خودروایتگری مبارزه است؛ «باید نگرشهای جنسی و مذهبی به زن پایان یابند»
س. ز، انتظارات خود از انقلاب پیش رو را چنین بیان میکند: درک باور اینکه زن ناموس هیچکس نیست. نگرشهای جنسی و مذهبی به زن پایان یابند. زن خودش به تنهایی شرف انسان بودن را دارا است و نیازی به کنترل و تحت مالکیت و سرپرستی کسی دیگر بودن ندارد.
ژوان کرمی
روانسر - اگر بپذیریم که به قول پولن دولابار: «هرچه مردان درباره زنان نوشتهاند باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آنِ واحد هم داورند و هم طرف دعوا»، باید بر روایت زنان از زبان خودشان اصرار کنیم. زنان نە تنها خود را بلکه جهان را و همچنین تاریخ جهان و روابط را باید روایت کنند. بیشتر آنچه که میخوانیم، میشنویم و میدانیم یا به عبارت دیگر بیشتر شناخت ما از جهان، صدای مردان است. شناخت ما، دانشی مردانه است. اگر باور داشتە باشیم که همواره قدرت برتر روایتگر تاریخ بوده است، پس فرودستان برای برابری و توازن قدرت باید خود را و جهان را از نو روایت کنند. مردان همواره هم به سهم خود و هم به جای زنان سخن گفتەاند. دیگر زمان آن فرا رسیده است که زنان تریبونها و منبرها را از مردان بگیرند و خود صدای خود باشند.
البتە اگر تنها به روایت جهان زنان از نگاه روشنفکران و اندیشمندان زن اکتفا کنیم، باز به مقصود خود نرسیدەایم. چه در آن صورت نیز تنها به روایت طبقەای از زنان دست یافتەایم. در این پروژه برآنیم که مستقیم و بیواسطه با زنانی از همەی طبقات اجتماعی به گفتوگو بپردازیم. در این دیدارها میکوشیم که پرسشهای ما تنها در حد تلنگری باشد برای گشودن مباحث و تا حد امکان از هدایت و جهتدهی به روایت زنان حذر شود و به ایدەی خودروایتگری زنانه وفادار بمانیم.
در چهارمین دیدارمان از سلسلە دیدار و گفتوگوهای انتقادی با زنان خودروایتگر تحت عنوان «خودروایتگری مبارزه است»؛ به شهر روانسر سفر میکنیم. در دامنەی کوهستان شاهو، در دشتی حاصلخیز، مردمانی با فرهنگ دیرینەی کشاورزی با زمین و خاک پیوندی ناگسستنی دارند. در محلەای نزدیک سراب روانسر، مهمان دوستمان "س.ز" بودیم. زنی دانشآموختەی رشتەی معماری که از خانوادەای کشاورز و با وضعیت اقتصادی متوسط برخاستە است. پدر و مادرش تحصیلاتی اندک داشتەاند و حاصل ازدواجشان خانوادەای پرجمعیت و سنتی بوده است. "س.ز" عزیز ما مانند سراب دلربای روانسر زلال و شفاف سخن میگوید:
میتوانید به یاد بیاورید که در کودکی کی با جنسیت خودتان مواجه شدید و درک کردید که با پسرها فرق دارید؟ این تفاوت آن زمان چه بار ارزشی برای شما داشت؟ تبعیضی احساس میکردید؟
در همان کودکی هنگامی که هنوز به مدرسه نرفته بودم، به شدت با بی ارزش بودن جنسم مواجه شدم. من در خانوادهای داشتم بزرگ شدم که به شدت برایم روشن بود باید آنچه که هستم را پنهان کنم و این پسر است که خوب و با ارزش است. به طوری که حتی از پوشیدن لباس دخترانه پرهیز میکردم و همیشه سعی میکردم به دیگران بفهمانم من مثل یک زن ضعیف و بی ارزش نیستم و دختری هستم که دوست دارم پسر باشم، بلکه دیگران و خانواده ام من را تشویق کنند که بله با دختر مردم فرق دارم و مثل یک پسر در خانواده و جامعه شناخته میشوم و این اشتباه را دوست داشتم و ادامه میدادم. از آنجا که شاهد ظلمها و سرکوبها و حجاب اجباری دیگر خواهرهای بزرگتر از خودم بودم دوست داشتم با آنها فرق داشته باشم بلکه پدر و برادرانم مرا بیشتر تشویق کنند و به من توجه کنند و این همان حس تبعیض بود که یک کودک بودم و آن را درک کرده بودم.
در دورەی نوجوانی و آغاز جوانی دورەی احساس و مواجهە با مفهومی همچون عشق است. در این دوره چە تبعیضها و محدودیتهایی بر شما و زنان جوان دیگر اعمال میشد؟
من دوره نوجوانی را همراه با سرکوبهای پیدرپی از طرف خودم گذارندم، زیرا به جایی رسیده بودم که از ته دل از جنس خودم ناامید شده بودم. حال و هوای دخترانگیهایم را به شدت دوست میداشتم اما عادت کرده بودم آنها را پنهان کنم، تا که مثل کودکی مورد تشویق خانواده و جامعه باشم. این امر باعث میشد من مثل یک پسر در خانواده آزاد باشم و دورەی نوجوانی را فارغ از شناخت جسمی و جنسی خود گذارندم. آنها را پنهان میکردم مبادا مثل دیگر خواهرانم موجب سرکوب من نیز بشود. اما رشد اندامهای جنسی و سن بلوغ و ترس خانواده از اینکه مبادا دیگران و غریبه به من نظر داشته باشند، سرکوبهای پیدرپی را به دنبال داشت که من دیگر نمیتوانستم قبول کنم مثل یک دختر مظلومانه رفتار کنم و مذهب و فرهنگ خانواده هم به اجبار باید من را سرکوب میکردند.
در شرایطی که خیلی از زنان در جامعه ما تحت فشار ازدواج میکنند یا ازدواجشان انتخابی است بین بد و بدتر، یعنی ترجیح دادن سرپرستی همسر به سرپرستی پدر و خانە همسر به خانە پدری است؛ آیا میشود ازدواج را یک انتخاب آزادانه تعریف کرد؟
از دیدگاه جامعەی ما و کانون خانوادههای ما، دختران همیشه یک جنس ضعیف پنداشتە شده و همواره راه پیشرفت از آنان سلب شده است. در بیشتر خانوادەها بعد از مادر خانواده ظاهراً خواهران هستند که میزان سواد کمتری دارند و چون هیچ راه پیشرفتی ندارند ازدواج تنها راهی است که کمی به آنها ارزش داده شود. چارەای نیست مگر اینکه عروس خانوادەی دیگری شوند و در نهایت یک مادر. در این دسته از خانوادەها ازدواج از روی اجبار است و تنها راه است، به همین خاطر نه تنها یک انتخاب آزادانە نیست، بلکه حتی نمیشود آن را یک انتخاب هم بنامیم، زیرا گزینەی دیگری پیش پای زنان نیست. متٲسفانه بسیارند دخترانی که در یک خانواده تحصیلاتی ندارند و حق پیشرفت در تحصیل، پیشه یا هنری هم از آنها گرفته شده و منتظرند بالٲخره توسط یک مرد تٲیید شوند و ازدواج کنند و ازدواج را تنها راه پیشرفت میدانند.
استقلال مالی و اقتصادی زن از همسر یا پدر تا چە اندازه میتواند بر زندگی شما و دیگر زنان اثر بگذارد؟ به عبارتی دیگر محدودیتها و انقیاد زنان را تا چە اندازه معلول وابستگی اقتصادی میدانید؟
بیشک استقلال مالی و اقتصادی برای یک زن بزرگترین دستاوردی است که میتواند او را از دنیای ضعیف بودن و بی ارزش بودن کمی رها کند. به طوری که از این تفکر که میپندارد "زن یعنی شخص محتاج یک مرد" رها شود و مردان هم کمتر او را جنس محتاج مورد حمایت خود ببینند. چه پدر باشد چه برادر و چه همسر فرقی ندارد و استقلال مالی برای من یک هدف و یک تلاش است که میدانم بزرگترین ارزش را به زن بودنم چه در خانواده و چه در اجتماع میدهد.
انقلاب ژن ژیان ئازادی نقطه عطفی تاریخی از لحاظ حضور زنان به عنوان سوژه در تاریخ کوردستان و ایران است. صدای این انقلاب را تا چه اندازه صدای خود میدانید؟ آیا این انقلاب خواستهای شما را نمایندگی میکند؟
در انقلاب ژن ژیان ئازادی من بیشتر به انسان بودن و با ارزش بودن و برابریام با مردان پی بردم. با شهید شدن دەها زنی که صدای خود و صدای ما بودند و صدایمان را جهانی کردند و آنانی که تا پای جان مبارزه کردند. جامعەای که در آن پیشتر ما را جنس درجه دوم میدیدند، اکنون ما را نقطه آغاز شورش و انقلاب میبینند و این انقلاب بی شک ما را قویتر میکند و ما را بیشتر به مردان میشناساند. ما مرکز و نقطەی کانونی این انقلاب هستیم. در آینده دیگر نسل جدید زن را جنس ضعیف و درجه دو نمیبیند و دیدگاههای مذهبی از الان هم تا حدی برداشته شده است که در آینده بیشتر خواهد شد.
اگر این انقلاب منجر به تغییرات سیاسی بنیادین شود، انتظار دارید جامعه فردا چگونە باشد و چە تغییراتی در زندگی زنان از جنبه حقوق، برابری، آزادیهای فردی، مشارکت سیاسی و اقتصادی باید اتفاق بیفتد؟
انتظار من از این انقلاب برای جامعه فردا عملی کردن شعار زن زندگی آزادی است. اول از همه رعایت حقوق زن و پی بردن به انسان بودن یک زن چه در خانوادهها و چه در جامعه است. تمام شدن همەی زنستیزیها و درک باور اینکه زن ناموس هیچکس نیست. باید نگرشهای جنسی و مذهبی به زن پایان یابند. زن خودش به تنهایی شرف انسان بودن را دارا است و نیازی به کنترل و تحت مالکیت و سرپرستی کسی دیگر بودن ندارد. همچنین انتظار من از این انقلاب، رعایت حقوق همەی انسانها اعم از زن و مرد و در نظر گرفتن و حل تمام مشکلات اقتصادی سیاسی و فرهنگی انسانها اعم از زن و مرد و تٲمین امنیت جامعه خصوصاً برای زنان است.