خودروایتگری مبارزه است؛ «باید برابری را نه در رویا بلکه در واقع تجربه کنیم»
بیشتر شناخت ما از جهان، صدای مردان است. شناخت ما، دانشی مردانه است. اگر باور داشتە باشیم که همواره قدرت برتر روایتگر تاریخ بوده است، پس فرودستان برای برابری و توازن قدرت باید خود را و جهان را از نو روایت کنند.
ژوان کرمی
دیواندرە - در نظر داریم سلسلە دیدار و گفتوگویی با زنان خودروایتگر ترتیب دهیم و این گفتوگوهای انتقادی را تحت عنوان «خودروایتگری مبارزه است» هر هفتە منتشر نماییم. اگر بپذیریم که به قول پولن دولابار: «هرچه مردان درباره زنان نوشتهاند باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا»، باید بر روایت زنان از زبان خودشان اصرار کنیم. زنان نە تنها خود را بلکه جهان را و همچنین تاریخ جهان و روابط را باید روایت کنند. بیشتر آنچه که میخوانیم، میشنویم و میدانیم یا به عبارت دیگر بیشتر شناخت ما از جهان، صدای مردان است. شناخت ما، دانشی مردانه است. اگر باور داشتە باشیم که همواره قدرت برتر روایتگر تاریخ بوده است، پس فرودستان برای برابری و توازن قدرت باید خود را و جهان را از نو روایت کنند. مردان همواره هم به سهم خود و هم به جای زنان سخن گفتەاند. دیگر زمان آن فرا رسیده است که زنان تریبونها و منبرها را از مردان بگیرند و خود صدای خود باشند.
البتە اگر تنها به روایت جهان زنان از نگاه روشنفکران و اندیشمندان زن اکتفا کنیم، باز به مقصود خود نرسیدەایم. چه در آن صورت نیز تنها روایت طبقەای از زنان دست یافتەایم. در این پروژه برآنیم که مستقیم و بیواسطه با زنانی از همەی طبقات اجتماعی به گفتوگو بپردازیم. در این دیدارها میکوشیم که پرسشهای ما تنها در حد تلنگری باشد برای گشودن مباحث و تا حد امکان از هدایت و جهتدهی به روایت زنان حذر شود و به ایدەی خودروایتگری زنانه وفادار بمانیم.
از نخستین زنی کە او با دیدار داشتم خواستم که نامی مستعار برای نشر مصاحبه انتخاب کند، بی درنگ گفت آگرین. آگرین اهل دیواندره و صاحب دیوان است، دیوان شعر. وی که نوشتن را از نوجوانی آغاز کرده، کارشناسی حسابداری خوانده و اکنون در زندگی مشترکش خانەدار است و مادر یک دختر شش سالە است. آگرین در یک خانوادەی سنتی و با وضع اقتصادی متوسط بزرگ شده است. اولین دیدار پروژەی "خودروایتگری مبارزه است" را با آگرین انجام دادەایم.
میتوانید به یاد بیاورید که در کودکی کی با جنسیت خودتان مواجه شدید و درک کردید که با پسرها فرق دارید؟ این تفاوت آن زمان چه بار ارزشی برای شما داشت؟ تبعیضی احساس میکردید؟
بلە، مگر میشود دختر باشی و خیلی زود بە درک فاحش این تفاوتها پی نبری و با تمام وجود حسشان نکنی؟ من چون در خانوادەای بزرگ شدم کە برادر ندارم و من بە عنوان فرزند دوم خانوادە همیشە نقش پسر را برای پدرم اجرا میکردم و ایشان همیشە بە من میگفتند که تو پسر من هستی، من که در همان سن کودکی شاگرد پدرم بودم، احساس میکردم برای خوب بودن و بهتر بودن میبایست پسر بود.
در دورەی نوجوانی و آغاز جوانی دورەی احساس و مواجهە با مفهومی همچون عشق است. در این دوره چە تبعیضها و محدودیتهایی بر شما و دختران دیگر اعمال میشد؟
در دورەی نوجوانی من هنوز باور داشتم که پسر خانواده هستم چون همیشه در کار خانه و کشاورزی و بیرون کمک دست پدرم بودم، اما کم کم بزرگ شدم و پا به دنیایی گذاشتم که تفاوتهایی که محیط پیرامون با هنجارهای درونی من داشت برایم ناامنی درونی ایجاد کرد. من تازه فهمیدم در این مدت چقدر با خودم در جنگی نابرابر بودەام، جنگی که از یک سو حس دختر بودنم مرا به سمت یک منظر از زیباییهای زندگی میبرد و در مغازەهای پارچه فروشی به لباسهای زنانه با لطافت دست میزدم و از سوی دیگر حسی که پدرم در لحظه تولد تا سن ١۵ سالگی در وجودم نهادینە کرده بود کە من مانند یک پسر هستم. اما احساس غریزی و درونی دخترانەام قویتر از هر احساس تحمیلی بود و من دیگر توانستم خودم باشم. اما برای دختر بودنم باید بهای زیادی میپرداختم و بسیاری از علاقەهایی که در درونم بود را از بین میبردم، زیرا جامعه به طرزی آشکار در حال ستیزی نابرابر با دختر بودنمان بود و هر بار ما را تحت واژەهایی همچون آبرو، غیرت و ناموس به اسارت خود در میآورد. عشق تنها یک مفهوم نیست، عشق خود زندگی است. زندگی کە ما بە جرم دختر بودنمان حق نداشتیم در آن نفس بکشیم. من در سن ١۵ سالگی شروع بە نوشتن کردم و کتاب زیاد میخواندم. بە نوعی متفاوت از هم سن و سالهایم این مفاهیم از زندگی را درک کردم، اما همیشە برای بیرون رفتن باید هزار دلیل میآوردم. من چون شعر دوست داشتم و در واقع تنها پناهم بود، بە انجمن ادبی شهر میرفتم و باید تمام هفتە تا پنجشنبە کە بە انجمن میرفتم باید برای خانواده توضیح میدادم بلکه اجازه دهند. بعضی اوقات حتی مادرم پسر خالەام را همراهم میفرستاد تا خیالشان راحت شود. اکنون به این فکر میکنم که من باید چه شعری مینوشتم دربارەی تبعیض زنان...؟ که خودم همان شعر بودم!
در شرایطی که خیلی از زنان در جامعەی ما تحت فشار ازدواج میکنند یا ازدواجشان انتخابی است بین بد و بدتر، یعنی ترجیح دادن سرپرستی همسر به سرپرستی پدر و خانە همسر به خانە پدری است؛ آیا ازدواج شما یک انتخاب بود؟ آیا میشود آن را یک انتخاب آزادانه تعریف کرد؟
من در شرایطی ازدواج کردم که بین بد و بدتر نبودم. اوضاع پیچیدەتر از آن بود. شاید میان چهارراهی بودم. راهی برای رفتن به جایی با چشمانی بسته، راهی دیگر به سوی مدینەای فاضله و راهی به سمت اجباری به نام زندگی؛ کدام را باید انتخاب میکردم؟ نمیدانم. اما این را میدانم دل من هیچ نقشی در این تصمیم نداشت. وقتی زن را در جامعەی کوچکمان معنی میکردم، باید کنار واژەهایی چون سرپرست یا همسر میگذاشتم تا امنیت داشته باشد.
استقلال مالی و اقتصادی زن از همسر یا پدر تا چە اندازه میتواند بر زندگی شما و دیگر زنان اثر بگذارد؟ به عبارتی دیگر محدودیتها و انقیاد زنان را تا چە اندازه معلول وابستگی اقتصادی میدانید؟
من استقلال مالی را در سن بسیار کمی یاد گرفتم. وقتهایی که در مدرسه بودم، شیفت بعدی را همیشه سرِ کار بودم و تا به دانشگاه رفتم خودم هزینه و مخارج تحصیلم را میدادم. اما هنگامی که ازدواج کردم، دیگر نتوانستم سر کار بروم، چون من جدا از اینکه همسر کسی بودم، میبایست مادر خوبی هم باشم. نقشهایی که هیچوقت نگذاشتند خود مستقلم باشم. استقلال مالی زنان موضوعی است که به مذاق جوامع مردسالار چندان خوش نمیآید؛ جوامعی که در آن مردان دوست دارند زنان از نظر مالی به آنها وابسته باشند. استقلال مالی زنان موضوعی است که همیشه نادیده گرفته شده است. سراسر تاریخ مردسالاری پر است از مردانی که زنان را همواره تابع خودشان دانستهاند. کار زنان شامل ماندن در خانه، آشپزی، نظافت و تربیت فرزندان بوده؛ در حالی که مردان کار میکردند، خانه میساختند یا شکار میرفتند.
در زندگی مشترک چقدر این تبعیض و نابرابری علیه زنان را مشاهده میکنید؟
من در زندگی مشترک تبعیض علیه زنان را فقط مشاهده نمیکنم، بلکه این درد را هر ثانیه زندگی میکنم. از حق طلاق که از ما سلب میشود گرفته تا آیه "زنان برای آرامش مردان آفریده شدەاند"! این آیه برای من کافی بود تا بدانم در اسلام زن هیچ جایگاهی جز آغوشی برای مردان ندارد. این چرخه نمیدانم تا کی ادامه دارد؟ به نظر میرسد تا زمانی که زنان خود دست از ظلم به خود بردارند و به آگاهی جمعی برسند. در همین یک ماه اخیر ۵ زن در شهرهای اطراف به دست همسرانشان کشته شدەاند. تا کی این خشونتها ادامه دارد؟ وقتی بعد هر قتل مرد هیچ مجازاتی نمیشود، باعث میشود مردان وقیحانەتر به کشتن زنان ادامه دهند، چون زن ملک مرد به حساب میآید و اینگونه خودشان را مردتر نشان میدهند. زیرا در قاموس آنان زن شرف و ناموس مرد است. ما هر ثانیه کشته میشویم چه با نگاهی چه با سلاحی. آیا کار در خانه تنها وظیفەی زن است در حالی که جایی مشترک برای زندگی هردو است؟ این معضل حتی زنان شاغل را هم شامل میشود. در صورتی که بسیاری از زنان شاغل هستند و بیشتر از مردان هم کار میکنند، اما جامعه همیشه انتظار تمام و کمال را از زن دارد که همسر خوبی باشد، مادری مهربان باشد، خانەداری بینقص و در محیط کار کارمندی قانع و زحمتکش! چرا ما نمیتوانیم کمی کنار خودمان بایستیم و فقط زن باشیم؟ چرا نمیتوانیم وقتهایی خوب نباشیم؟ آیا این حق ما نیست؟ آیا زمان آن نرسیده که بگوییم بس است دیگر ظلم علیه زنان؟
انقلاب ژن ژیان ئازادی نقطه عطفی تاریخی از لحاظ حضور زنان به عنوان سوژه در تاریخ کوردستان و ایران است. صدای این انقلاب را تا چه اندازه صدای خود میدانید؟ آیا این انقلاب خواستهای شما را نمایندگی میکند؟
شعار ژن ژیان ئازادی شعاری بود کە من پیشتر همیشە بر سر زبانم بود و آن را در آرمانهایم زندە نگە میداشتم، اما زمانی کە در خیابان مردهایی را میدیدم کە در شهر کوچک من این شعار را از تە دل فریاد میزند، گریە کردم و دلم لرزید. با خودم گفتم این بار جهان دارد همان جایی که باید میایستد. چقدر زیبا بود. به باور من باید در انقلابها و قیامهای دیگر صدای زنان شنیده میشد، از ظلمهایی که به نام اسلام و غیرت و ناموس بر ما میگذشت گفتە میشد. اما این بار این انقلاب را کاملا از آن خود میدانیم، ژینا سمبل این آزادیست. خونی که در این مدت از زنان و مردان سرزمینم ریختەاند، در جایی درست از تاریخ و در راه مقاومت و دفاع در برابر ظالم بوده و اکنون دیگر صدایمان رساتر از قبل شده است. هرچند هنوز آمار کشتن زنان، قتلهای ناموسی و تبعیض جنسیتی مانند همیشه در سطح بالایی است، اما به عقیدەی من مردان نیز همچون زنان قربانی این سیستم کثیف مردسالاری شدەاند. درک ما از زن به هستی بشریت برمیگردد، کاش میشد همە چیز را از نو بنا کرد و جامعەای بدون جنسیت ساخت، جامعەای با شهروندانی به نام انسان.
اگر این انقلاب منجر به تغییرات سیاسی بنیادین شود، انتظار دارید جامعه فردا چگونە باشد و چە تغییراتی در زندگی زنان از جنبه حقوق، برابری، آزادیهای فردی، مشارکت سیاسی و اقتصادی باید اتفاق بیفتد؟
به باور من تغییراتی که مردم بانی آن باشند، همیشه و در هر حالتی خوب هستند. اما ما باید بدانیم از چه تغییری صحبت میکنیم؟ ما زنان اگر در این انقلاب پیروز شدیم و این جمهوری اسلامی را ریشه کن کردیم و دیگر گشت ارشاد و پلیس اخلاقی برچیده شد، آیا میتوانیم علیه گشتهای ناموسی خانوادههایمان نیز انقلاب کنیم؟ صحبت از کاشتن یک فکر و تزریق یک فرهنگ درست به جامعه است. درست است با پیروزی این انقلاب و تغییرات سیاسی، بخشی از مشکلات شاید از بین بروند، اما ما زنان کورد یا دیگر ملتهای تحت ستم حتی بیشتر از زنان همجنس خود قربانی میشویم و درواقع با ستمی مضاعف روبرو هستیم. ما ستم جنسیتی، نژادی و طبقاتی را توٲمان تجربە کردەایم. باید از کودکی بیاموزیم که زن موجودی فراتر از یک جنسیت است، به نام انسان. هیچ دیدگاه جنسیتی یا مردسالاری نباید وجود داشته باشد، ما باید برابری را نه در رویا بلکه روزی در جهان واقع تجربه کنیم.