تحلیل فیلم سگ کشی

''سگ‌کشی'' در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی، در تهران و حومه‌ فیلم‌برداری شد و دو سال بعد به روی پرده‌ی سینماها رفت. این فیلم که در کنار نقش اول خود یعنی مژده شمسایی، همسر دوم بیضائی، از بازیگران مشهور ایران، مانند ''مجید مظفری، میترا حجار، رضا کیانیان، داریوش ارجمند، احمد نجفی، حسن پورشیرازی، فردوس کاویانی، بهزاد فراهانی و عنایت بخشی'' استفاده کرده بود، این دوازدهمین فیلم بهرام بیضائی است، فیلمی که پرفروش‌ترین اثر سال خود بود و چون اولین فیلم بیضائی پس از دوازده سال ممنوع‌الکاری بوده اهمیت ویژه‌ای در آن سالها داشت که از استقبال عمومی زیادی برخوردار شد.

''سگ‌کشی''  در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی، در تهران و حومه‌ فیلم‌برداری شد و دو سال بعد به روی پرده‌ی سینماها رفت. این فیلم که در کنار نقش اول خود یعنی مژده شمسایی، همسر دوم بیضائی، از  بازیگران مشهور ایران، مانند ''مجید مظفری، میترا حجار، رضا کیانیان، داریوش ارجمند، احمد نجفی، حسن پورشیرازی، فردوس کاویانی، بهزاد فراهانی و عنایت بخشی'' استفاده کرده بود، این دوازدهمین فیلم بهرام بیضائی است، فیلمی که پرفروش‌ترین اثر سال خود بود و چون اولین فیلم بیضائی پس از دوازده سال ممنوع‌الکاری بوده اهمیت ویژه‌ای در آن سالها داشت که از استقبال عمومی زیادی برخوردار شد.

 

خلاصەی فیلم: ماجرای داستان از دو شریک تجاری با بازی مجید مظفری (در نقش ناصر معاصر) و رضا کیانیان (شریک او، جواد مقدم) که به بن‌بست خورده‌اند آغاز می‌شود.

شریک ناصر که در ظاهر بیشتر در خطر است، از ایران فرار می‌کند و دیگری با کوهی از مشکلات و چک‌های برگشتی، باقی می‌ماند، زنی به نام گلرخ کمالی (با بازی مژده شمسایی) بعد از یکسال دوری که بەسبب اختلافات و خیانت همسرش وی را رها کرده و به خارج از ایران رفته بود به نزد وی بازگشته و برای جبران خطای گذشته، سعی می‌کند تا با یک فداکاری غیرمعمول، دنبال خرید چک‌های برگشتی همسرش باشد، یک زن در نقش به اصطلاح شرخر!

 طی این پروسه گلرخ که یک هنرمند و نویسنده است، وارد دنیای بی‌رحمی می‌شود که فرسنگ‌ها از اندیشه‌هایش دور است او با یکا‌یک طلبکاران و شاکیان وارد بده‌بستان و معامله می‌شود تا رضایت‌شان را جلب کند و زمانی ناتوانی و پوچی را درک می‌کند که دیگر راه بازگشتی ندارد و می‌فهمد که این مساله، دیگر مساله‌ی ناصر نیست و تبدیل به مساله‌ی خودش شده است. او در جنگی وارد شده که نمی‌خواهد در آن شکست بخورد، پس همه‌چیز را تاب می‌آورد، از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز.

اما زمانی که موفق می‌شود شوهرش را آزاد کند، متوجه می‌شود که نه‌تنها تمام این پروسه، یک بازی طراحی شده از سوی خود ناصر برای افزایش سرمایه و پرداخت بدهی‌ها به مبلغی کمتر از ارزش‌شان بوده، بلکه فرضیه‌ی او درمورد منشی هم درست بوده و ناصر به جای جبران محبت، می‌خواهد با دادن طلاق‌نامه به گلرخ، همراه منشی از ایران فرار کند. اما این پایان ماجرا نیست و مصائب مژده با رجوع طلب‌کاران و شریک بی‌گناهش که از فریب ناصر، آگاه شده‌اند، صاف می‌شود و سرانجام سرنوشت شومی برایش رقم می‌خورد.

 

تحلیل فیلم سگ‌کشی- سگ كشی قصه‌ی واقعيت‌های تلخ جامعه‌ای است که در بحران جنگ و بحران‌های اقتصادی و سیاسی به‌سر می‌برد، تصویری واقعی و نگران کننده كه پر از تنش برای افراد جامعه بەویژه زنان بود.

در سگ کشی، وجود نمادین شخصیت‌ها حائز اهمیت است دو کاراکتر اصلی داستان "گلرخ کمالی" و همسرش "ناصر معاصر" است، ناصر نمایانگر مردی است که اندیشەهایش محصول یک نظام اجتماعی بیمار است و شخصیتی آمیخته با  دروغ، فریب و بی رحمی دارد، ناصر معاصر از همه چیز سوء استفاده می‌کند، از اعتماد و بی خبری شریک اقتصادیش (جواد مقدم)، از ساده دلی دوستانش و حتی از عشق صادقی که گلرخ نسبت به او داشت.

اما گلرخ کمالی در برابر این جریانات سنگین زمانه و آدم‌های ریاکار، به دنبال کمال و انسانیت، صداقت و آزادگی و عشق که نمادی از جامعەی ایده‌آل است می‌گردد، شخصیتی که در زیر پای خشونت و بی‌رحمی و جاه‌طلبی عده‌ای له شد اما مجددا قوی‌تر از گذشته برخاسته و به مبارزەاش ادامه می‌دهد.

سگ کشی روایت جامعه‌ی دو رویی است که آدم‌ها مدام در کمین هم هستند و با فریبکاری و تظاهر ارتباطاتشان را برقرار می‌کنند، این درحالیست که در این اجتماع نمی‌توان اندیشه‌ها و مقاصد درونی کسی را از گفتار و رفتارش درک کرد و در بیشتر موارد بین این دو تناقض وجود دارد.

تناقضی که از خود حکومت نشات گرفته و بەطور سیستماتیک بر همەی ارکان جامعە تاثیر گذاشته است من جمله رفتار مردان این فیلم که با این زن شکل گرفت رفتاری بی‌شرمانە و کالاگونه بود و نمایانگر حکومتی است که بەشدت زن‌ستیز بوده و زن را بە‌عنوان ضعیفەای که می‌بایست در پستوی خانه باشد نه در اجتماع و هم‌چون گلرخ نویسنده و روشنفکر بەدنبال حق‌خواهی باشد.  

البته سکانس پایانی فیلم خود نمادی از پایان روزهای سیاهی است که بر فضای جامعه سایه گسترده و نماد پیروزی خیر بر شر است، زن در نماد کسی که خیرخواه است و رفتار انسانی دارد در برابر مرد که مینیمال شدەی سیستم حاکم است پیروز شده و این گونه سیاهی محکوم به شکست می‌شود.