گلرخ قبادی زنی از جنس مبارزە با کولەباری از تجربە
گلریز قبادی کە از نخستین زنانی بود بە مبارزار کوملە پیوست، فریده ذکریایی، فرزانه قطبی، فریده گلنسب، شهین باوفا، فرشته فایقی و ... جزو اولین زنان مبارزی بودند که بعد از انقلاب اعدام شدند و گلرخ از آنها بە عنوان رهبران جنبش زنان کورد یاد میکند.
شهلا محمدی
مرکز خبر- بە مناسبت هشت مارس با زنان مبارزی کە سالها است در عرصەی مبارزە هستند گفتوگویی داشتەایم. زندگی آنان و تجربیات و فراز و نشیبهایی کە در مبارزە پیمودەاند را با شما بە اشتراک میگذاریم.
گلرخ قبادی بە عنوان یکی از نخستین زنان مبارز کورد کە در سالهای قبل از انقلاب ۵٧ بە تشکیلات مخفی پیوست در این دیدار شیوەی مبارزات زنان کورد و نقش آنها را بازگو کردە و تجربیات خود را بیان میکند.
آغاز مبارزات شما بە عنوان یک زن کورد و کلا اغاز مبارزات زنان در کوردستان چگونە بود؟
در دههی ۵٠ من به عنوان یک زن مبارز وارد مبارزه شدم و با تشکیلات مخفی کومله، در دوران پهلوی کومله مخفی فعالیت داشت و تعدادی از آن مبارزان در زندان بودند و تعدادی که در بیرون بودند یک تشکل کاملا مخفی را ایجاد کرده بودند، اون تشکل در هستههای بسیار کوچک ٣ نفره فعالیت میکردند و من هم مانند جوانان آن دوران در هستههای ٣ نفره فعالیت میکردیم و سایر اعضا را نمیشناختیم. فعالیت ما نیز بیشتر به شکل مطالعه و رشد آگاهی سیاسی خودمان بود. خط مشی آن دوران ما، مارکسیست لنینیسم بود و عقیدهی ما بر این بود که حکومت آیندهی ایران یک حکومت سوسیالیستی، آزادی خواه و عدالتخواه است و ما در یک ایران آزاد و آباد زندگی میکنیم؛ ما برای همین جامعهای مبارزه میکردیم. اعتقاد ما این بود که آگاهی و دانش باید وارد جامعه شود و انقلاب و تغییر یک شبه و یک ساله نیست و یک دورهی طولانی میخواهد و دهها ساله است. برای این ار باید بین ردم برویم و بگوییم که جامعەای دیگر و یک زندگی دیگر غیر از آنچه ما سالها با آن دست و پنجه نرم میکنیم وجود دارد. ما به صورت معلم در شهر و روستاهای کوردستان فعالیت میکردیم. من به عنوان معلم در روستاها فعالیت داشتم و تودهی بزرگی از مردم، حدود ٧۵ درصد در روستاها بودند و ۶۵ تا ٧٠ درصد آنها سواد نداشتند. از این رو ما با سوادآموزی و آگاهی بخشیدن مبارزات را ادامه میدادیم. سال ۵۶ که تظاهرات در کوردستان شروع شد، من نیز در تظاهرات شرکت کردم. در آن دوران سعی کردیم در محلات تشکلهایی ایجاد کنیم که اسم آن را شورای محلات گذاشتیم و به این صورت مردم را بسیج میکردیم. هر محله یک شورا داشت که بعدها به «بنکه» تبدیل شد و شوراها مردم را در مسجد جمع میکردند. سال ۵۶ تا اواخر ۵٧ که انقلاب شروع شد، سعی داشتیم به شکل مخفی فعالیت کنیم چون حکومت پهلوی همچنان باقی بود. در اواخر سال ۵٧ به شکل علنیتر حضور داشتیم حتی به شکلی که تظاهرات را سازماندهی میکردیم.
نقش زنان در تشکیلات و برخورد جامعە، خانوادە و قوانین با آنها چگونە بود؟
در آن دوران میتوان برخورد با زنان را در خانواده، اجتماع و قانون بررسی کرد. از نظر خانوادهها، خانوادههایی بودند که دخترانشان را به مدرسه میفرستادند و در دههی ۴٠ تا ۵٠ شاهد زنانی بودیم که با توجه به اینکه در کوردستان دانشگاه نبود، به دانشگاه تبریز و تهران و شهرهای دیگر رفته بودند و این یک تحول بسیار عظیم بود؛ چون دادن این آزادی به دختر و او را تنها به یک شهر فرستادن برای تحصیل در مقابل سالها قبل از آن که ما برای به مدرسه رفتن دختران مبارزه میکردیم، تحول بزرگی بود. این دختران جوان وقتی به کوردستان بازمیگشتند برای خانواده و جامعه آگاهی و روشنگری میآوردند. برای نمونه، دختران روشنفکر و تحصیل کردهای که برای ما هم الگو بودند، وقتی خواستگار داشتند، اجازه نمیدادند خانوادههایشان برای آنها تصمیم بگیرند و روز ازدواج نیز اجازه نمیدادند که خود را مقابل پول و طلا قرار بدهند و این را یک شکست برای خود میدانستند؛ برای همین مقابل پدر و مادرها میایستادند و میگفتند ما نه طلا میخواهیم و نه مهریه و این نشانهی تحول فکری و آزادمنشی آنها بود. همین نگرش در دختران انگشتشمار مثل توپ در شهر صدا میکرد و باعث گسترش این نوع نگرش میشد. جامعهی دیکتاتوری و جامعهای که زن حق و حقوقی نداشته باشد را این زنان قبول نداشته و طبیعتا میایستادند و مبارزه میکردند.
در آن دوران ما خود را برای جامعهای آماده کرده بودیم که فکر میکردیم بعد از سرنگونی رژیم پهلوی یک حکومت سوسیالیستی و دموکراتیک به میدان میآید، در فکر حق و حقوق زنان نبودیم؛ چون فکر میکردیم در همان حکومت سوسیالیستی خود به حقوق زنان، کارگران، مردم فقیر و... محقق است و نیازی به تذکر نیست. بعد از حکومت پهلوی، در یک چشم به هم زدن جمهوری اسلامی به حکومت رسید و تمام آزادیهای قبلی مثل حجاب، حضانت فرزند به مادر، حق طلاق و... نیز از زن گرفته شد. این شد که در فردای انقلاب و بعد از دستور مستقیم خمینی برای حجاب اجباری، در تهران تظاهرات عظیمی برپا شد و همزمان ما در سنه و مریوان به میدان آمدیم و تظاهرات را شروع کردیم؛ این اولین ٨ مارس سال ۵٧ بود. در آن روز مردم و حتی ما نیز زیاد متوجه قضیه نبودیم و این را با آن فاجعه که پیش آمد نمیدیدیم و گمان میکردیم این قوانین برداشته میشود. مردم مثل سابق از ما حمایت نمیکردند چون فکر میکردند که یک حکومت جدید آمده و ما عجله میکنیم؛ با این حال ما تظاهراتی برپا و خواستههایمان را مطرح کردیم اما هیچ وقت تحقق نیافتند. در همان اوایل انقلاب که حکومت جدید هنوز در کوردستان مستقر نبود و ما در آزادی به سر میبردیم، ما از آن جو آزاد استفاده کردیم و بلافاصله تشکلهای زنان را در شهرهای مختلف کوردستان به وجود آوردیم. از جمله در شهر سنه، شورای زنان را تشکیل دادیم که فعالیتهایی در میان زنان داشت. در مریوان، سقز و اشنویه نیز به همین منوال بود اما ما به کمبودها و خواسته های زنان در آن دوران مسلط نبودیم و خود ما جوان بودیم و از یک حکومت دیکتاتوری آمده بودیم که آزادی مطالعه، تشکل و ... وجود نداشت و تازه داشتیم همه چیز را تجربه میکردیم که در ٢٨ مرداد همان سال به مراکز دموکراتیک در شهرهای ایران و بلافاصله به کوردستان حمله کردند و همه چیز را از ما گرفتند، تمام انسانهای مبارز را به زندان انداخته و تعدادی را نیز اعدام کردند.
میزان حمایت سایر زنان از شما به عنوان زنان کوردی که در اولین ٨ مارس دولت ایران به مبارزه برخواستید چگونە بود؟
ما نیز مثل سایر زنان ایران برخورد میکردیم و چون قبل از آن آزاد نبودیم تا در مورد حقوق زنان تحقیق کنیم و با اینکه همهی ما در فاصلهی ١٩ تا ٢٣ سال داشتیم این مسائل را نمیدانستیم و وقتی انقلاب آغاز شد تازه داشتیم یاد میگرفتیم. کتابهایی که تا آن موقع سانسور شده و اجازهی نشر و مطالعه نداشتند، تازه آزاد شدند. در آن دوران اینترنت نبود که بتوانیم از طریق اینترنت به آگاهی خودمان اضافه کنیم. در نتیجه ما زنانی بودیم که آگاهی بسیاری کمی از حقوق زنان داشتیم اما با این حال از جلسات فشردهی آن دوران چیزهای بسیاری یاد گرفتیم و سعی میکردیم آموختههایمان را بلافاصله به عمل در بیاوریم و از وقت بسیار کمی که به دست آوردیم دور هم جمع میشدیم و این تشکل بود که به ما کمک میکرد تا هم پشتیبان هم باشیم و هم کارهای مشترکی با هم بکنیم. ٨ مارس از همانجا شروع شد که ما در مدت ٢ یا ٣ روز توانستیم چند هزار زن را جمع کنیم تا به تظاهرات بیایند. در آن دوران که زنان بیشتر در تظاهرات حضور داشتند، یکی از تشکلهای آن دوران که مدارس قرآن داشتند (مفتیزاده)، بلافاصله به مقابله با ما برخواستند و روزی که ما تظاهرات برپا کردیم آنها مسلحانه آمدند تا به ما حمله کنند ولی خوشبختانه تمام مردان متحد با ما اطراف خیابان را گرفتند و مسیر را برای تظاهرات ما آماده کرده بودند و از تظاهرات ما حفاظت میکردند؛ با این حال آنها به ما حمله کردند و تظاهرات را پراکنده کردند اما ما از کوچهها دوباره به خیابان اصلی آمده و تظاهرات را ادامه دادیم. در آن شرایط تظاهرات را برپا کردیم و قطعنامهای صادر کردیم مبنی بر اینکه خواستهها و حقوق زنان به آنها برگردد و مطالبات بیشتری نیز داریم اما در همان جا خفه شد و جمهموری اسلامی نه به ما و نه به سایر زنان که سالهای بعد نیز ٨ مارسها را برپا کردند گوش نداد.
میزان حضور و حمایت زنان از تشکلهای دیگری که با مبارزات زنان برای آزادی مخالف بودند؟
زنانی در بین آن تشکلها نبودند؛ چون آنها به دلیل نگرشی که داشتند، برای زنانشان آنقدر آزادی قائل نبودند که در بین مبارزاتشان باشند و خوشبختانه زنی در بین آنها نبود چیزی که مقابل ما بود مردان بودند که ما را تهدید میکردند.
اسامی چند زن مبارز آن دوران کە بە عنوان رهبرانی تاثیرگذار حضور فعال داشتند میتوان ذکر کرد؟
در درجه اول میتوانم به خواهر بزرگم، گلریز قبادی، اشاره کنم. گلریز جزو اولین زنانی بود که در تشکیلات کوموله بود. انسانی مبارز و آگاه که تجربهی کار مبارزاتی در میان زنان، دانشآموزان، تودهی فقیر مردم و... را داشت و بسیار باتجربه بود. در اواخر دورهی پهلوی به تهران رفت و در میان کارگران قرقرهی زیبا رفت و بین آنها کار کرد.
فریده ذکریایی که او نیز عضو تشکیلات کومله بود و فرزانه قطبی که در دوره انقلاب به تشکیلا پیوست نیز از زنان مبارزی بودند که اگر بعد از انقلاب نیز آنها را داشتیم قطعا مبارزات زنان پیشرفت بیشتری داشت.
فریده گلنسب، شهین باوفا، فرشته فایقی، مستوره شهسواری و بسیاری دیگر، جزو اولین زنان مبارزی بودند که بعد از انقلاب اعدام شدند. مثلا فرشته فایقی، انسان تحصیل کردهای بود که در روستا و شهر تجربهی مبارزات را داشت. شهین باوفا، پرستار بسیار لایقی بود که در تمام جنگهای تحمیلی کوردستان به مردم کمک میکرد.
من اسامی این زنان که شمار زیادی دارند را در کتابی با عنوان «گلزار شقایقها» با تاریخ تولد، روز و شیوهی جان باختن آنها و میزان و نوع فعالیتهایشان، نوشتهام.
نقش جنبش کومله و میزان و نوع حمایت فواد مصطفی سلطان از مبارزات زنان چگونە بود؟
رهبران کومله و در صدر آنها کاک فواد، سیاست بسیار مطرقیانهای داشتند. در آن دوران و در این سازمان نسبتا کوچک، هیچ فرقی میان زنان و مردان نبود و یا اینکه مبارزات زنان یا مردان وجود نداشت و مردان به عنوان مرد برای زنان محدودیتی قائل نبودند و حتی این مردان مشوق ما بودند تا زنان را در این تشکیلات حمایت کنند و به این تشکیلات بپیوندند؛ چون از همان روزهای اول میدانستند که بدون حضور زنان، هیچ تشکیلاتی کامل نیست و هیچ مبارزهای، مبارزهی کاملی نیست. در نتیجه از هر موقعیتی استفاده میکردند تا زنان در هر قشر و طبقهای به این مبارزه بپیوندند.
در همین راستا ما به عنوان زن بهتر میتوانستیم زنان را هدایت بکنیم و با حضور در روستاها و کارخانهها در میان زنان روستا و کارگر حاضر میشدیم و آنها را به عنوان زنان زحمتکش به تشکیلات هدایت میکردیم. منتهی این فعالیتها مخفی بود چون در آن دوران به جرم خواندن یک کتاب نیز مردم را میگرفتند چه برسد به فعالیتهای سیاسی. در تظاهرات بود که میزان و نتیجهی فعالیتها و نفوذ کومله را در سطح وسیعی مشاهده کردیم و دلیل آن فعالیتی بود که سالها قبل به شکل فعالیت تودهای در بین مردم انجام شده بود.
اگر بتوان انتقادی از آن دوران به عنوان یک زن داشت شما بە چە اشارە خواهید کرد و چە انتقادی خواهید داشت؟
من برای دورانی که مبارزه میکردیم، ارج مینهم و فکر میکنم در آن دوران باید به همان شکل مبارزه میکردیم. نقد من از آن دوران نیست و بیشتر به بعد از آن است. دورهای که ما به شکل مخفی در روستاها فعالیت داشتیم، شاید میشد بهتر از آن عمل کرد اما در آن دوران به دلیل محدودیتهای بسیار زیادی که وجود داشت و به دلیل ناآگاهی ما، ممکن نبود و همان چیزی که خودمان به صورت محدود یاد میگرفتیم را به مردم نشان میدادیم. منتهی بعد از آن ما در دورانی بودیم که میشد بهتر از آن فعالیت کرد. مثلا در چند ماه آخر قبل از انقلاب، ما باید بیشتر به شهرها رو میآوردیم و در آنجا فعالیت میکردیم و میتوانستیم زنان بیشتری را در شهرها بسیج کنیم؛ چون در آن دوران در روستاها آگاهی زیادی وجود نداشت در حالی که در شهر زنان آزاده و روشفکر بسیار زیادی وجود داشتند که ما بعد از انقلاب توانستیم آنها را به تشکیلات اضافه کنیم.
بعد از آنکه ما به عنوان یک زن پیشمرگ وارد تشکیلات کومله شدیم و این تشکیلات به شکل علنی فعالیت خود را آغاز کرد، من انتظار بیشتری نسبت به برخورد با زنان داشتم؛ یعنی کاملا برابر با مردان و همانند همان هستههای ٣ نفره که فرقی بین مردان و زنان نبود. اما شاید این انتظار زیاد معقولی نبود چون آدمهای بیشتری با دانش و آگاهیهای گوناگون وارد تشکیلات شده بودند. از انسانهای بیسواد تا سطح سواد بسیار بالا در میان ما بودند و این یک نامتجانس بودن را تشکیل میداد. طبیعتا تمام کسانی که در این تشکیلات حضور داشتند از جامعهی مردسالار آمده بودند؛ جامعهای که سالها تحت تسلط دیکتاتوری بود و مردان و زنان آزاد نبودند که رابطهی مساوی و برابر داشته باشند و... . از این رو کسانی که از این جامعه به این تشکیلات میآیند، نمیتواند حالت برابر با زنان و نیز مردن داشته باشند؛ حتی خود زنان نیز نمیتوانستند این را بپذیرند و این آگاهی را داشته باشند که حقوق کاملا مساوی با مردان این تشکیلات دارند. به همین دلیل، تا اینکه این موضوع در میان تشکیلات جا بیافتد، زمان بسیار زیادی نیاز داشت که تا اکنون نیز ادامه دارد.
ایدهی نوشتن کتاب شقایقها بر سنگلاخ کە زندگینامەی شما است از چە آمد و چە کسانی مشوق شما بودند؟
زمانی که ما به عنوان پیشمرگ علیه جمهوری اسلامی مبارزه کردیم، مبارزات ما کاملا علنی بود و همهی ما را میشناختند و تشکلاتی در میان شهرها داشتیم که شناسایی و تعدادی زن و مرد نیز بازداشت شدند. از این رو و با توجه به جنگهای تحمیلی بر کوردستان، ما از شهرها بیرون آمدیم و تشکیلات علنی کومله آغاز شد و بیشترین زنان مبارز کوردستان با این تشکیلات بودند. به دلیل افزایش سن و فرسودگی ما توان ایام جوانی را برای مبارزه نداشتیم و به همین دلیل من با خروج از کشور، از تشکیلات بیرون آمدم و با استقرار در خارج به طور طبیعی آدم به زندگی خود برمیگردد و به این فکر میکند که چه کار کرده و به کجا آمده است. من به این نتیجه رسیدم که ما به عنوان زنان مبارز، کارهای زیادی انجام دادیم، سدهای زیادی شکستیم و سنت شکن بودیم و کارهایی بود که برای اولین بار در تاریخ کوردستان به دست ما انجام شد. از طرفی نیز، جمهوری اسلامی تمام مبارزات درخشان ما که با خون و فداکاری به آنجا رسیده بود را لوس میکرد و نه تنها بر آنها خط قرمز میکشید، بلکه ما متهم به مواردی مثل جنگطلبی بودیم. من فکر کردم که فرزندانمان روایت ما را از جمهوری اسلامی میشنوند و باید از زبان خودمان باشد. از این رو، ایدهی کتاب از اینجا شروع شد که ما در این همه سال مبارزهی همراه با سختی در ایران، باید خودمان واقعیتها را بیان کنیم. برای اینکار وقتی به گذشته و به اسناد جنبش آن دوران برگشتم، متوجه شدم کمترین سند و نوشته را در این خصوص داریم. برای همین از دوستانی که هنوز زنده بودند و هستند خواستم روایتهایشان را بازگو کنند و من این روایتها را همراه با خاطرات خودم که گوشهای از مبارزات بود نوشتم. اما با وجود ٧٠٠ صفحه کتاب نوشته شده، میتوانم بگویم که این کتاب گوشهی کوچکی از مبارزات ما را منعکس میکند. به همین دلیل بخشی از این خاطرات که ذکر نشدند را در کتاب دیگری با عنوان گلزار شقایقها بازگو کردم که شامل روایتهای مبارزان آن دوران و یادی است از زنان مبارز جان باخته.
شما سالها نقش مهمی در مبارزات کوردستان داشتەاید زنان برجستەای از جملە مینا قاضی تا دوران شما و اکنون نیز زنان بسیاری همچنان در مبارزە نقش دارند اما عدم حضور زنان به عنوان رهبر در احزاب یکی از موارد مورد انتقاد است نظر شما در این مورد چیست؟
بعد از سالها مبارزه، هنوز زنانی در رهبری احزاب دیده نمیشوند. یکی از دلایل آن، این زنان در تشکیلاتهای علنی با مردان بودند و این تشکیلات علنی در ارتباط با پیشمرگان بود و ما در این تشکیلات به علت بالا رفتن سن و فرسودگی، مدت کوتاهی میتوانیم فعالیت کنیم. وقتی از تشکیلات خارج میشویم، عضوهای جدیدتری وارد میشوند که نمیتواند ذخیرهی رهبری زنان را ایجاد کند.
مسئلهی دوم این است که زنان خودشان را برای این رهبری آماده نکردهاند و هنوز نیز خود را برای رهبری آماده نمیکنند و این جرات و توانایی را به خود نمیدهند که قدم به این میدان بگذارند چون جوان و تازه کارند.
مسئلهی دیگر این است که هنوز تفکرات مردسالارانه در شکیلاتهای کوردستان باقی مانده است و این تفکرات یک دیوار برای رهبری زنان است. حتی در تشکیلاتی که زنان به رهبری رسیدند، آن نقش واقعی را ندارند و از نظر من رهبری آنها ظاهری و سوری است و هنوز نتوانستهاند نقش واقعی خود را نشان دهند. این به جامعهی کوردستان برمیگردد که هنوز تفکرات مردسالارانه در جامعهی کوردستان وجود دارد و ما آن تفکرات را به تشکیلات میآوریم. این توان باید به مرور زمان از طرف مردان و زنان بخشیده شود و خوشبختانه اکنون به جایی رسیدهایم که این آگاهی را داریم. در دوران گذشته اگر این آگاهی را نداشتیم که ما نیز میتوانیم به رهبری تشکیلات برسیم و خود را برای این آماده کنیم؛ اکنون زنان خود این آمادگی را دارند و برای آن مبارزه میکنند.
شما سالها تجربەی مبارزە داشتەاید، اکنون نیز مبارزات زنان همچنان ادامە دارد اگر بخواهید موردی را بیان کنید کە ما بە عنوان تجربەی شما از آن استفادە کنیم چە خواهد بود؟
این مهم است که ما از تجربیات گذشته چطور در آینده استفاده کنیم. مبارزه با نسل ما و با من شروع نشد؛ بلکه ما ادامه دهندهی مبارزات قبل از خودمان بودیم. در مطالعات و تحقیقاتم به مسئلهای برخورد کردم که هرگز نشنیده بودم و آن اینکه علاوه بر مبارزات گذشته به عنوان زنان کورد، در سال ١٣٠١ زنی با نام فاطمه نشوری در گیلان بر روی صحنه میآید و روسری را برمیدارد و برای اولین بار به حجاب اجباری اعتراض میکند و این بعد از قرةالعین که پیشتر اینکار را کرده بود، انجام شده است. این را در نظر بگیریم تا جمهوری کوردستان که در آن برای اولین بار کمیتهی زنان کوردستان تشکیل شد و در آنجا ٨ مارس را جشن میگیرند و از پدران و مادران میخواهند دخترانشان را به مدرسه بفرستند چون در آن دوران دختران به مدرسه فرستاده نمیشدند. بعد از آن به دههی ۴٠ میرسیم و زنانی تلاش میکردند مدرسه بسازند و خانوادهها را تشویق بکنند تا دخترانشان را به مدرسه بفرستند و در این دوران شاهد رفتن دختران به دانشگاه بودیم. این مبارزات ذخیرهای بود برای نسل ما که در دههی ۵٠ وارد مبارزه شدیم.
با نگاهی به این موارد متوجه میشویم که نسل من تازه برای تحصیل دختران مبارزه نمیکند و برای حقوق دموکراتیک و زنانه مبارزه میکند. مبارزه یک سلسله مراتب است و یک زنجیرهی متصل است و هر نسلی مطالبهی تازهای را بنابر دوران خود به آن اضافه میکند. نسل ما تجربیات مبارزه را داشت و در برابر حملهی جمهوری اسلامی مسلحانه مبارزه کرد. در طول این ۴٣ سال، هیچ گاه زنان و مردان کوردستان آرام ننشستند و در مقابل ظلمهایی که جمهوری اسلامی به مردم روا داشت مبارزه کردند. در نتیجه، مبارزات هر نسل در نتیجهی مبارزات و تجربهی گذشته است و هر نسل کولهبار خودش را دارد.
زنان امروزی باید برای به دست آوردن حقوق خود مبارزه کنند و این را آن دوران ما نمیدانستیم؛ این چهل و چندسال نشان داد که زنان حقوق زیادی دارند و باید برای آن مبارزه کنند و به جز مبارزه برای حقوق انسانی خود به عنوان یک شهروند، باید برای حقوق زنانهی خود نیز مبارزه کنند و همراه با آن ما زنان کورد باید برای حقوق ملی خودمان نیز مبارزه کنیم و در هر حکومتی ما باید خواستههای معین خود را به عنوان زن کورد و خلق کورد جدا از حق شهروندی و حقوق زنانه، داشته باشیم. ما باید پلتفرم تدوین شدهی خود را داشته باشیم که اشتباه ما در سالهای قبل تکرار نشود.