بحران مدیریتی در مدیریت بحران ایران

زلزله یک بلای طبیعی است اما زمانی که در نسبت با سیاست‌های توسعه‌ای قرار می‌گیرد خصلتی سیاسی/اجتماعی پیدا می‌کند و پای برنامه‌های کلان سیاسی و تصمیم‌های حاکمیتی را به میان می‌کشد.

سایدا شیرزاد

مرکز خبر- هزینه‌های کلان سوانح غیرمترقبه و آسیب‌های مربوطه اعم از مادی و انسانی در جوامعی همچون ایران پدیده‌ای تصادفی و ناگهانی نیست، بلکه محصول ناکارآمدی مدیریت ریسک و بحران است. کارآمدی مدیریت ریسک و بحران بخصوص در عرصه‌ی کلان عمدتاً متاثر از اولویت‌های حاکمیت در تخصیص منابع و همچنین مناسبات قدرت در رابطه با اولویت‌بندی و توزیع منابع است.

شاخص‌های چندی برای ارزیابی دستگاه مدیریت بحران وجود دارد. بنا به معیارهای علمی مدیریت بحران، نخستین شاخص رضایت گروه‌های آسیب‌دیده است و در صورتی که یک دستگاه مدیریت نتواند خواسته‌ها و رضایت مخاطبان خود را برآورده کند، ناکارآمد تعریف می‌شود.

آنچه مشهود است این است که امدادرسانی در سراسر جهان نظم ندارد. به سرعت اتفاق افتادن یک حادثه‌ی مرگبار و استرس پس از حادثه از بعد روانی و بی‌خانمان شدن افراد آسیب‌دیده از نظر معیشتی و تلاش برای نجات جان‌های در خطر افتاده، خود به خود نظم امدادرسانی را از بین می‌برد اما نکته‌ی حائز اهمیت میزان امدادرسانی، ایمنی در امدادرسانی و امکانات موجود برای امدادرسانی است تا بتوان در کم‌ترین زمان بیشترین و بهترین واکنش لازم را انجام داد.

زلزله یک بلای طبیعی است اما زمانی که در نسبت با سیاست‌های توسعه‌ای قرار می‌گیرد خصلتی سیاسی/اجتماعی پیدا می‌کند و پای برنامه‌های کلان سیاسی و تصمیم‌های حاکمیتی را به میان می‌کشد. بخش‌های مختلف کوردستان بخاطر نگاه تبعیض‌آمیز دولت‌ها بلحاظ توسعه‌ای به شکل تاریخی عقب نگه داشته شده‌اند و به این خاطر زمانی که بلایای طبیعی اتفاق می‌افتد، شاهد تراژدی‌های به مراتب وسیع‌تری هستیم.

طبیعتاً روستاهای باکور و روژآوای کوردستان وضعیت مطلوب‌تری نسبت به روستاهای خشتی/گلی روژهلات کوردستان را ندارند و می‌توان تصور کرد در زلزله‌ی اخیر باکور و روژآوا چه زندگی‌هایی برای همیشه زیر آوار مدفون شده‌اند و این نیز بخشی از کشتار نرم سیستماتیک دولت‌ها علیه خلق کورد در خاورمیانه بحساب می‌آید.

در ایران، امنیتی قرار دادن حادثه‌ها توسط دولت حاکم از بزرگترین عوامل ضعف مدیریت بحران است و برخورد با خلق‌های مختلف به بهانه‌های گوناگون قومی، مذهبی و... به جای نگاهی متحد و یکسان، منجر به بحران مدیریتی در مدیریت بحران ایران شده است.

با نگاهی به برخی از حوادث پیش آمده در ایران از جمله زلزله، مشخص می‌شود که وضعیت امدادرسانی به مناطق زلزله‌زده مانند زلزلە بم در سال ١٣٨٢، بروجرد در سال ١٣٨۵، کرماشان در سال ١٣٩۶ و خوی در سال جاری، کیفیت خدمات رسانی به زلزله‌زدگان و مدیریت بحران در طول این سال‌ها هیچ‌گونه رشدی نداشته است.

آنچه عیان است در این مهم خلاصه می‌شود که دستگاه مدیریت بحران دولت ایران، نه تنها در خصوص زلزله بلکه حتی در اموری مانند آتش‌سوزی جنگل‌ها، ساختمان‌های بزرگ و مراکز عمومی و همچنین در بحران موسسات مالی دارای ناکارآمدی است.

پس از حوادثی مانند زلزله‌ی ویرانگر در سرپل‌ذهاب، جاری شدن سیل در استان‌های جنوبی منجمله شیراز، قطع آب و برق در بخش وسیعی از خوزستان، ریزش ساختمان‌هایی مثل پلاسکو و متروپل که منجر به بالا رفتن کاستی‌های مدیریت بحران در ایران شد؛ زلزله‌ی اخیر در خوی نیز باردیگر ناکارآمدی دستگاه مدیریت بحران حاکمیت جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت.

 

امنیتی کردن مدیریت بحران

مدیریت ستاد نیروی بحران در ایران از اساس ضعیف است. دولت جمهوری اسلامی ایرانی حتی سازمان‌های کاملاً مردمی و غیردولتی را با زور تحت امر خود قرار داده است و با دخالت در کار سازمان‌هایی همچون هلال احمر، امدادرسانی این نهاد که می‌بایست کاملاً مردمی و کاملاً غیردولتی باشد را نیز به نوعی امنیتی کرده و مانع انجام اقدامات و فعالیت‌های اصلی این نهاد می‌شود.

اعتراضات و مبارزات اخیر مردم منجر به خشم شدید مردم و ترس دولت شده است. از این رو معترضان به امدادرسانی در خوی را ولو اینکه دچار بلای طبیعی شده و اعتراض و استرس حق طبیعی این مردم است، به دلیل ترس حاکمیت امنیتی شده و سرکوب می‌شوند.

از دیگر مشکلاتی که دولت به وجود می‌آورد تخریب چهره‌ها و شخصیت‌های مردمی است که واقعا قصد کمک به آسیب‌دیدگان را داشته‌اند اما اقدام این چهره‌ها در راستای کمک رسانی دولت و یا خواسته‌های دولت نبوده باشد. به عنوان نمونه مسدود کردن حساب بانکی برخی از چهره‌های شاخص و یا تخریب شخصیت آنها با نشر اکاذیب در خصوص زندگی شخصی این افراد توسط سایبری‌ها.

 

عدم امکانات و سهل‌انگاری دولت در تهیه‌ی تجهیزات مناسب

در ایران، از افراد صرف به دلیل داشتن تخصص هیچ‌گونه استفاده‌ای نمی‌شود و استخدام‌ها سفارشی و بدون بررسی توانایی فرد صورت می‌گیرد. استفاده از افراد غیرمتخصص، تجهیزات نامناسب و ناکافی در بحران‌های به وجود آمده خود یک بحران بزرگتر محسوب می‌شود. مثلا عدم استفاده از سگ‌های متخصص زنده‌یاب در زلزله و همچنین عدم وجود هواپیماهای آب‌پاش در وقوع آتش‌سوزی جنگل‌هایی که گاهاً به عمد توسط دولت اتفاق می‌افتد؛ به ویژه آتش‌سوزی جنگل‌های زاگرس که تاکنون جان شمار زیادی از حامیان محیط زیست را نیز گرفته است.

همچنین به دلیل امدادرسانی نادرست و غیر اصولی به ویژه در هنگام آواربرداری در زلزله‌ی بم، منجر به مرگ شمار زیادی از مردم در زیر آوار شد.

یک امر مهم در خصوص امدادرسانی به مناطقی که دچار حادثه شده‌اند، بعد روانی و ضرورت حضور روان‌شناس در منطقه‌ی بحران زده به خصوص در ارتباط با کودکان است که این مهم در ایران کاملاً نادیده گرفته می‌شود.

 

شعارهای توخالی دولت

در ایران این دیدگاه وجود دارد که باید به هر کس کمک می‌کنید حتما قدردانی کند. در حالی که در بحران همچین چیزی ممکن نبوده و نباید باشد. به ویژه در بعد روانی فردی که دچار بحران شده است ممکن است پرخاش داشته باشد و امدادگر باید صبور باشد، اما علی‌رغم شعارهای داده شده امدادگران به ویژه نیروهای بسیج و سپاه با خشونت با مردم آسیب دیده رفتار می‌کنند.

حضور مقامات و مسئولان و فرمانده‌هان سپاه در مناطقی که دچار بحران شده‌اند، فقط فرمایشی بوده و عملکرد واقعی نداشته و ندارند. اما مقامات و مسئولان دولت ایران، در هنگام بحران صرف به این دلیل در منطقه حاضر می‌شوند که عکسی گرفته باشند و تمام. در حالی که یک امدادگر و کمک‌رسان نیازی به ثبت خدمات‌رسانی خود ندارد.

 

دزدی در امدادرسانی‌ها

یکی از مشکلات اساسی در دستگاه مدیریت بحران و در کل دولت ایران وجود دارد، ضعف شدید نظارت بر توضیع است. در واقع این مثال که هر نگهبان یک نگهبان لازم دارد در ایران کاملاً نمایان است. به عنوان مثال، یک سال پس از زلزله‌ی بم کیسه‌های برنج در فروشگاه‌ها یافت می‌شد با کاغذی با عنوان «اهدایی به مردم بم». یعنی در واقع کمک‌های مردمی جمع‌آوری شده توسط افرادی سودجو دزدیده شده و بعدها در بازار به فروش می‌رسیدند.

نبود اخلاق کاری و ضعف شدید در آموزش‌های مربوط به سرمایه‌های اجتماعی منجر به سوء استفاده‌ی برخی افراد می‌شد که چندین بار از کمک‌های ارسالی استفاده می‌کردند و برخی‌ها نیز بدون امکانات می‌ماندند.

 

زلزله زدگان خوی در تنگنا و کمک‌های دولت در راه سوریه

دولت‌هایی مثل ایران که در واقعیت هیچ‌گونه قدرتی نداشته و توانایی انجام امور داخلی را نیز ندارند، برای حفظ ظاهر در شدیدترین نوع بحران نیز درخواست کمک جهانی نخواهند کرد.

از طرفی، مدعیان قدرت با مانورهای سیاسی در تلاشند تا خود را طبق شعارهای الکیشان نشان دهند. از این رو، برای نشان دادن قدرت نمایشی خود و به خصوص در راستای اهداف جنایتکارانه‌ی خود، مردم آسیب‌دیده و تحت فشار خود را رها ساخته و با بهانه‌ی ارسال «کمک‌های بشر دوستانه» چندین محموله‌ی عظیم را به سوریه فرستاده‌اند.

 

تبعیض توسط دولت حتی در بحران

دولت ایران که همچنان شعار برابری و انسانیت سر می‌دهد، در واقع به گونه‌ای عکس عمل می‌کند. دولت جمهوری اسلامی، در شرایط عادی بین خلق‌ها و مذاهب مختلف تبعیض گذاشته و بسیاری از مردم را تحت فشار و حتی شکنجه قرار می‌دهد. در بحران‌های پیش آمده نیز این تبعیض به وضوح نمایان است.

سارا. م، به عنوان کسی که در زلزله‌ی کرماشان در میان امدادگران مردمی حضور داشته است، ضمن تایید اینکه همه‌ی کمک‌های ارسال شده مردمی بوده و دولت تنها به صورت وام ناچیزی مردم را یاری کرده است، می‌گوید: همسرم ١٠ روز برای کمک به یک نهاد خیریه برای ساخت کانکس به منطقه‌ی یارسان رفت. آنجا چون از سرپل‌ذهاب فاصله داشتند، کمک‌های مردمی را بسیار به ندرت دریافت می‌کردند. اتنیک یارسان در آن دوران خیلی مورد ظلم قرار گرفتند و کسی از آنها حمایت نمی‌کرد. همسرم می‌گفت دولت هیچ‌گونه حمایتی در خصوص مردم آنجا انجام نداده است و تنها یک روز سرداری آمد چندتا عکس گرفت و رفت و می‌خواست اقدامات آن نهاد خیریه را نیز به اسم خودش بزند.

سارا. م، که خودش و بستگانش نیز دچار خسارت ناشی از زلزله شده بودند در خصوص کمک‌های دولت گفت: تا جایی که من بدانم دولت تنها یک وام ٣٠ میلیون تومانی به مردم کمک کرد. حواله‌ی سیمان هم می‌دادند که آن هم پارتی بازی شده بود و هرکس در بنیاد مسکن آشنا داشت می‌توانست از آن استفاده کند. بسیاری از مردم سرپل در کانکس‌‌هایی که مردم و آدم‌های پولدار برایشان تهیه کرده بودند زندگی می‌کردند.

شیما و فرزاد، زوج اهل سنه که به همراه چند تا از دوستانشان نان، وسایل ضروری و بهداشتی برای زنان و کودکان و بسیاری از اقلام مورد نیاز و خوراکی را برای مردم زلزله‌زده‌ی سرپل‌ذهاب جمع‌آوری کرده بودند می‌گوید: آن موقع خودمان در بین اقوام و دوستان پول جمع کردیم و وسایل ضروری را خریدیم، بعضی از دوستانمان نیز نان پختند و یا خودشان وسایلی را خریداری کردند و با چند ماشین به راه افتادیم تا به مردم سرپل و روستاهای اطرافشان کمک کنیم. از مسیر اصلی که رفتیم، نیروهای بسیجی با لباس امدادی مسیرها را بسته بودند و اجازه نمی‌دادند خودمان وسایل را ببریم چون می‌خواستند با نام مرکز خودشان کمک‌رسانی کنند نه به عنوان کمک مردمی. ما هم مجبور شدیم از بی‌راهه و راه‌های فرعی وسایل را ببریم. برخی از روستاها بودند که اصلا کمکی دریافت نکرده بودند.

آسو، اهل سنه و ساکن سرپل‌ذهاب می‌گوید: در زلزله‌ی کرماشان مردم ایران سنگ تمام گذاشتند. کمک‌های مردمی بسیار زیاد بود اما دولت فقط از دور دستور می‌داد و با شعارهای الکی سعی داشت بگوید در حال کمک کردن است و مدیریت اوضاع را در دست دارد. ما منزلمان کاملاً ویران شده بود و برای مدت زیادی مجبور بودیم در کانکس زندگی کنیم. از طرف دولت هم هیچ کمکی برای سریع‌تر ساختن خانه‌ها نمی‌شد. اعلام کردند که وام می‌دهند اما شرایط خاص خود را داشت. گرفتن وام آنقدر دردسر داشت که ما از آن منصرف شدیم. مقامات و مسئولان در روزهای اول آمدند بین مردم و چندتا عکس می‌گرفتند و می‌گفتند فلان چیز را برایتان فراهم می‌کنیم و فلان کار را دستور داده‌ایم انجام دهند و بعد می‌رفتند که می‌رفتند.