد خانواده مقتول، اسب سیاه پوشی را که کاردی بر گردنش آویخته بودند و آن را (کارت کتل) (کوته‌ل) می‌نامیدند، پیشاپیش قاتل با خود به خانه‌اش می‌بردند.

در میان قبایل عرب خوزستان خون‌بس یا (فصل) نوعی جریمه و دیه بستن عشایری محسوب می‌شد که به جز قتل موارد دیگری مانند: هتک ناموس، قطع غضو، کور کردن چشم، شکستن بینی و دندان‌های جلو، ازدواج نامتعارف و جزء آن را در بر می‌گرفت. مقدار دیه یا تاوان هر کدام از موارد یاد شده متفاوت است. دیه قتل نفس چهار زن کە پیشتر رابطەی جنسی نداشتە و تاوان هتک ناموس و تجاوز به زن متاهل، دو زن کە پیشتر رابطەی جنسی نداشتەاند یا مقداری پول نقد بود. به این زنان (فصلیه) می‌گفتند. ۳/۱ مبلغ دیه را قاتل و یا متخلف ۳/۲ دیگر را از افراد عشیره که به سن قانونی رسیده بودند و بر طبق سنت عشایری توان حمل اسلحه داشتند، جمع می‌کردن و می‌پرداختند.

اگر فردی یکی از اعضای خانواده خود را به قتل می‌رساند، او خود مؤظف بود به تنهایی دیه مقتول را بپردازد.

 عشایر عرب دیگر کشورها نیز افزون بر زن، شتر، مادیان، گوسفند و اسلحه به عنوان دیه می‌پرداختند و هرگاه خانواده قاتل، قادر به پرداخت دیه نمی‌بودند، باید تبعید داوطلبانه را می‌پذیرفتند.

امروزه در میان عشایر عرب‌ اهواز رسم است که در موارد ناموسی و دزدی، فرد متخلف باید تمامی خسارت را بپردازد. همچنین فردی که در میان عشیره مکسورالعصاء (عصا شکسته، به معنای شخصی که از حمایت و پشتیبانی عشیره خارج شده است.) شناخته می‌شود، باید دیه و تاوان را به تنهایی بپردازد. هنگامی که قتلی رخ می‌دهد، خانواده قاتل از خانواده مقتول فرصت می‌گیرند که به آن (عطوه) به معنای (مهلت، از ریشه عطا) می‌گویند. در مدت عطوه قاتل و خانواده‌اش از مصونیت برخوردارند و اگر به آن‌ها تعرض شود، آن‌ها نیز شامل فصل می‌شوند.

شیوخ قبیله مدت عطوه را معمولا طولانی تعیین می‌کنند تا خشم خانواده مقتول اندکی فروکش کند و آماده‌ی فصل شوند. اگر زمان عطوه به پایان برسد و فصل صورت نگیرد، میان دو عشیره دشمنی و جنگ آغاز می‌شود. پس از توافق دو طرف برای برگزاری مراسم فصل، خانواده فصل‌دهنده (الرایه) که پرچم یا بیرقی است به چوب می‌بندند و برمی‌افرازند و به این صورت آمادگی خود را برای قبول فصل اعلام می‌دارند.

 

ثبت فصلیه و خون‌بس، گسترش چرخه خشونت علیه زنان

برخی خون‌بس را به عنوان سنتی پسندیده یاد می‌کنند؛ به عنوان مثال: رییس دادگستری شوش، خون‌بس را یک (اثر فاخر اجتماعی) نامیده و اعلام کرده است که اجرای آن، (الزاما زندگی زن را نابود نمی‌کند که بگویند مسئله حقوق بشری است.)

الهام آزاد، نماینده دورەی یازدهم مجلس، خون‌بس را نماد صلح دانست و ضد زن بودن آن را رد کرد.

صیبه سیاوشی، نماینده سابق مجلس اما معتقد است که خون‌بس نه سنت است، و نه نماد صلح؛ به نوعی ناهنجار اجتماعی است که به جای ثبت ملی آن، باید ریشه آن را خشکاند. راه جلوگیری از کینه توزی طوایف در ایران امروز، مبادله زنان نیست بلکه استقرار نهادهای مدنی، تقویت سمن‌ها برای آموزش و تأمین اجتماعی در نقاط خارج از مرکز است.

اصرار مقامات قضایی و اجرایی در خواندن خون‌بس به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی برای حل اختلاف قومی و تلاش برای احیای آن از سوی دیگر، چیزی نیست به جز گسترش چرخه خشونت سیستماتیک علیه زنان.

فصیله یا خون‌بس رسمی است که در میان طوایف و اجتماعات قومی، برای فیصله دادن به درگیری‌های خونین به کار گرفته می‌شود. از آن‌جا که ناموس در این مناسبات ارزشمند تلقی می‌شود، پیشکش یک زن به طایفه‌ی مقتول برای برقراری صلح صورت می‌گیرد. این زن حق و حقوقی در مناسبات جاری نخواهد داشت و همواره ننگ این ماجرای خونین را بر دوش خواهد کشید. ازدواج اجباری و شرایط تحقیرآمیز در خون‌بس، آسیب‌ها و اثراتی دارد که تا نسل‌های بعد را نیز درگیر خواهد کرد. کمرنگ شدن این سنت از یک سو و اصرار مقامات قضایی و اجرایی در خواندن این آیین به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی برای حل اختلافات قومی و تلاش برای احیای آن از سوی دیگر، چیزی نیست جز گسترش چرخه خشونت سیستماتیک علیه زنان.

 

خون‌بس، بسترساز خشونت کلامی و فیزیکی علیه زنان

خشونت علیه زنان اشکال مختلفی را در بر می‌گیرد که از آن جمله می‌توان به خشونت جسمی و فیزیکی، خشونت جنسی، خشونت روانی و خشونت اقتصادی اشاره کرد. می‌توان تصور کرد زنی را که به عنوان (فصلیه) به عشیره یا خانواده دیگری پیشکش شده، تا چه میزان می‌تواند در معرض این خشونت‌ها قرار بگیرد. زنی که به عنوان فصلیه به طایفه یا عشیره‌ی دیگری می‌رود، اولین خشونتی که به او وارد می‌شود این است که عاملیتش نادیده گرفته می‌شود. او وارد خانواده یا عشیره‌ای می‌شود که یکی از اعضایش را یا از دست داده یا به هر دلیلی اجحافی در حقش صورت گرفته است. این زن با خشونت کلامی و فیزیکی مواجه می‌شود چه بسا از طرف هم‌نوع و هم‌جنس خودش یعنی زن‌های خانواده مقتول (زن برعلیه زن). به این ترتیب می‌توان اعلام کرد که آمار بسیار بالای خودکشی در این استان‌ها اصلا اتفاقی نیست.

جمهوری اسلامی در عین اینکه همواره درصدد تضعیف ملیت‌های موجود در جغرافیای ایران بوده، در دیگر سو با احیای برخی سنت‌های ارتجاعی‌تر حاکم میان بخش عشایر تحت لوای میراث معنوی، درصدد باج‌دهی به آن‌هاست. به نوعی سیاست تنبیه و پاداش بر مبنای استفاده ابزاری از زنان این ملیت‌ها و به بهانەی سرکوب هرچه بیشتر آن‌ها را در پیش گرفته که همسو با باقی سیاست‌های سرکوب جنسیتی جمهوری اسلامی کارکردی دوگانه دارد. ثبت این سنت در فهرست آثار ناملموس خود گویای مسئله است. جمهوری اسلامی با انکار عاملیت زن و خشونت وزری به جسم و روان او سیاستی را دنبال می‌کند که هدفش ناملموس کردن و حذف فیزیکی و روانی زن در عرصه اجتماعی‌ است. سیاستی که از بدو وجودش دنبال کرده است.